آيين چراغ خاموشي نيست
سينماي علی حاتمی هنوز زنده است
عظيمه کنعاني، ساناز قنبري: شاعر سينماي ملي، ايراني ترين سينماگر و چندين و چند لقب ديگر هر يک اشاره اي به وجوه بارز و مسلم علي حاتمي دارند.
کارگردان بزرگي که در سال هاي پس از انقلاب به گذشته گرايي و حتي ماندن در پيله گذشته متهم مي شد. اگر بر نقدهايي که در دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ بر فيلم هاي حاتمي نوشته شد مرور کنيم مي بينيم که لحن اغلب نوشته ها منفي است. حتي فيلمي چون «مادر» هم زمان اکرانش بيشتر با نقدهاي منفي مواجه شد. واقعيت اين است که علي حاتمي پس از مرگش عزيز شد! انگار پس از رفتن حاتمي، همه به بازخواني آثارش پرداختند و گوهري را در دل اين فيلم ها کشف کردند که پيش از اين مغفول مانده بودند.
نماهايي که تا ديروز تخت و غير سينمايي خوانده مي شدند ناگهان تبديل به پلان هايي شدند که ايراني بودن در تار و پودشان محسوس بود. نگاه حاتمي به گذشته و تاريخ که گاهي وقت ها با بي انصافي مرتجعانه خوانده مي شد، در بازخواني هاي صورت گرفته، به نشانه اي از هوشمندي و موقعيت سنجي تعبير شد. نکته اي که تقريباً همه بر آن اذعان دارند بدون جانشين بودن، حاتمي است. همه تلاش هايي که طي اين دو دهه براي تقليد از سينماي حاتمي در فيلم ها و سريال ها صورت گرفته به شکست انجاميده تا خالق «مادر» همچنان بي جانشين ترين سينماگر ايران باشد.
سينماگري که ديالوگ هايش همچنان در اذهان مردم مانده و سينمايش هنوز زنده است و در دل جامعه جريان دارد. در گزارشي که پيش رو داريد در گفت و گو با دو منتقد کوشيده ايم جايگاه منحصر به فرد سينماي حاتمي را از زاويه اي کمتر پرداخته شده واکاوي کنيم و در گفت و گو با دو همکار حاتمي، سعي کرده ايم فوت و فن فيلمسازي ايراني ترين سينماگر ايران را بررسي کنيم.
جواد طوسي
پيشگام اوليه سينماي ملي ايران
جواد طوسي به بانی فیلم گفت: يکي از مهم ترين مشخصه هاي سينماي ملي که به طور طبيعي در مجموعه آثار علي حاتمي مصداق عيني مي يابد نشان هايي از سينماي ملي است که بايد تعريف درستي براي آنها از نظر پرداختن به تاريخ معاصر، ضرب المثل هايي که بار موضوعي آهنگين از نظر کلام پيدا مي کند، اهميت معماري و ... قائل شويم. او در آثارش مي خواهد ايراني بودن را از زاويه ديد خودش به درستي تعريف کند. تمام اين موارد در يک حضور تجمع يافته به مناسکي تبديل مي شود که اگر هر کدام را حذف کنيم به بخشي از اين پيکره لطمه وارد مي شود. بر همين اساس علي حاتمي پيشگام اوليه سينماي ملي ماست، بدون اينکه بخواهد آن را همه جا اعلام کند و فخر بفروشد.
درآثاري مثل «حسن کچل»، «طوقي»، «سوته دلان»، «ستارخان» و سريال هايي مانند «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان» خود به خود وجوه ملي به درستي تعريف و به سبک علي حاتمي تبديل شده. توجه او به معماري به گونه اي است که معماري و لوکيشن در فيلم هايش کم کم تبديل به شخصيت مي شود. مثلا در فيلم «طوقي» نوع مواجهه دوربين زنده ياد مازيار پرتو با شهرکاشان به شدت در خدمت روايت است. حاتمي در اين فيلم توانسته به معماري کوچه پس کوچه هاي کاشان جذابيت بصري دهد يا در کلام و گفتار آثارش نوعي جناس که منحصر به خود اوست را مي بينيم. فيلمسازاني مانند مسعود کيميايي، بهرام بيضايي، داوود مير باقري و ... هر کدام از نگاه خود به ديالوگ اهميت مي دهند. در آثار علي حاتمي ديالوگ هم داراي جذابيت شنيداري است و هم داراي نگاهي کنايه آميز در بخش هايي از مضامين اجتماعي ـ سياسي (مانند «ستارخان»، «سلطان صاحبقران»، «حاجي واشينگتن» و ...).
همچنين ديالوگ در فيلم هايي مانند «طوقي»، «دلشدگان»، «سوته دلان»، «خاستگار» و «مادر» در خدمت تکامل حس و بيان عاشقانه و نگاه تدبيرگراي مورد نظر حاتمي است که بعدا به يک بيان عارفانه مبدل مي شود. به عنوان مثال منولوگ طولاني مجيد در فيلم «سوته دلان» در انباري منزل اش که با بياني آهنگين گذشته و حال اش را با لحني عاميانه عنوان مي کند و ... . در آثاري مانند «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» نيز همين اهميت کلام بارز است.
در اين مجموعه ها علي حاتمي تاريخ معاصر را از ديد خودش روايت مي کند. هر چقدر هم بگوييم که ممکن است بخشي از گستره تاريخ مخدوش شود، اما حاتمي به قدري با مهارت به کمک يکسري نشانه ها و عناصر جذابيت بصري به اثرش بخشيده که حتي اگر از اصل کليشه اي که تاريخ بايد روايت پردازي وفادارانه داشته باشد نيز عدول کند ناخودآگاه در يک موقعيت باورپذير قرار مي گيرد. اين مسئله به تواناهايي علي حاتمي برمي گردد که مي تواند از المان ها به خوبي استفاده کند. مقوله بازيگري در آثار او بسيار اهميت دارد و به عنوان يک وجه مشخصه مي توان روي آن از زواياي مختلف بحث کرد، اما به هر حال يک نکته را نمي توان ناديده گرفت. آنهم اينکه با توجه به نوع مواجه علي حاتمي به قصه، روايت و وابستگي که به تاريخ معاصر دارد عمدتا در تمام آثارش وجوه نمايش رعايت مي شود.
به همين خاطر شايد بتوان گفت که اساساٌ دنيا و نگاه حاتمي به گونه اي برگزار مي شود که نمي تواند با بياني مستند گونه (مانند آقاي کيارستمي يا عياري) سنخيتي داشته باشد. در اينجاست که تفاوت ها مشخص مي شود و در نگاهي تکثرگرا و متنوع جايگاهي رفيع براي مرحوم حاتمي قائل مي شويم.
وي ادامه داد: علي رغم تلاش اشخاصي مانند حسن فتحي هنوز کسي نتوانسته به شکلي مطلوب و ايده آل جاي خالي علي حاتمي را پر کند.
اين منتقد سينما خاطرنشان ساخت: با توجه به قالب و شکل اجرايي شادروان علي حاتمي موسيقي ( اعم از موسيقي متن يا موسيقي که با کلام آميخته شود) در اکثر آثارش مورد اهميت است. مثلا موسيقي اسفنديار منفردزاده در فيلم هايي مانند«طوقي» و «خاستگار» يا استفاده از صداي خوانندگاني مثل محمدرضا شجريان و خانم پريسا در فيلم هايي مثل «سوته دلان» و «حاجي واشنگتن» يا موسيقي مرتضي حنانه در «هزار دستان» يا ... همگي هم عرض قصه و روايت نقش پررنگي دارند.
تمام اين مسائل بيانگر آن است که تمام اجزا و عوامل فيلم بايد در نشان دادن هويت و فرهنگ جامعه ايراني اثر کمک رسان باشند. در سريال «هزار دستان» حتي اگر از سازي مانند پياند استفاده مي شود تم و ملودي اش وجهي ايراني دارد. از پيانو در گراند هتل و لاله زار قديم استفاده مي کند و در جامعه اي گذرا که کم کم از شکل سنتي خودش فاصله مي گيرد، اما ملودي هاي ايراني در آثارش غالب و حرف اول را مي زنند.
احمد طالبي نژاد
انسان بزرگي بود
احمد طالبي نژاد در رابطه با ويژگي هاي سينماي علي حاتمي به بانی فیلم گفت: اگر قرار باشد يک هنرمند را در تاريخ فرهنگ و هنر ايران انتخاب کنيم که بتوان به مفهوم مطلق کلمه صفت ايراني بودن را راجع به آن به کار برد قطعا او کسي نيست، جز علي حاتمي. نه به اين خاطرکه لوکيش فيلم هايش بناهاي تاريخي است يا موضوع برخي آثارش تاريخ است و ... . قطعا بسياري ديگر نيز در اين سال ها سعي کردند که از اين عناصر در ساخت فيلم هايشان بهره ببرند، اما نگاهشان ايراني نبوده. علي حاتمي داراي يک نگاه ايراني اصيل به فرهنگ، روابط اجتماعي، تاريخ و هر آنچه هويت ملي ما را رقم مي زند، بود. چند وقت پيش فيلم «حسن کچل» را براي شايد صدمين بار ديدم و اواسط اش به گريه افتادم.
نه به دليل اينکه موضوع فيلم گريه آور يا فيلم درجه يکي است، بلکه به اين خاطر که چطور مي شود يک جوان ۲۵ ـ ۲۴ ساله آنقدر ظريف سراغ فولکلور و هويت مردمي ما برود و اينها را جمع آوري و تبديل به يک اثر داستاني ريتميک کند يا بارها و بارها هنگام ديدن «مادر» اشک در چشمانم جمع شده. نه به اين خاطر که مي گويند بهترين فيلمي است که راجع به «مادر» ساخته شده، بلکه به دليل نگاه ظريفي که حاتمي به روابط انساني داشت که در کمتر فيلمسازي نظير آن ديده شده. اين همان مولفه اي است که نامش را مي گذارم هويت و فرهنگ ايراني . به همين خاطر است که همچنان فيلم هايشان ديده و مورد توجه قرار مي گيرد.
اين منتقد سينما ادامه داد: من هميشه از ستايشگران سينماي علي حاتمي بودم، اما مسلما تمام فيلم هايش در يک سطح قرار نمي گيرند. در کارنامه او هر چند فيلم متوسط ديده مي شود مانند «بابا شمل»، «قلندر» و تا حدودي «ستارخان». اينها فيلم هاي خوبي نيستند و اصلا هم سطح با آثار درخشان حاتمي مانند «حسن کچل»، «خاستگار»، تا حدودي «طوقي»، «حاجي واشنگتن»، «کمال الملک» و ... قرار نمي گيرند. اين فيلم ها اسناد خيلي مهمي از روزگار فعلي و گذشته ما هستند. وي در پاسخ به اينکه آيا مي توان تصور کرد که جانشيني براي ايشان در سينماي ايران پيدا شود، خاطر نشان ساخت: اصلا قرار هم نيست که کسي جاي کسي را بگيرد. مثل اين مي ماند که بگوييم آيا کسي بعد از آلفرد هيچکاک جاي او را گرفت؟ مسلما خير.
فيلمسازاني بعد از هيچکاک آمدند شايد از او هم بهتر، اما هيچکاک هويت و جاي خودش را دارد. در مورد علي حاتمي هم همين موضوع صادق است. اصلا قرار نيست کسي جاي او را بگيرد. البته سعي و تلاش هايي در اين خصوص شد، اما نکاتي در آثار حاتمي است که تقليد ناپذير است و هر کسي هم خواسته به نوعي اداي او را در بياورد سريع دست اش رو شده. حاتمي ديالوگ نويسي و شخصيت پردازي خاص به خودش را دارد و به نکاتي توجه دارد که گاهي اوقات در سينما اصلا به آن توجهي نمي شود. اينها مسائلي است که باعث يکه و تک بودن او شده بود و هر کوششي براي بدل تراشيدن برايش بيهوده است. جاي خالي علي حاتمي همواره احساس مي شود. علي حاتمي اگر دچار بيماري مهلک سرطان نمي شد شايد همچنان فيلمسازي مي کرد.
حسرت نبودش همچنان بر دل من هست و گاهي خيلي به يادش هستم. حاتمي انسان بزرگي بود. من کساني را مي شناسم که به طور کل سينماي ايران را رد مي کنند، اما از سينماي علي حاتمي با احترام ياد مي کنند. در بخشي از کتاب خاطرات ام به نوع رابطه ام و اتفاقاتي که بين من و حاتمي افتاده سخن گفته ام. از يادمان نرود که حاتمي فقط سينما گر نبود، بلکه نمايشگر بود. يعني در عرصه تئاتر هم در دوران جواني کارهايي انجام داده بود. او مورخ نبود. براي او تاريخ ماده اي بود که بر مبنايش درام آفريني مي کرد. به او اتهام مي زنند که تاريخ را جعل کرده که براي من اصلا مهم نيست.
مهم براي من جوهر ماجراي تاريخي است که در آثار علي حاتمي متجلي است. وي در خاتمه بيان داشت: من در دوره بيماري علي حاتمي نخواستم که ايشان را در آن حال ببينم. حتي خاطرم هست که حميدرضا صدر در بيمارستاني در لندن مصاحبه اي با ايشان داشت و عکسي از او چاپ شد که سعي کردم به خودم بقبولانم که نه اين علي حاتمي نيست. دلم نمي خواست تصوير علي حاتمي در ذهن ام مخدوش شود.
مرتضي شايسته
فيلم هاي او را بدون تيتراژ هم ميشود شناخت
مرتضي شايسته سبك كاري علي حاتمي را شيوهاي خاص و منحصر به فرد معرفي كرد، به گونهاي كه مخاطب بدون ديدن شناسنامه فيلم نيز ميتواند سازندهاش را تشخيص دهد.
شايسته به بانی فیلم گفت: آقاي حاتمي از زمان پيش توليد فيلم «مادر» در دفتر هدايت فيلم حضور داشت تا آن لحظاتي كه دار فاني را وداع گفت. ايشان از نظر نظم و انضباط و دانش و ... يكه تاز و منحصر به فرد بود. اگر تيتراژ فيلمهاي حاتمي را برداريد، باز هم مخاطب تشخيص ميدهد كارگردان، كيست چون كار او شناسنامه و امضا داشت و البته هويت ايراني. اين ايراني بودن ممكن است در كار فيلمسازان زيادي ديده بشود اما علي حاتمي در اين مورد بسيار برجسته جلوه ميكرد. وي افزود: هنگام ساخت فيلمهاي «مادر» و «تختي» من به عنوان تهيهكننده در خدمت ايشان بودم.
آنچه ما در اين مدت از آقاي حاتمي ديديم، يك اخلاق نيكو، متواضع، انساني و شايسته بود. من به عنوان تهيهكننده كوچكترين اختلافي با آقاي حاتمي به عنوان كارگردان نداشتم، چون دريافتم ايشان صرفاً دغدغههاي فيلمسازي دارد و به دنبال ساخت فيلمهاي ماندگار است. پروژههاي بسياري به علي حاتمي پيشنهاد ميشد و من بارها از زبان ايشان ميشنيدم كه ميگفت من ميخواهم اثري بسازم كه ماندني بشود و از دستم بر نميآيد چيزي را كارگرداني كنم كه تأثيري را براي مدت طولاني ايجاد نكند. به همين دليل است كه امروز بعد از سالها در مورد آثار او صحبت ميكنند و اكثر ايرانيان ساختههاي او را در منزل خود آرشيو كردهاند. مرتضي شايسته در پايان گفت: علي حاتمي هنوز فيلمنامههاي ساخته نشده بسياري دارد. كاش كارگرداناني پيدا شوند كه بتوانند حق مطلب اين قصهها را ادا كنند، چون آن سناريوها به گونهاي نوشته شدهاند كه ميتوانند در هر زماني براي مخاطب جذاب واقع شوند.
حسن حسندوست
از هيچكس تقليد نكرد
حسن حسندوست تدوينگر برخي از آثار علي حاتمي، اين فيلمساز را كارگرداني منحصر به فرد در تاريخ سينماي ايران توصيف كرد.
حسندوست به بانی فیلم گفت: من در سريال «هزاردستان» حدود يك سال با علي حاتمي همكار بودم. ميز مونتاژ ما در دفتر ايشان قرار داشت و من تقريباً از صبح تا شب آنجا مشغول بودم و حتي گاهي شبها در دفتر ميخوابيدم. به همين دليل ارتباط صميمي و نزديكي بين من و ايشان برقرار بود. يادم ميآيد زمان موشكباران بود و عده زيادي از شهر رفته بودند و من تنها بودم. تمام وقت در خدمت اين سريال بودم و به همين خاطر شايد بيشترين خاطرات من از علي حاتمي به اين تجربه برگردد. همچنين افتخار داشتم هنگام ساخت فيلم به يادماندني «مادر» نيز در خدمت آقاي حاتمي باشم. براي ساخت فيلم «تختي» نيز نوع فشردهاي از كار را تجربه كرديم، چون ايشان آخرين روزهاي بيمارياش را ميگذراند و ما به خاطر تسريع جريان، تدوين را به صورت همزمان انجام ميداديم.
بعد از فوت ايشان نيز پروژه «تختي» را به همراه آقاي افخمي به پايان رسانديم. وي افزود: آقاي حاتمي هنگام تدوين بر سر كار حضور نداشت و دست من براي انجام كار، باز بود. او يك سينماگر كمال گرا بود؛ همه نماها را با همه احساس و دلش ميگرفت و منطق سينمايي خودش در آنها جريان داشت، به همين دليل ما چندان نميتوانستيم دخل و تصرفي در كليت كار او داشته باشيم. به همين دليل هم بود كه نيازي به حضور ايشان بر سر ميز تدوين احساس نميشد. ما همان مسيري را ادامه ميداديم كه خودش شروع كرده بود. كافي بود من حس ايشان را دريافت كنم و بتوانم به خوبي در راشها پياده كنم. ميآمد نتيجه كار را ميديد، اگر نكتهاي بود عنوان ميكرد و به همين ترتيب كار را ادامه ميداديم.
من خاطرات بسيار خوبي از كار كردن با ايشان دارم و يكي از افتخارات من اين است كه مدت زيادي از صبح تا شب با ايشان بودم. من از اين كارگردان بسيار ياد ميگرفتم. او هم گاهي به من لطف داشت و ميگفت تو براي من مثل يك مشاور هستي. فيلمنامههاي زيادي داشت كه ميخواست بسازد و در مورد آنها با من حرف زده بود. علي حاتمي سينماگر بزرگي بود چون شيوه منحصر به فردي را به كار ميگرفت. سينماي خاص خودش را داشت و از هيچكس تقليدي نداشت. ديالوگ نويس فوقالعادهاي بود و جملههايي كه براي بازيگران مينوشت، حس بسيار خوبي داشت و حتي گاهي به شعر نزديك ميشد. حسندوست همچنين گفت: علي حاتمي طرحهاي زيادي را به طور همزمان در ذهن داشت و همه آنها را مدام پيگيري ميكرد با اين اميد كه يك روز بتواند آنها را جلوي دوربين ببرد.
گاهي پيش ميآمد روي چندين فيلمنامه را به صورت همزمان كار ميكرد تا اينكه يكي از آنها شرايط مناسب را براي توليد پيدا كند. بعد از تجربه «هزاردستان» بود كه با من تماس گرفت براي فيلم«مادر». به دعوت ايشان و براي ديدنش به مؤسسه هدايت فيلم رفتم و با طرح نوشته شده فيلم روبرو شدم. آن را خواندم و بسيار خوشم آمد، البته بايد بگويم او هيچ وقت سناريوي كامل را به دست كسي نميداد. همواره يك قصه كامل در مغز او به نگارش در آمده بود و طبق آن پيش ميرفت. به من اما دو برگه داد و گفت اين را يواشكي بخوان و نظر بده. در مورد فيلمنامه «تختي» هم چنين مشورت و هم انديشي اي رخ داد. خاطرات بسيار خوبي از بودن با او دارم و يك بار ديگر يادش را گرامي ميدارم.
بهروز معاونيان
هنوز داغدار او هستيم
بهروز معاونيان صدابردار فيلم «دلشدگان» اخلاق حرفهاي و رفتار انساني علي حاتمي را بسيار رئوف توصيف كرد.
معاونيان به بانی فیلم گفت: علي حاتمي شاعر ديالوگهاي سينمايي بود و يكي از بهترين و متخصصترين صحنهپردازان فيلمهاي قديمي و تاريخي. او يكي از مردان شريف اين روزگار بود و من هنوز هم از اينكه فيلم «دلشدگان» را با ايشان تجربه كردم، احساس بسيار خوبي دارم. «دلشدگان» فيلمي بود كه او براي اولين بار در كارنامه خود، صدابرداري سر صحنه را براي آن انجام داد. قرار بود چنين شيوهاي را براي «تختي» هم پياده كند اما عمر او مجال نداد. در آن سالها به تازگي صدابرداري سر صحنه در مملكت جا افتاده بود.
خدا را شكر ما موفق شديم بهترين سطح كيفي كار را به ايشان تحويل بدهيم و ايشان هم متقابلا بهترين كردار و رفتار را در برخورد با ما از خود نشان داد. يادم هست بعد از به پايان رسيدن هر پلان، صورت همه عوامل را ميبوسيد و تشكر ميكرد. وي افزود: انتخاب يك كار از ميان كارهاي حاتمي خيلي سخت است، اما من «هزاردستان» را بيشتر از همه دوست داشتم و از ميان آثار سينمايي نيز «كمالالملك» را. فيلم «دلشدگان» كمي طولاني شده بود و وقتي ميخواستيم آن را براي اكران در سينما كوتاه كنيم، كمي آسيب ديد اما هرگز از ارزشهاي آن چيزي كم نميشود. آذر ماه براي همه ما يادآور كوچ اين شاعر سينماست و من بار ديگر داغ او را به همه دوستدارانش تسليت ميگويم
ارسال نظر