سوپراستار سينماي ايران
سيد شهابالدين حسيني و دغدغههايي فراتر از بازيگري
شهاب حسيني و آشنايي او با جمعيت خيريه امام علي(ع) و ايدهآل همگي در راستايي فراتر از كارهاي مطبوعاتي و بازيگري است و همين نكته است كه رابطه شهاب و ايدهآل و دوستان مشتركمان را بيشتر از يك اتفاق كاري معمول كرده است
نحوه راهيابي به سينما
از زبان خودش:«وقتي ديپلم گرفتم، رها شدم. ديگر سرنوشتم بهخودم بسته بود . يا سربازي يا دانشگاه. نقشهاي نداشتم، درس خواندم، روانشناسي قبول شدم . زماني كه در دانشگاه بودم، بيشتر از اينكه با بچههاي همرشته خودم بجوشم، با بچههاي دپارتمان تئاتر ميگشتم. با آنها در جشنوارههاي مختلف تئاتر دانشجويي شركت ميكردم. آن فضا را تجربه كردم، ديدم بله علاقهمندم. ۲ سال تمرين ميكرديم براي دو تا اجرا، فقط ۲ تا! يك سال هر روز در تالار مولوي تمرين ميكرديم، با نيما رئيسي، ستاره اسكندري و... چه دوراني بود . بعد پيرو شركت در جشنواره تئاتر چند اجرا انجام دادم. در آنجا با گروهي آشنا شدم تا اينكه به محمد مهدي رسولي معرفي شدم و براي اجراي برنامه اكسيژن، تست دادم و بين ۱۴۰_۱۳۰ نفر انتخاب شدم. بعد از اجراي اين برنامه و حضور در سريال پليس جوان، پا به عرصه بازيگري گذاشتم. (منبع: كانون خانواده )
ويژگيها و خصوصيات يك متولد بهمن
مهربان، صميمي و انساندوست، درستكار، صادق، شريف، راستگو، روراست و وفادار، مبتكر، اصيل و خلاق، مستقل، بينياز، متفكر و روشنفكر، سركش، نافرمان، لجوج، خودراي، يكدنده و غيرقابلپيشبيني
اساسا صاحب شخصیتی قوی و جذاب هستند. آنها به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: گروه اول خجالتی، حساس، مهربان، باملاحظه، صبور، شكیبا و كمرو و گروه دیگر پرشور و شوق، شاد، سرزنده، پرنشاط و خودنما كه گاهی اوقات عمق شخصیت قوی خویش را زیر پوشش بیخیالی و بازیگوشی پنهان میسازند ولی هر دو گروه با شیوههایی متفاوت، مصمم، با اراده و مقتدر هستند و عقیدهای راسخ دارند، اگرچه زمانی كه به دنبال یافتن حقیقت هستند، بهرغم تمام صفات بالا آنقدر صادق هستند تا به اشتباهشان اعتراف كرده و نقطهنظراتشان را عوض كنند، هر چند كه شدیدا به آنها معتقد باشند .
جديدترين مصاحبهها
زماني دوست داشتم به لحاظ اقتصادي مستقل باشم، وقتي در خانه پدرم زندگي ميكردم براي آن استقلال سراغ آرايشگري و طلاسازي رفتم. البته در آن شغلها دوام نياوردم، چراكه آنها انتخاب من نبودند. نوجواني بودم كه دلم ميخواست دستم توي جيب خودم باشد. بنابراين همزمان با كار كردن، درس هم ميخواندم. خانوادهاي از قشر معمولي و متوسط داشتم، همه چيز سقف داشت، پولتوجيبيهايمان هم سقف داشت. (منبع: كانون خانواده )
دنیرو در فیلم ضعیف هم بازی کرده، اما در آن فیلمها هم خوب بوده. این نشان میدهد بازیگرانی چون دنیرو در ذهنشان برای بازیگری به یک تعریف درست رسیدهاند و تمام وجوهات نقش را به بهترین شیوه به مخاطب منتقل میکنند. ( رويش )
به نظرم احمقانه است که بخواهم داستین هافمن بشوم. دراین صورت من میشوم یک کاریکاتور دربرابر اصل. اما میشود با ایده گرفتن از هافمن بازی بهتری ارائه داد. (مجله رويش )
موقعی که برای سریال مدار صفر درجه در لهستان بودم، هنرورانی برای بازی در فیلم ما حضور داشتند که این کار، شغل دوم و سوم همگیشان بود و شغل اصلیشان، مهندسی راه و ساختمان و مهندسی کامپیوتر و... بود. نکته جالب این بود که هنروری که مهندس بود اگر در نقش گارسون بازی میکرد، تصور میکردید ۳۰ سال است گارسون است! زیرا عاشقانه کارش را انجام میداد. (مجله رويش )
يادداشت شهاب حسيني براي جدايي نادر...: «باز يك نگاه ديگر از اصغر فرهادي. اما اين دفعه خيلي اجتماعيتر بهنظر ميآيد. محدوديتهاي شخصيتهاي «درباره الي» در اين فيلم وجود ندارد. اينجا قصه در دل اجتماع اتفاق ميافتد. اصغر فرهادي مهارت بياني خيلي خوبي در تصوير دارد . فيلمسازي و فضاسازي را خيلي خوب ميشناسد. من هميشه ميگويم، اصغر فرهادي وقتي آدم را به كشتياش دعوت ميكند، آدم ميتواند روي عرشه تايتانيك برود، بايستد و از دريا لذت ببرد. كار ديگري نميتوان كرد.» (مجله فيلم )
تصور ميکنم آن نقطه اي که آدم به جايي ميرسد که فکر ميکند بهترين داوري را خودش در مورد خودش انجام داده و ديگران تشخيص درستي نداشته و حق او را ندادهاند، آغاز يک سراشيبي است. اگر قرار بود بازيگر خودش درباره کار خودش قضاوت کند، ديگر نياز به کارگردان نداشت! (راسخون )
خيلي دوست دارم يکي بيايد بگويد که ببين، در فلان جاي فيلم سر من کلاه نرفت؛ داري بد بازي ميکني. دلم ميخواهد يکي اينها را ببيند. هيچکدام از اين جايزهها قطعي نيست. مثلا وقتي بهعنوان بهترين بازيگر مرد انتخاب شدم، مگر واقعا بهترين بازيگر مرد اين سرزمينم؟ نه! من روي صحنه، از بسياري از بازيگران تئاتر ضعيفترم. از خيلي از بازيگران سينما هم ضعيفترم. آقاي مهدي هاشمي خيلي از من بهتر است. خيليها از من بهترند . ( راسخون )
زمان بچگي ما دستگاه ويدئو جنس قاچاق محسوب ميشد. دسترسي به فيلم نداشتيم. ۷-۶ ساله بودم که پدرم يک آپارات خريد و ۲تا فيلم ديدم که حسابي يادم مانده؛ يکي جيسون و آرگوناتها بود و يکي هم سندباد، با آن جلوههاي ويژه عروسکي آن موقع. بعد هم که فيلمهاي ويدئويي را کرايه ميکرديم و ميديديم. يکدفعه در ۲ روز ۲۰تا فيلم ميديدم! وسط اينها همهجور فيلمي بود. فيلمهاي کمدي معمولي بود، اما ده فرمان هم بود، بنهور، اسپارتاکوس، محمدرسولالله، غازهاي وحشي، شاهين صحرا، آپاچي ها، حماسه کئوما و... هم بود .
در بچگي، آدمهاي بزرگ و کارهاي بزرگشان ما را شيفته ميکردند. يادم هست در تلويزيون فيلمي ديدم درباره ناپلئون بناپارت. بين آن صحنههاي عظيم و جنگهاي مفصل، سکانسي يادم ماند که ناپلئون وقتي در روسيه در جنگي شکست ميخورد، شب خسته و کوفته برميگردد به چادرش تا بخوابد، ميبيند آجودانش روي تختش خوابيده. آجودان را بيدار نميکند، مينشيند روي صندلياش و سرش را به دستش تکيه ميدهد و ميخوابد. اين لحظهها را فقط سينما بهوجود ميآورد. من شيفته اين شکوه انساني شدم و دنبال سينما رفتم.(راسخون )
حقيقتش اين است که ديگر دنبال يک لقمه معرفت براي خودم ميگردم. اگر فيلمي به من چيزي ياد داد، آدمترم کرد، با واقعيتهاي بزرگتري آشنايم کرد، ميروم و کار ميکنم. (راسخون )
ميخواهم كارگرداني را نيز تجربه كنم. البته نگاهم به كارگرداني فرق ميكند، اينطور نيست كه بخواهم كارگردان معروف و محبوبي شوم. ميخواهم در راستاي دغدغههاي فكري و انگيزههاي شخصي خودم كار كنم .
الان واقعا خسته شدهام. خيلي بد است كه علاقه در كار كمكم از بين برود و شغل فقط يك شغل باشد و بس! شايد يك دورهاي باشد و بگذرد ولي الان از لحاظ روحي ديگر احساس خوبي ندارم. شايد هم بايد بروم بازسازي، مهارتهاي تازه ياد بگيرم و نو بشوم و وقتي برگردم كه حرف جديدي براي گفتن داشته باشم، وگرنه ادامه اين مسير، بدتر خواهد شد. متاسفانه در جامعه ما مردم گذشتهها را زود فراموش ميكنند! (كانون خانواده )
حاشيههاي زندگي خصوصي
چند سالي ميشود كه با افتتاح يك كافه در لواسان، روزگار ميگذراند : « كافه هنر، فرصتي است تا همه خود واقعي من را ببينند، زماني كه فقط خودم هستم، سيدشهابالدين حسيني. فارغ از همه بازيها و نقشها. اينجا فقط خودم هستم، تمام و كمال، نه بيشتر و نه كمتر. اينجا فرصتي است براي مقابله رودررو با همه مردمي كه دوستشان دارم و دوست دارم آنها من را همينطور كه هستم، ببينند و بشناسند . . . . »
فيلمگرافي
مهمترين فيلمهاي سينمايي
واكنش پنجم(۱۳۸۱)، شمعي در باد(۱۳۸۲)، قتل آنلاين(۱۳۸۴)، دلشكسته و محيا (۱۳۸۶)، سوپراستار و درباره الي (۱۳۸۷)، پرسه در مه (۱۳۸۸)، جدايي نادر از سيمين و آفريقا (۱۳۸۹ )
سريالها
پس از باران (۱۳۷۹)، پليس جوان (۱۳۸۰)، تب سرد (۱۳۸۲)، مدار صفر درجه (۱۳۸۵)، شوق پرواز (۱۳۸۸) و سرزمين كهن (۱۳۸۹ )
پرفروشترينفيلمها
« درباره الي » 2 ميليارد تومان و سوپراستار يك ميليارد و 600 ميليون تومان
افتخارات
ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول مرد در بيست و ششمين جشنواره فيلم فجر براي فيلم محيا- ( ۱۳۸۶ )
سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر براي فيلم سوپر استار- ( ۱۳۸۷ )
جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد از نخستين جشنواره فيلمهاي تلويزيوني براي بازي در فيلم تنهايي-(۱۳۸۸ )
تنديس شايستگي بهترين بازيگر نقش اول مرد در چهاردهمين جشن بزرگ سينما براي فيلمهاي پرسه در مه و درباره الي- ( ۱۳۸۹ )
تنديس بهترين بازيگر نقش اول مرد از نگاه منتقدان در چهارمين شب منتقدان كشور براي فيلم پرسه در مه-(۱۳۸۹ )
ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش مكمل مرد در بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر براي فيلم جدايي نادر از سيمين- (1389 )
برنده خرس طلايي جشنواره بينالمللي برلين- (۲۰۱۱)، براي فيلم جدايي نادر از سيمين (گروه بازيگران فيلم )
منبع : زندگی ایده آل
ارسال نظر