پيشگويي شهرام شكيبا براي سال ۹۰ رضا كيانيان
دوست دارم خودم باشم
بيشك او پركارترين بازيگر سينماي ايران است، البته نه فقط در زمينه بازيگري، بلكه برپا كردن نمايشگاههاي چوب ، سنگ ، عكس ، مجسمه ، تابلو و...، كاري نيست كه از پس هر كسي بربيايد!
![](https://static3.bartarinha.ir/servev2/DEyMjE1MTVjY/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
آچار به دست
يك معلم حرفه و فن داشتيم كه تعريفش از مرد، كسي بود كه بلد باشد همه اثاث و لوازم خانه و البته اتومبيل را تعمير كند. در اينباره نطق غرايي داشت كه دستكم ماهي يكبار تمام و كمال برايمان اجرايش ميكرد. در پايان هم خودش را مثال ميزد و چند جملهاي هم از آچار به دست بودنش و اينكه به چندين هنر آراسته است و همه چيز را تعمير ميكند، حرف ميزد! ما هم در عالم نوجواني او را در ستيغ قلههاي مردي با آچار فرانسهاي در دست ميديديم . حسرت ميخورديم و در دل آرزو ميكرديم در آينده بتوانيم گوشهاي از افتخارات او را كسب كنيم. بعد هم او را و افتخارات و آچار فرانسهاش را فراموش كرديم .
تا بهحال بارها به ياد او افتادهام. اما سه بار بيشتر و عميقتر از هميشه؛ نخستين بار وقتي فيلم «ادوارد دستقيچي» تيم برتون را ديدم كه بيخود و بيجهت ياد «آچار به دستي» معلم حرفه و فن افتادم و اينكه اگر ادوارد دستهايش عوض قيچي، آچار بود، داستان چه ميشد. دومين بار وقتي اصطلاح «ابزار دست» را در ترجمه آثار هيدگر ديدم و سومينبار همين امروز كه تصميم گرفتم درباره رضا كيانيان بنويسم. رضا كيانيان «آچار به دست» عرصه هنر است. هر كاري كه فكرش را بكني او قبلا انجام داده است .
پيشبيني من از احوالات و فعاليتهاي رضا كيانيان در سال ۹۰ اينهاست :
1- بازي در 10فيلم سينمايي با نقشهايي كه بهشدت با هم تفاوت دارند .
۲- برگزاري نمايشگاه عكس از تيلههاي نصفه .
3- برگزاري نمايشگاه مجسمههايي كه با سنجاق قفلي، هسته پرتقال و سگك كمربند درست شدهاند .
۴- چاپ كتاب «من، كافيشاپ و مردم»؛ اين كتاب شامل خاطرات كيانيان از ۷ باري است كه در سال ۸۹ به كافيشاپ رفته. كتاب مذكور در ۴۷۵ صفحه چاپ ميشود .
5- چاپ كتاب «من، چراغ قرمز سر كردستان و گلفروشها»؛ اين كتاب در 2 جلد 600 صفحهاي شامل خاطرات كيانيان از لحظاتي است كه پشت چراغ قرمز سر اتوبان كردستان به گلفروشها نگاه كرده است .
۶- برگزاري نمايشگاه تابلوهاي لاانگشتي كه شامل دمپايي لاانگشتيهاي ابري و پلاستيكي پارهاي است كه كيانيان در كوچه پيدا كرده. اين دمپايي به شكلي كاملا كانسپچوآرت در قابهاي گوناگون با عكسهايي از خود كيانيان در ژستهاي گوناگون كلاژ شده است .
نحوه راهيابي به سينما
رضا كيانيان سال ۱۳۳۰ در تهران به دنيا آمد و در 3 سالگي با خانواده به مشهد نقل مكان كرد. او فارغالتحصيل تئاتر از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است و از سال ۱۳۴۵ بازيگري تئاتر را آغاز كرده است .
ويژگيها و خصوصيات يك متولد خرداد
متولدین این ماه به طور افراطی به بهبود و پیشبرد روابطشان علاقه دارند . رابطه داشتن با متولدین خرداد از آنجا كه بسیار خوشبرخورد، اجتماعی و شناختهشده هستند، همیشه لذتبخش است. اگرچه ذهن متفكر آنها میتواند برای همیشه از آنها انسانهایی واقعگرا و منطقی بسازد، ولی همیشه یك ضربه كوچك كافی است تا تصورات و رویاهايشان راز به كار بیندازد .
جديدترين مصاحبهها
يكبار از من دعوت شده بود در دانشكده معماري دانشگاه هنر براي بچهها صحبت كنم. طاها شجاعنوري، از دانشجويان همانجا چيزي به من گفت كه خيلي به من چسبيد: «وقتي شما از در اين دانشكده بيرون برويد، ما درباره شما راجع به يك بازيگر صحبت نميكنيم؛ بلكه راجع به يك آدم باحال صحبت ميكنيم كه بازي هم ميكند.»(زندگي ايدهآل )
يادداشت رضا كيانيان درباره رضا ميركريمي (همشهري ۲۴ ): «واضح و مبرهن است كه رضا ميركريمي در سينماي ايران، كارگردان بزرگي است. هر وقت شروع به ساختن فيلم ميكند، علاقهمندان به سينما خوشحال ميشوند و منتظر ميمانند تا فيلم او را حتما ببينند، اما رضا ميركريمي كارگردان پردل و جراتي هم هست. دل و جراتش را با ساختن «بههمين سادگي» نشان داد. فيلمي بهشدت سخت را با نامي بهشدت ساده ساخت و پيروز هم شد، چون فيلم خوبي از كار درآمد . ميركريمي با راهي كه انتخاب كرده و با نگاهي كه هر روز در او ژرفتر ميشود و جسارتي كه دارد، در سينماي جهان نامدار خواهد شد .»
من رضا كيانيان هستم كه مينويسد و بازي هم ميكند، عكاسي هم ميكند، مجسمه هم ميسازد و. . . البته بازيگري را بيشتر از باقي كارها انجام ميدهد .
بعضيها وقتي موقعيت بهدست ميآورند، در موقعيتشان گم ميشوند، چون موقعيت بزرگتر از خودشان است .
به همين دليل دست و پايشان را گم ميكنند و يادشان ميرود چه بودند، اما خوشبختانه هنوز موقعيتهايي كه من بهدست آوردهام، بزرگتر از خودم نيستند. ممكن است دير يا زود اين اتفاق بيفتد اما من هميشه مراقبم كه تسليم موقعيت نشوم. (زندگي ايدهآل )
وقتي براي نخستينبار فيلمنامه «گزارش يك جشن» را خواندم، ارتباط آنچناني با آن برقرار نكردم و آن را نپذيرفتم، بعد از مدتي دوباره اين فيلمنامه برايم فرستاده شد و متوجه تغييراتي روي آن شدم كه باعث شد پيشنهاد بازي در اين فيلم را بپذيرم و نقش را اصلاح كنم.(بانيفيلم )
سعي ميكنم تسليم جوي كه برايم بهوجود ميآيد، نشوم. اين حس تنها متعلق به سينما نيست و در همه مشاغل وجود دارد، مثلا در سياست. وقتي يكسري طرفدار پيدا ميكني، نوكر طرفدارها ميشوي، چون آنها توقعاتي از تو دارند كه بايد آنها را برآورده كني. وقتي تلاش ميكني انتظارات آنها را برآورده كني، ديگر خودت نيستي. پس خطمشيات در زندگي عوض ميشود .
هميشه در زندگي، هم از مراد بدم ميآمده و هم از مريد، چون هردوي آنها پيامدهاي خطرناكي دارند. از جمله اينكه آدم را نابود ميكنند. بسيار پيشآمده كه در لحظه، مرادها، مريدشان را نابود ميكنند و مريدها هم مرادشان را قرباني! اما من نميخواهم هيچكدام را قرباني كنم، چون دوست دارم خودم باشم. (زندگي ايدهآل )
حاشيههاي زندگي خصوصي
از جمله اتفاقاتي كه امسال رقم خورد ميتوان به نشست مطبوعاتي فيلم يه حبه قند اشاره كرد كه از دست عكاسان حاضر در جلسه بهعلتي نامعلوم عصباني و با آنها درگير شد .
هميشه بين او و منتقدان، بر سر برگزاري نمايشگاههاي عكس و چوب و...، دعواست !
دلمشغولي اصلي
به انجام كارهاي هنري بسيار علاقه دارد؛ از نقاشي، مجسمهسازي، عكاسي، طراحي صحنه و فيلمنامهنويسي بگيريد تا نوشتن كتابي به نام «اين مردم نازنين .»
تعداد دفعات چاپ تصوير روي جلد زندگيايدهآل: ۳ بار
تعداد نتايج بعد از جستوجوي نام او در گوگل: 36 هزار و 600
دستمزد: بيش از ۳۰ ميليون تومان(منبع: روزنامه جامجم )
منبع : زندگی ایده آل
نظر کاربران
دوست دارم خودم باشم