تعطیلی «عشق تعطیل نیست» تقصیر گلزار بود؟
پس از قسمت پنجم این سریال، بیژن بیرنگ در گفتوگویی عملاً شکست این پروژه را با این ترکیب تأیید کرد.
پس از قسمت پنجم این سریال، بیژن بیرنگ در گفتوگویی عملاً شکست این پروژه را با این ترکیب تأیید کرد؛ اما در لابلای سخنانش از تلاش برای ادامه تولید این مجموعه سخن به میان آورد و علت شکست را نیز نوع همکاری بازیگران و عدم مسئولیت پذیریشان و حضور همزمان در چندین پروژه عنوان کرد...
«عشق تعطیل نیست» تازهترین تجربه سریالسازی بیژن بیرنگ در همان ابتدای راه به حاشیه رفت و تعطیل شد و کارگردان این محصول از وجود نداشتن عشق و اعتقاد در نزد بازیگرانش سخن به میان آورد تا به این ترتیب، فصل اول این سریال که قرار بود در ۱۲ قسمت تولید شود تا پنج قسمت بیشتر دوام نیابد؛ اما آیا این بازیگران سریال بودند که نقش اصلی را در شکست این مجموعه داشتهاند یا این پروژه از ابتدا پایههای سستی داشت؟
بیژن بیرنگ در چند سال اخیر در مسیری قرار گرفته که نافرجام بودنش کاملاً مشخص بود. این کارگردان پرسابقه از بهمن ۱۳۹۰ در شبکه خانگی مجموعهای با نام «شام ایرانی» ارائه کرد که چهار چهره اعم از سینماگر یا ورزشکار به خانه یکدیگر میرفتند، از دستپخت همدیگر میخوردند، امتیاز میدادند و در نهایت، دارنده بیشترین امتیاز برنده مسابقه میشد؛ مجموعهای که یادآور «بفرمایید شام» و پدرِ «بفرمایید شام» یا همان برنامه «Come Dine with Me» بود و حداقل به لحاظ فرمی، یک کپی از چنین برنامههای محسوب میشد.
این چهره پرسابقه، پس از این مجموعه، سراغ «عشق تعطیل نیست» رفت و جهت جذاب این سریال برای مشتریهای شبکه خانگی، دست روی دو چهره جذاب برای چنین طیف مخاطبانی گذاشت و مهناز افشار و محمدرضا گلزار را به خدمت گرفت و بهنوش بختیاری، مهرانه مهین ترابی، شهرام حقیقتدوست، زانیار خسروی، علیرضا خمسه، مائده طهماسبی، بهرام شاهمحمدلو، حدیث میرامینی و رضا ناجی را نیز در ترکیب بازیگران آورد.
با این حال، این سریال نیز عیناً کپی سریال فرندز از آب درآمد و این بار سریال «دوستان / Friends» مشمول کپی مو به موی اجزای صحنه و برخی جزئیات شد و در «عشق تعطیل نیست» به کارگردانی بیژن بیرنگ حتی رنگ مبل و دکوپاژ را نیز از این سریال آمریکایی کپی کرده بودند؛ رویکردی تازه در کپیبرداری که نشان داد، هنوز مرزهایی برای فتح وجود دارد، ولی آیا این سریال برای مخاطب شبکه خانگی که بخش قابل توجهی از آن فرندز را تماشا کرده، جذابیت خواهد داشت؟ پاسخ به این پرسش منفی بود و بیرنگ خیلی زود این پاسخ را دریافت کرد.
پس از قسمت پنجم این سریال بیژن بیرنگ در گفتوگویی عملاً شکست این پروژه را با این ترکیب تأیید کرد؛ اما در لابلای حرفهایش از تلاش برای ادامه تولید این مجموعه سخن به میان آورد و علت شکست را نیز نوع همکاری بازیگران و عدم مسئولیت پذیریشان و حضور همزمان در چندین پروژه عنوان کرد تا تیغ انتقادها به سمت محمدرضا گلزار و مهناز افشار برود که وضعیت هر دو بازیگر برای افکارعمومی مشخص است و بیرنگ نیز با علم به خصوصیات این دو چهره، دست به انتخاب زده و نمیتوان پذیرفت او با این همه سابقه، سبک کاری این دو تن را نمیدانسته است.
او در این باره گفته است: «من مشکلی با این دو بزرگوار نداشتم. هر دو آنها با انرژی تمام سرکار حاضر شدند اما تصور میکنم جنس کار من با سابقه و پیشینه آنها کمی تفاوت داشت. مشکلات در جای دیگری هم هست؛ اینکه ما تا امروز باید ١٢قسمت آماده میکردیم، در حالی که من فقط پنجقسمت سریال آماده دارم. قطعا این اتفاق به سوپراستارهای ما مربوط نمیشود. بسیاری از دوستان در این کار تماموقت حضور نداشتند. این فضای بهشدت بدی است که بازیگران ما همزمان در چندکار حضور دارند و به عقیده من تمرکزی برای بازیگر نمیگذارد. از طرفی نمیتوان برنامهریزی درستی برای حضور آنها در کار داشت. شاید برخی هم با خودشان بعد از مدتی فکر کنند که اصلا انتخاب درستی داشتهاند یا نه؟ اصلا متوجه نمیشوم چرا باید این شک وجود داشته باشد؟ فرض بر این است بازیگری که از ابتدا کاری را انتخاب میکند باید به آن اعتقاد داشته باشد و دیگر جای بحثی باقی نمیماند. موضوع دیگر درباره دستمزدهای دوستان است».
بیرنگ در ادامه از پشت پرده ماجرا چنین میگوید: «خوب است که عوامل و بازیگران توقعات دستمزدیشان را داشته باشند اما بحثی هم وجود دارد و آن اینکه در مقابل این دستمزد تا چه حد انرژی و توان گذاشته شده است؟ و خوب است که در بخش خصوصی چنین نگاهی داشته باشیم. سرمایهگذار هم قطعا به بازگشت سرمایهاش فکر میکند و توقع انجام کاری باکیفیت را دارد و نباید به او به چشم کسی نگاه کرد که میتوان مدام از او پول درخواست کرد. این شبیه آن است که با نگاه مارکسیستی و سوسیالیستی بخواهید مملکت سرمایهداری داشته باشید. به نظر میآید اینروزها همه به دنبال مادیات هستند و تعهد به کار کم شده است. من هم چندینسال بود که از فضای کار دور شده بودم و آشنایی زیادی با این اتفاقات نداشتم. اما انگار که این طرز تفکر باب شده است و هرکس به خودش اجازه میدهد تا وقتی دستمزدش پرداخت نشده کار را ادامه ندهد. بهنظرم همه اینها از بیعشقی به کار نشأت میگیرد. شاید حقیقتا دیگر کسی به کاری که انجام میدهد، عشق نمیورزد».
کارگردان «خانه سبز» در بخشی دیگر از مصاحبهاش برای کنایه دیگر به افشار و گلزار از مسئولیت پذیری و تعهد عمیق شکیبایی خاطرهای گفته است: «در سریال «خانهسبز» طبعا در کنار بازیگران، نابازیگرانی را هم در کار داشتیم از یکراننده آژانس گرفته تا پرستار و… من میدیدیم که آقای شکیبایی اگر قرار است با آنها بازی کند چندینساعت وقت میگذارد و با آنها صحبت میکند. گاهی از او میپرسیدم که چرا این کار را انجام میدهد؟ پاسخش این بود که اگر او نقشش را خوب بازی نکند روی بازی او هم تأثیر خواهد داشت. حقیقتا کلماتی که از زبان خسرو شکیبایی بیرون میآمد و دیالوگهای سریال بود با اعتقاد بیان میشد. گاهی جملات پیچیده و طعنه به فلسفهزده من در ظاهر رنگوبوی شعار داشت و در فضای آرمانگونه دیالوگها گفته میشد اما او این کلمات را تبدیل به شعور میکرد. چون با اعتقاد و از عمق وجودش بیان میکرد».
اگر فرض را بر این بگذاریم که گفتههای بیژن بیرنگ درباره تقصیر قابل تأمل مهناز افشار و محمدرضا گلزار، قضاوتی یکسویه نباشد و دقیقاً همین بیمسئولیتی از سوی این دو بازیگر رخ داده باشد، نمیتوان چنین اتفاقی را دلیل کافی برای ناکامی یک سریال تلقی کرد. علاوه بر انتخاب اشتباه ـ که بیرنگ در همین گفتوگو مسئولیتش را پذیرفته ـ این سریال در سایر بخشها به ویژه در سناریو و پردازش، آنچنان سست بود که چنین شکستی دور از انتظار نبود، ولی وقوع این ناکامی با چنین سرعتی و در همان گامهای نخست شگفتانگیز شد!
ظاهراً مخاطب که قرار است برای خرید چنین مجموعههایی هزینه کند، در انتخاب از گذشته حساستر شده و به سادگی حاضر به پرداخت رقمی ـ ولو اندک ـ برای خرید چنین مجموعهای نمیشود و طبیعتاً حذف این ستارهها نیز باعث میشود تا نوجوانان و جوانان علاقهمند به آنها نیز اشتیاق اندکی به این سریال داشته باشند.
بیژن بیرنگ در این گفتوگو حتی از «گگ» یا همان مدل نگارشی که در فرندز وجود داشته و مخاطبان حین تولید یک سریال تماشاچیاش بودهاند نیز سخن گفته، ولی از بدیهیات حرفهای سریالسازی تجاری که ساخت قسمتهای پایلوت و آزمایشی برای هر سریال است، کلامی بر زبان نیاورده و به رغم شکست قسمتهای پایلوت این سریال و سوختن ایده تجاری، از تلاش برای تولید ادامه این سریال با ترکیب دیگری از بازیگران اصلی سخن به میان آورده است؛ رویکردی که نشان میدهد، هنوز حتی پیشکسوتان سینما و تلویزیون نیز درک کاملی از بیزینس پلن در چنین تجارتهایی ندارند و تنها با عشق میخواهند، در این هنر ـ صنعت فعالیت داشته باشند.
در شرایطی که بهترین سریالهای جهان، هفته به هفته با زیرنویس فارسی در دسترس هر کاربر اینترنت است، مردم ایران به شدت مشکلپسند شدهاند؛ بنابراین، تنها برای اثری به شدت متفاوت، حاضر به پرداخت هزینه هستند و از این منظر، ای کاش بیژن بیرنگ با صرف زمان بسیار طولانی برای خلق یک سناریوی کمنظیر در تاریخ سینما و تلویزیون ایران و سپس با چینش یک کستینگ قابل تأمل، خاطرات خلق «خانه سبز» و «همسران» را زنده کند و دیگر شاهد کپی «فرندز» با امضای یک کارگردان کارنامهدار ایران نباشیم.
ارسال نظر