روابط دوجانبه کارگردان – بازیگر در سینمای ایران
در بسیاری از فیلمهای سینمایی یکی از عوامل توفیق فیلم و یا دیده شدن بازی بازیگر و یا قدرت کارگردانی همکاری مستمر و طولانی مدت میان کارگردان و بازیگر است. همکاریهایی که ابتدا با تفاهم شروع میشود به تقابل و چالش میرسد و اغلب به جدایی ختم میشود.
موضوع این مطلب میتوانست محتوای یک کتاب چند جلدی با چند هزارصفحه را رقم بزند. موضوعی که قطعا در مجال صفحات یک روزنامه نمیگنجد. اما شیرینی و جذابیت موضوع چنان زیاد است که ترجیح دادم آن را با مخاطبان درمیان بگذارم و شاید وقتی دیگر کتابی از آن قلمی کردم. این بررسی که درباره همکاری بازیگران و کارگردانهای سینماست بخش کوچکی از همکاریهای پر بار موثر بین کارگردان و بازیگران در سینمای ایران است و به علت محدود بودن این صفحه به بسیاری از همکاریها اشاره نشد است. از جمله مهمترین همکاریهای اشاره نشده در این مقاله میتوان به همکاری جمشید مشایخی، عزتاله انتظامی و محمدعلی کشاورز با علی حاتمی، سیروس الوند با امین حیایی و رضا کیانیان با بهمن فرمان آرا و بسیار دیگری اشاره کرد.
توجه به دو «جان» در هالیوود
اولین نمونه مشهور چنین همکاریها در سینمای هالیوود، همکاری میان جان فورد و جان وین، دو جان معروف دوران سینمای کلاسیک امریکا در دهههای چهل و پنجاه هستند. اولین همکاری موثر این دو در فیلم «دلیجان» شروع شد که جان وین جوان و ترکهای یک تنه حمله سرخ پوستها را دفع کرد و به مدت دو دهه تبدیل به نمادی از قهرمان وسترن شد که دمار از روزگار سرخ پوستها در میآورد و مروج فرهنگ نژادپرستی مدل امریکایی در سینمای هالیوود شد. «جویندگان»، «دختری با روبان قرمز» و «مرد آرام» و چند فیلم دیگر ماحصل چنین همکاریهایی میان جان فورد و جان وین بودند. دورانی که نه برای فورد و نه برای وین در دهههای بعدی تکرار نشد.
اتوبانهای یک طرفه رفاقت
شاید در سینمای ایران معروفترین همکاری موثر و قابل اشاره میان کارگردان-بازیگر همکاری میان مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی بود. همکاری که از سال ۴۶ با فیلم «بیگانه بیا» شروع شد و با فیلم «غزل» در سال ۱۳۵۵ به پایان رسید و طبق معمول شایعات زیادی پیرامون این قطع همکاری در رسانهها مطرح شد و جمله اتوبان رفاقت فلانی یک طرفه است مطرح شد.
همکاری که در وهله اول وثوقی را از یک دوبلور و بازیگر درجه دو تبدیل به یک بازیگر استار کرد که هم در فیلمهای هنری هم در فیلمهای تجاری حضور داشت و باعث شد مسعود کیمیایی هم به توفیقاتی برسد و حتی فیلمهای بعد از «غزل» تا مقطعی حداقل به لحاظ عدم حضور وثوقی دچار ضعف شود. کیمیایی در چهره و شخصیت وثوقی یک ضد قهرمان دوست داشتنی را به وجود آورد که تبدیل به یک مدل نمونهای از الگوی ضدقهرمانی ایرانی در میان سایر فیلمسازان شد. ضد قهرمانهایی که تابع قانون نبودند و سرنوشت محتومشان چیزی بجز مرگ نبود.
سه دهه با انتظامی و مهرجویی
در این دوران آرام آرام و بدور از جنجالهای رسانهای یک همکاری طولانی مدت و بسیار اثر گذار در تاریخ سینمای ایران میان داریوش مهرجویی و عزتاله انتظامی شکل گرفت. اولین همکاری در فیلم «گاو» و بازی کردن انتظامی در نقش محوری مش حسن شکل گرفت. نقش چند لایه و دارای مختصات روان شناسانه که باعث شد انتظامی به عنوان یک بازیگر مولف در سینما هم شناخته شود. دو سال بعد انتظامی در نقش دوی فیلم «آقای هالو» درنقش یک کافه چی خاکستری حاشیه شهری ظاهر شد. انتظامی در «پستچی» هم دوباره نقش مکمل ظاهر شد و در فیلم درخشان «دایره مینا» یک دلال خبیث و پلید خون شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فیلم نساختن داریوش مهرجویی این همکاری دچار وقفه شد و با حضور در فیلم «هامون» در نقش وکیل هامون دوباره این همکاری تداوم پیدا کرد. این فیلم در دورانی ساخته شد که عزتاله انتظامی دوران نقاهت عملش را سپری میکرد و به لحاظ حرکتی دچار مشکل بود و به همین دلیل نقشش در فیلم کوتاهتر شد و رسید به حضورش در فیلم «بانو» در نقش یک سرایدار شهرستانی تا حدی خاکستری و منفی. در دهه سوم همکاری بین انتظامی و مهرجویی با حضور این دو نفر در جشن حافظ و بیان کنایههای چند پهلویی که هر دویشان طنز گونه به هم ابراز کردند مشخص کرد شایعاتی که در مورد اختلاف نظر میان این دو نفر وجود دارد دور از واقعیت نیست و به این ترتیب رنگ واقعیت به خودش گرفت و راه هر کدامشان از هم جدا شد.
مهرجویی و خسروشکیبایی در هامون
در این میان مهرجویی بعد از «هامون» بازیگر محبوبش یعنی خسرو شکیبایی را شناخت و با دادن شاه نقش حمید هامون باعث شد شکیبایی از یک بازیگر معمولی جهش پیدا کند به یک بازیگر محبوب با نوع خاص حرف زدن و راه رفتن و به تعبیری به جمع سوپر استارهای سینمای بعد از انقلاب پیوست. هرچند شکیبایی در فیلمهای بعدی مهرجویی مثل «سارا»، «بانو»، «پری» ظاهر شد اما نقشهایش به اندازه هامون چشمگیر نبودند و مهرجویی هم رفت به سمت ساخت فیلمهای با محوریت زنان مثل «سارا»، «پری» و «لیلا» و غیره.
اصغرفرهادی و شهاب حسینی، نسل جدید سینما
همکاری شهاب حسینی با اصغر فرهادی هم منافع مشترک زیادی برای آن دو به خصوص برای شهاب حسینی داشت. زیرا سینمای اصغر فرهادی اصلا متکی به بازیگر نیست اما حضور شهاب حسینی در فیلم «در باره الی» در نقش یک آدم سرگردان و پا در هوا که هدف خاصی در زندگی ندارد. باعث شد نامش تبدیل به یک برند شود و از یک بازیگر خوب تبدیل به یک بازیگر درجه یک و محبوب فیلمسازان بشود. همکاری محمدرضا هنرمند و پرویز پرستویی در فیلمهای کمدی و پر فروش «مومیای ۳» و «مرد عوضی» باعث شد شمایل رزمنده مضطرب و نگران آرمانهایی که پرستویی در فیلمهای حاتمیکیا برای خودش تثبیت شده بود نزد مخاطبان تغییر پیداکند و پرویز پرستویی فرصت پیدا کند تا در کمدی سبک با شخصیتهای فانتزی توانایی و قابلیتهایش را بیشتر و بهتر نشان بدهد.
تجربه همکاری رضا کیانیان با ابراهیم حاتمیکیا همکاری بیشتر سودمندی برای کارگردان بود. زیر فیلم «گزارش یک جشن» او به علت مضمون سیاسی و انتقادیش درمحاق توقیف ماند و بازی کیانیان در نقش اصلی یک مامور نیروی پلیس دیده نشد. هرچند رضا کیانیان بازی تحسین برانگیزی در نقش یک مامور بدون عاطفه و قاعده مند وزارت اطلاعات را در «آژانس شیشهای» ارائه کرده بود اما فیلم «آژانس شیشهای» فیلم حاج کاظم بود و بعد از آن در نقش یک افغان روشنفکر در فیلم «روبان قرمز» که در کوره بیابان درگیر یک عشق سه جانبه میشود نیز تاثیرات مثبتی در نشان دادن توانایی بازیگری رضا کیانیان داشت.
کمال تبریزی و پرویز پرستویی با «لیلی بامن است»
همکاری شاخص درخشان دیگر در سینمای ایران همکاری کمال تبریزی با پرویز پرستویی بود. پرستویی تا قبل از حضور در «لیلی با من است» بازیگری بود که در چند فیلم قبلی خود نتوانسته بود آنطورکه باید به شهرت برسد. اما بازیش در نقش صادق مشکین فیلمبردار ترسان از جنگ کارمند صدا و سیما با چالش و ترسهای جذابش او را یک شبه تبدیل به بازیگر محبوب فیلمسازان کرد و بعدش هم شد رضا مارمولک فیلم «مارمولک» و رفت به سراغ ایفای نقش چالش برانگیز یک دزد که برای فرار از زندان در لباس یک روحانی مخفی میشود.
کمال تبریزی با بازیگر دیگری نیز بیش از یک همکاری را تجربه کرد. این همکاری با رضا کیانیان بود که در «همیشه پای یک زن درمیان است»، «یک تکه نان»، «فرش باد» و «گاهی به آسمان نگاه کن» تداوم داشت.
شگوفایی پرستویی در همکاری با تبریزی نیز باعث شد ابراهیم حاتمیکیا هم او را در فیلمهایش تبدیل به نماینده عصیان زده بازماندگان زمان جنگ کند. «آژانس شیشهای»، «موج مرده»، «روبان قرمز» و «به نام پدر» و اخیرا «بادیگارد» از جمله این فیلمها هستند.
ارسال نظر