نقد و بررسی فیلم Child ۴۴ (کودک ۴۴)
«کودک ۴۴/ Child ۴۴» قربانی يک اقتباس ضعيف شده است. فيلم فاقد روانی و انسجام لازم است، داستان گيجکننده است، شخصيتها برای پرورده شدن زمان کافی ندارند، و در گوشهوکنار فيلم پيرنگهای بیسرانجامی ديده میشوند.
نام فیلم: Child ۴۴ (کودک ۴۴)
ژانر: درام،هیجانی
مدت زمان: ۱۳۷ دقیقه R
کارگردان : Daniel Espinosa
نویسنده : Richard Price
بازیگران : Tom Hardy, Gary Oldman, Noomi Rapace
هزینه تولید: ۵۰ میلیون دلار
محصول کشور: ایالات متحده آمریکا | بریتانیا | جمهوری چک | رومانی
کمپانی توزیع کننده: Lionsgate
خلاصه داستان : يکی از اعضای بیآبروشدهی واحد دژبانی شروع به تحقيق دربارهی مجموعهای از قتلهای بیرحمانه کودکان در دوران استالينی شوروی سابق میکند.
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۵ از ۱۰ (۲ از ۴)
فيلم ساختن از رمانی که فيلمسازهای زيادی از ساختش طفره رفتهاند مهارت میخواهد. اين امر، بهخصوص، زمانی بيشتر بهچشم میآيد که آن کتاب ذاتاً سينمایی نباشد و برای تبديل شدن به يک فيلم قابلقبولِ دوساعته به «ماساژ» بيشتری نياز داشته باشد. «کودک ۴۴/ Child ۴۴» قربانی يک اقتباس ضعيف شده است. فيلم فاقد روانی و انسجام لازم است، داستان گيجکننده است، شخصيتها برای پرورده شدن زمان کافی ندارند، و در گوشهوکنار فيلم پيرنگهای بیسرانجامی ديده میشوند.
فيلمنامهنويس، ريچارد پرايس، در تلاش برای وفادار ماندن به پيچيدگیهای رمان تحسينشدهی تام راب اسميت به سناريویی مبهم و البته يکنواخت رسيده است. فيلم به ماجرای هيجانانگيزی اشاره میکند، اما قادر به نمايش دادن آن نيست.
شايد، اگر بهجای اينکه همهچيز به دانيل اسپينوزا (کارگردان فيلم «خانهی امن / Safe House») سپرده شود، ريدلی اسکات روی صندلی کارگردانی اين فيلم مینشست (کما اينکه چنين چيزی نيز برنامهريزی شده بود) همهچيز متفاوت با اینکه هست از آب درمیآمد. هرگز نخواهيم فهميد که نسخهی اسکاتی «کودک ۴۴» چگونه میشد، اما نسخهی اسپينوزایی که اثری شلخته از آب درآمده است. شايد يکی از دلايل چنين نتيجهای اين باشد که بخشهای زيادی از فيلم برای کاستن زمان آن به ۱۳۷ دقيقه، که هنوز هم زياد است، بريده شده است.
شايد پيرنگهای خشکهمقدس زيادی در فيلم وجود داشتهاند که فيلمسازها تمايلی به حذفشان نداشتهاند. به هر روی، محصول نهایی بيشتر نااميدکننده است تا اينکه رضايتبخش باشد، بهویژه از آن جهت که در فيلم چندين سکانس خوب وجود دارد که نشان میدهند فيلم تا چه حد میتوانست خوب باشد.
تام هاردی نقش مأمور وزارت امنيت اتحاد شوروی سابق، لئو دميدوف، را بازی میکند که مأموريت میيابد تا دربارهی قتلهای وحشيانهی زنجيرهای کودکان در شوروی دوران استالين تحقيق کند. صحنههای ابتدای فيلم ما را با لئو بهعنوان مرد جوانی که در پايان جنگ جهانی دوم، بعد از اينکه از او در حال برافراشتن پرچم شوروی بر فراز برلين تسخيرشده عکس گرفته میشود، به درجهی قهرمانی نائل میشود آشنا میکنند. دوران افول او چند سال بعد از اينکه از محکوم کردن همسرش، رئيسا (نومی راپاس)، به انجام فعاليتهای «خلاف مصالح کشور» سرباز میزند آغاز میشود.
او تبعيد میشود. بعد از اينکه زندگی جديدی را در جایی بسيار دور از مسکو شروع میکند، همراه با فرمانده جديدش، ژنرال تيمور نسترو (گری اولدمن) شروع به بررسی اين احتمال میکند که قتلهای ظاهراً نامربوط چند کودک ممکن است همگی کار يک نفر باشد. از نظر لئو، اين تحقيقات راهی برای جدال با زمان هستند، چون تعدادی از همکاران سابقش به اين نتيجه میرسند که بهترين خدمتی که او میتواند به شوروی بکند اين است که بهصورت گمنام بميرد.
دولت فعلی روسيه اعتبار و سنديت فيلم «کودک ۴۴» در ترسيم شوروی سابق در اوايل دههی ۱۹۵۰ را تکذيب کرده است، علیرغم اينکه آنچه فيلم نشان میدهد تصور غالب غرب از آن دوران است. فيلم زمان زيادی را صرف نبش قبر سنتهای فرهنگی میکند که اين به ضرر موضوع اصلی تمام شده است. در فيلم مواقعی هست که تحقيقات لئو عجولانه بهنظر میرسند و انگار در داستان بزرگتری دربارهی فساد در وزارت امنيت کشور (سازمان سَلَف کیجیبی) چپانده شدهاند. فيلم قادر نيست بهخوبی سه رشتهی داستانی اصلی خود را در هم بتند: تحقيق، کشمکش لئو با سازمان امنيت کشور و يک رابطه زناشویی بين لئو و رئيسا.
بازیها بدک نيستند، گرچه لهجهها حواس بيننده را پرت میکنند. تام هاردی بهسختی با نقشش ارتباط برقرار کرده و هيچگونه احساسی در بازیاش ديده نمیشود. نقش گری اولدمن کاملاً حاشيهای است؛ تنها او را در چند صحنهی معدود میبينيم، تا اينکه ناگهان تا يکسوم پايانی فيلم ناپديد میشود. پدی کونسيدين نقش نامطبوع قاتلی سريالی را بازی میکند، گرچه زمان کل حضور او روی پرده کمتر از ده دقيقه است و قسمت مربوط به او در داستان نااميدکننده است.
کارگردانی اسپينوزا همچون متغيری از بازیهاست. کار او در ايجاد يکجور پارانويای کلاستروفوبيک تحسينبرانگيز است. روسيهی دههی ۱۹۵۰ تا ابد در تيرگی و افسردگی میماند (وزير فرهنگ روسيه، ولاديمير مدينسکی، آن را به منطقهی «موردور» داستانهای جی آر آر تالکين تشبيه کرده بود.). با اين حال، صحنههای مبارزه با دوربينی که دائماً میلرزد فيلمبرداری شدهاند و اين به اکشن فيلم ضربه میزند، و يکی از صحنهها، بهدليل المان «کُشتی با گِلولای»، سهواً، کمدی از آب درآمده است.
برخی کتابها بهتر است هرگز به فيلم تبديل نشوند. نمیدانم اين اظهارنظر منصفانهای دربارهی «کودک ۴۴» هست يا نه، اما حداقل میتوانم بگويم که بهتر بود اين کتاب به چنين فيلمی تبديل نشود.
ارسال نظر