رضا ناجی: قبول ندارم؛ من تکراری نشدم
رضا ناجی که بهتازگی بازی در فیلم سینمایی «نیمکت» به کارگردانی محمد رحمانیان را به پایان برده این روزها در انتظار شروع فیلمبرداری یک سریال برای تلویزیون است.
ناجی حضور درسریالهای تلویزیونی را نوعی ریسک میداند و بر این باور است که شتابزدگی و کمبود بودجه باعث افت کیفی سریالهای تلویزیونی شده و ریسک حضور در این رسانه را بالا برده است. با ناجی در مورد فراز و فرودهایی که در عرصه بازیگری پشت سر گذاشته، گپ زدهایم، با ما همراه شوید.
آقای ناجی این روزها در حال انجام چه کاری هستید؟
به تازگی برای بازی در یک سریال تلویزیونی دعوت شدهام. فیلمنامه این کار هم بسیار خوب است منتهی چون هنوز قراردادی امضا نکردهام، صحبت در مورد جزییات آن را به بعد موکول میکنم. تصویربرداری این کار از یک هفته دیگر آغاز میشود.
اگر اشتباه نکنم تا هفته گذشته درگیر بازی در فیلم سینمایی «نیمکت» به کارگردانی محمد رحمانیان بودید؟
بله، همانطور که خودتان اشاره کردید بازیام در این اثر هفته قبل به پایان رسید. هر چند که فیلمبرداری این کار هنوز ادامه دارد. «نیمکت» از فیلمنامه و کارگردانی درخشانی برخوردار است. مدتها بود تا این حد تحت تاثیر فیلمنامهای قرار نگرفته بودم.
در این فیلم ایفاگر چه نقشی هستید؟
در «نیمکت» نقش رئیس یک زندان را بازی میکردم. زوایای پنهانی که این کاراکتر برایم داشت بسیار جذاب بود و باعث شد با عشق و علاقه زیادی در آن حضور پیدا کنم. هر بازیگری باید قدر فرصتهای اینچنینی که برایش رخ میدهد را بداند.
اینطور که در خبرها آمده، موضوع این فیلم در ستایش سینماست؟
بله، این فیلم به شکل زیبا و جذابی به این موضوع میپردازد. امیدوارم این فیلم با توجه به تلاشی که برای آن شد، بتواند در گیشه هم موفق عمل کند و مخاطبان را به سالن سینما بکشاند.
شما از پر افتخارترین بازیگران تاریخ سینمای ایران به شمار میروید و چهار جایزه جهانی را در کارنامه هنریتان دارید اما به نظر میرسد طی سالهای اخیر دچار نوعی کلیشه شدید و اکثر نقشهایی که بازی میکنید شبیه به هم هستند؟
من این موضوع را قبول ندارم. شما اگر تکتک نقشهای مرا با هم مقایسه کنید متوجه خواهید شد که هیچ شباهتی با یکدیگر ندارند و با یکدیگر متفاوت هستند. بهطور مثال نقشی که من در «آواز گنجشکها» بازی کردم کاملا متفاوت با نقشم در «باد در علفزار میپیچد» و «بچههای آسمان» یا «باران» است و هیچ یک از این آثار را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد.
نمونههایی که مثال زدید بیشتر مربوط به گذشته است، طی سالهای اخیر این شباهت پررنگتر شده است؟
من همیشه سعی میکنم با دقت در کارهای مختلف حضور پیدا کنم و انتخاب نقشهایم به گونهای باشد که شرمنده مخاطبان نشوم اما این موضوع را هم نمیتوان نادیده گرفت که بازیگر در نهایت انتخاب کننده است و گاهی اوقات بازیگر مجبور میشود برای امرار معاش در اثری حضور پیدا کند که چندان دوستش ندارد. اما سعی کردم این موضوع در مورد من کمتر رخ دهد و در کارهای قابل دفاع بازی کنم اگر به غیر از این بود نمیتوانستم چهار عنوان جهانی را کسب کنم.
این عنوانها شما را در بازیگری مغرور نکرده است؟
نه، بیشتر جهان بینیام را تغییر داده و باعث شده نسبت به جایگاهی که در آن قرار گرفتهام مسئولتر باشم و بیش از فکر کردن به کوتاهی یا بلندی نقش، به اثرگذاری آن فکر کنم. تا به حال هیچ بازیگر ایرانی نبوده که چهار جایزه جهانی نظیر خرس نقرهای، جایزه استرالیا، آسیا پاسفیک، جایزه سوریه را به تنهایی از آن خود کرده باشد. من این جایزهها را متعلق به مردم میدانم. شاید به همین خاطر هم بوده که وقتی آنها را دریافت کردم مستقیم به موزه سینما تحویل دادم چون حس میکردم آنها در دستان من امانت است.
با این اوصاف نقشی نمانده که دوست داشته باشید آن را بازی کنید؟
چرا، دوست دارم در فیلم و سریالهای تاریخی به ایفای نقش بپردازم. بازی در فضای تاریخی برای من جذابیت زیادی دارد. ضمن اینکه مخاطبان هم به این سبک کارها علاقه زیادی دارند. چرا که از فضاهای کلیشهای رایج در فیلم و سریالهای شهری بهدور است.
پررنگترین ویژگی شما در بازیگری این است که نقشها ر ا باورپذیر بازی میکنید؟
همینطور است، من با نقشهایم زندگی میکنم. مثلا وقتی قرار بود در فیلم «آواز گنجشگها» با شتر مرغها سروکار داشته باشم پیش از شروع فیلم به مزرعه شترمرغها رفتم و مدتها مانند یک کارگر به آنها رسیدگی میکردم و برایشان غذا میریختم و جایشان را تمیز میکردم و... اگر قرار بود همه چیز جلوی دوربین رخ دهد بازیام مصنوعی میشد و مخاطب آن را باور نمیکرد. در فیلم «باد در علفزار میپیچد» هم همین اتفاق رخ داد. زمانی که بازی در نقش یک خیاط را پذیرفتم بهمعنای واقعی خیاط شدم. طوری قیچی را در دست گرفتم که انگار یک عمر است که خیاطی میکنم. به نظرم باورپذیری شرط اصلی موفقیت یک کار است.
یکی از انتقادهایی که بازیگران پیشکسوت به وضعیت کنونی فیلمنامهها میکنند این است که نقشهای مناسبی برای آنها نوشته نمیشود.
آنها حق دارند که این گله را مطرح میکنند. سالهاست که ما نسبت به این موضوع بیتفاوت هستیم. متاسفانه سینمای ما در آثار نوجوانپسند خلاصه شده است. در چنین شرایطی فیلمنامهنویس سعی میکند اثری را بنویسد که اکثر شخصیتهایش جوان هستند. او اگر بخواهد که در فیلمنامه شخصیتهای میانسال را در جای شخصیت اصلی بگذارد، فیلمنامهاش روی دستش میماند. بسیاری از بازیگران مطرح سینمای دنیا نظیر آل پاچینو همچنان در اوج قرار دارند زیرا فیلمنامهنویسان این کشورها به شخصیتهای میانسال در فیلمهایشان اهمیت میدهند. در حال حاضر اهمیت به پیشکسوتان در سینمای ما رو به فراموشی است و بازیگران وقتی به دوران میانسالی میرسند فراموش میشوند.
شما یکی از بازیگران مورد علاقه مجید مجیدی هستید و بازیتان در آثار ایشان دیده شده است، چه شد که در فیلم «حضرت محمد (ص)» آخرین ساخته ایشان حضور نداشتید؟
این موضوع را باید به پای کم سعادتیام بگذارم. مجیدی کارگردان توانمندی است و در کارگردانی از درایت بسیاری برخوردار است. خوشحالم که در چهار فیلم سینمایی با ایشان همکاری کردهام.
با توجه به اینکه تجربه بازی در سینما و تلویزیون را دارید، کدام یک از این رسانهها به سلیقهتان نزدیکتر است؟
حضور در سینما و تلویزیون از نظر اولویت برای من فرقی ندارند و بیشتر به این موضوع فکر میکنم که کاری را انجام دهم که حرفی برای گفتن داشته باشد. متاسفانه در حال حاضر بیشتر کارهایی که برای تلویزیون ساخته میشود صرفا برای پرکردن آنتن تلویزیون است و کار خوبی ندیدهام. برای همین شاید بتوان گفت تا حدودی از کار در تلویزیون میترسم.
ارسال نظر