عشق تا مغز استخوان؛ اثری از همسر حمید باکری
جنگ ایران و عراق یکی از برجستهترین برهههای تاریخی ایران است که روایت آن میتواند الهامبخش نسلی باشد که به ارزشهایی نظیر وطندوستی اعتقاد دارند.
برترینها: جنگ ایران و عراق یکی از برجستهترین برهههای تاریخی ایران است که روایت آن میتواند الهامبخش نسلی باشد که به ارزشهایی نظیر وطندوستی اعتقاد دارند. اما بازنمایش این حماسه در آثار هنری با چالشهای متعددی روبهرو بوده است. اغلب، این آثار به دلیل ملاحظات سیاسی و دوقطبیهای موجود در جامعه، تصویری ناقص از این واقعه ارائه دادهاند. این مسئله باعث شده بخشی از مردم نگاه قضاوتگونهای نسبت به این آثار داشته باشند و دفاع مقدس آنگونه که شایسته است، به یک روایت جامع و همهجانبه تبدیل نشود.
در حالی که در سینمای هالیوود آمریکا، جنگها و حماسههای تاریخی با بهرهگیری از ظرفیتهای گسترده هنری و تکنیکی به آثاری تبدیل میشوند که با تمامی ارکان جامعه ارتباط برقرار میکنند، در ایران چنین جامعنگریای کمتر به چشم میخورد. در دهه ۶۰، بازنمایی دفاع مقدس اغلب به سوی روایتهای رشادتمحور و تکبعدی گرایش داشت. دهه ۷۰ نیز تلاش کرد جنبههای متفاوتتری را به تصویر بکشد، اما همچنان بخشی از این «پکیج رنگارنگ» از نگاهها مغفول ماند.
سالهای اخیر، با ورود طنز به این عرصه، تنوعی در بازنمایی دفاع مقدس ایجاد شد. از فیلمهای "لیلی با من است" و "اخراجیها" گرفته تا آثار متأخر، این ژانر توانست گامهایی تازه بردارد. با این حال، عاشقانههای مرتبط با دفاع مقدس همچنان از قدرت و جانداری کافی برخوردار نبودند. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که فیلم "موقعیت مهدی" به کارگردانی هادی حجازیفر به روی پرده آمد. این اثر، نگاهی عاشقانه و انسانی به زندگی مهدی باکری و برادرش حمید داشت و نشان داد که جنبههای نادیدهای از زندگی این فرمانده وجود دارد که میتوانند در کنار صحنههای حماسی، روایتهای بیبدیلی از عشق و انسانیت ارائه دهند. اما حتی این فیلم هم در برابر واقعیات زندگی باکری و همسرش، نتوانسته عمق آن عشق را بهطور کامل به تصویر بکشد.
بهانهای که این بحث را تازهتر میکند، استوری اخیر همسر حمید باکری است که با جملهای ساده اما پرمعنا برای همسرش که 41 سال پیش در جزیره مجنون شهید شد، نوشت: «حمید، تولدت مبارک». همین جمله، یادآور یکی از عاشقانهترین و زیباترین روابط نیم قرن اخیر ایران است؛ عشقی که در میان شعلههای جنگ و دشواریهای آن روزگار شکل گرفت و همچنان برای بسیاری از مردم الهامبخش است.
یکی از جاویدترین عشقهای نیم قرن اخیر ایران
زندگی برادران باکری، از جمله مهدی و حمید، و روابط عاطفیشان با خانوادههایشان، نمونههایی کمنظیر از عشق و تعهد هستند. در میان تمامی این روایتها، استوری همسر حمید باکری بهانهای شد برای مرور مجدد این عشقها و بازتاب آنها در فرهنگ و هنر ایران. عشقهایی که در بطن بحرانهای بزرگ انسانی شکل گرفتند و همچنان در حافظه جمعی مردم ایران جاودانهاند.
فاطمه امیرانی (همسر حمید باکری) در خاطرهای از نحوه ازدواجش میگوید: "من اصلا قرار بود با یک نفر دیگر ازدواج کنم که مسالهای پیش آمد و قضیه به هم خورد. یک روز آذر ۵۸ دیدم که حمید که حالا دیگر در سپاه ارومیه بود، زنگ زد خانه ما. گفت با شما کار دارم. فکر کردم راجع به مسایل و جو سیاسی دانشگاه است. قرار شد به منزل خواهرشان بروم. از شرایط فهمیدم موضوع دیگری باید باشد و احتمال دادم بهوسیله من میخواهد از یک دختر خانم آشنا خواستگاری کند. چایی آورد و بعد از اینکه با آرامش چایی را خورد، گفت که من از شما خواستگاری میکنم. من خندهام گرفت و همینجور شروع کردم به خندیدن. بعد هم گفتم من کاری دارم باید بروم. بلند شدم رفتم خوابگاه دختران. گفتم اگر بدانید چه جُکی امروز اتفاق افتاد.
گفتم اصلا باورتان نمیشود حمید باکری مظلوم با پررویی از من خواستگاری کرده است. گفتند حالا میخواهی چه جوابی بدهی. گفتم طبیعی است که میگویم نه. ما اصلا هیچ سنخیتی باهم نداریم و شبیه هم نیستیم، البته یک وقت هم دیدید نظرم را عوض کردم. بعد که رفتم خانه و به مادرم گفتم. گفت وای «فاطمه» حمید خیلی پسر خوبی است. برای دادن جواب چند روز بعد در دانشگاه باهم قرار گذاشتیم و مختصر و مفید گفتم ما دو تا روحیههای مختلف داریم و برای سوالهای کوتاه من با حوصله جوابهای طولانی میداد تا من را مجاب کند. یادم هست، هوا خیلی سرد بود، من هم خیلی سردم شده بود. پیش خودم گفتم، میگویم باشه، اما فردا میگویم نه، پشیمان شدم. ما بله را گفتیم و همان شد. جالب است سال ۵۸ پدرشان به رضا برادر بزرگتر حمید (که سال ۵۰ با برادرش به دلیل مبارزات سیاسی دستگیر و به حبس ابد محکوم شده بود و در سال ۵۷ بهوسیله مردم از زندان آزاد شده بود) و مهدی میگوید که الان وقت ازدواج شماست اما به حمید تعارف هم نمیکنند (با خنده). ۳۰ دی ۵۸ عقد کردیم و بعد از یک هفته در یک اتاق کوچک در منزل عمه حمید طبق معمول رسوم آن وقت با سادگی زندگیمان را شروع کردیم.
نقدی بر فیلم "موقعیت مهدی"
فیلم "موقعیت مهدی" به کارگردانی هادی حجازیفر، تلاشی برای بازنمایی زندگی و شخصیت برادران باکری است. این اثر، در کنار روایتی حماسی از زندگی آنها، تلاش میکند تا جنبههای انسانیتر و عاشقانهتری از این فرماندهان را به تصویر بکشد. اما آیا این فیلم توانسته بهطور کامل از عهده این کار برآید؟
حجازیفر در موقعیت مهدی برخلاف دیگر کارگردانان سینمای جنگ رویکرد متفاوتی برای بیان زندگی برادران باکری به زبان تصویر انتخاب کرده است. برخلاف بسیاری از کارگردانان که برای ساخت یک فیلم جنگی روی وجه حماسی شخصیتها و داستان تاکید میکنند. حجازیفر اتفاقاً داستان فیلمش را بسیار مینیمال و خالی از هرگونه حماسهای تعریف میکند. به جای ساختن حماسه تلاش میکند از درون لحظات باکری را بسازد و به نظر تا حد زیادی هم موفق میشود که این کار را انجام دهد. لحظاتی بسیار ساده و معمولی که ممکن است در نگاه اول از چشم تماشاگران عام سینما دور بمانند.
با تمامِ اینها اما موقعیت مهدی همان فیلمی است که باید باشد؟ پاسخ به این سؤال را نمیتوان بهراحتی داد؛ ولی شاید جواب، مثبت نباشد. فیلم، با وجود همهی نکاتِ مثبتش، از چیزهایی رنج میبرد که باعث میشوند نتواند به جایگاه بالایی دست پیدا کند. فیلمنامهی فیلم ــ با وجود همهی پرداختهای دقیقش در جزئیات و دیالوگها ــ داستان مشخصی برای تعریفکردن ندارد. بنا بر آموزهی «پیشفرض» در فیلمنامهنویسی، هر فیلمنامهای نیاز به مسئلهی اصلی و ضربهی نهایی دارد. بهراستی در موقعیت مهدی، مسئلهی اصلی و ضربهی نهایی چیست؟ میتوان گفت فیلم گزارشی تصویری از زندگیِ باکریهاست.
اگرچه "موقعیت مهدی" نتوانست تمامی جنبههای زندگی باکری و همسرش را بازتاب دهد، اما یادآوری کرد که روایتهای عاشقانه آن روزها، گنجینهای ارزشمند و بکر برای سینما و هنر ایران است. آینده میتواند شاهد آثار بیشتری باشد که با الهام از این عشقهای جاودانه، به بازنمایی جنبههای مختلف جنگ بپردازند و پلی میان نسل امروز و گذشته این سرزمین بسازند.
نظر کاربران
وطن دوستی وقتی در دل کسی می باشد که اون کشور ارزش اون فرد رو بدونه وگرنه می گذاره میره وطن کیلو چند؟