فیلم هایی در ستایش سینما یا علیه سینما
گزارشی درباره فیلم هایی که در ستایش، در حاشیه یا علیه سینما ساخته شده اند.
روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر: سینما هنوز هم پدیده مرموزی است حتی اگر بخش عمده ای از این رمز و راز امروزه به لطف وایبر و فیس بوک و اینستاگرام و نشریات مختلف برای مردم عیان شده باشد. این مرموزی به «جذابیت» آراسته است و پس برای فیلمساز چه سوژه ای بهتر از این؟
از وقتی که این هنر میان توده ها راه یافت، فیلمسازان به اشکال مختلف از آن به عنوان موضوع محوری فیلم شان استفاده کرده اند؛ گاهی در مدحش، گاهی در ذمش و گاهی در حاشیه اش.
«حاجی آقا اکتور سینما» سردمدار این جریان است که خواست از قدرت این هنر و پتانسیل نهفته پرده بردارد. مسعود کیمیایی دلبسته آن است و همیشه مواظب قداست سینما بوده. نمونه متاخرش «متروپل»... روز سینما را بهانه کرده ایم تا فیلم هایی که عناصر سینما در آنها تشخص داشته را مرور کنیم.
در اتفاقی جالب، قرابت موضوع این پرونده محدود به روز سینما نیست و با اکران سال هم پیوند دارد: کیمیایی در «متروپل» سینما را مکانی محترم و مقدس دید و حامد محمدی در «فرشته ها با هم می آیند» بازیگری را عامل خوشبختی قهرمانش. رضا عطاران با «رد کارپت» گوشه ای جدید از دغدغه عاشقان سینما را نشان داد و تاکید کرد که عشق نسل جدید دیگر رفتن از این دفتر به آن دفتر برای فیلم ساختن نیست و سودای همکاری با جیم جارموش و اسپیلبرگ دارند.
داستان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» دوئل زن و شوهری است که در یک فیلم همبازی شده اند. «امروز» هم گوشه ای کمرنگ از راز سینما را تصویر می کند که البته به داستان محوری فیلم راه نمی یابد.
حاجی آقا آکتور سینما/ ۱۳۱۲
کارگردان: آوانس اوگانیانس
نسبت فیلم با سینما: این فیلم صامت در ستایش سینما است. ارجاع آن به بدگمانی بخشی از جامعه درباره این هنر است و کارگردان از این طریق می خواهد قدرت فیلم و سینما را نشان دهد. او حاجی آقا را به طور مخفیانه در موقعیت بازی قرار می دهد و در نهایت او با تماشای فیلم به سینما به عنوان «یکی از ابزار تربیت و تذهیب اخلاق عمومی» اعتقاد پیدا می کند.
اوگانیانس از سینما به عنوان یکی از مظاهر مدرنیته یاد می کند که گریزی از آن نیست و باید به خدمت جامعه و مردمانش دربیاید. به زعم بسیاری «حاجی آقا آکتور سینما» بهترین فیلمی است که در ستایش سینما ساخته شده.
رضا موتوری/ ۱۳۴۹
کارگردان: مسعود کیمیایی
نسبت فیلم با سینما: بیشترین ارجاع به سینما را می توان در آثار مسعود کیمیایی ردیابی کرد. در «رضا موتوری» وجه دیگری را شاهد هستیم که اینجا قهرمان فیلم یک سیاهی لشگر زیر بازارچه است و شغلش فیلم بری سینما. جای رضا که خود را به دیوانگی زده با یک نویسنده عوض می شود و رضای آس و پاس و دست کج، پا به زندگی اشرافی می گذارد.
کیمیایی به زبان سینما می خواهد بگوید خود زندگی یک فیلم است و آدم ها بازیگرانش. کنایه کیمیایی درباره وضعیت سینما هم در این دیالوگ مشهور و قابل تامل است، جایی که رضا می گوید: «اون موقع ۱۰ تا سینما یه فیلم می ذاشتن اما وقتی من باز دو مرتبه رفتم سراغ دزدی که سینماها هر کدومشون تنهایی فیلم نشون می دادن.»
کارگردان: مسعود کیمیایی
نسبت فیلم با سینما: بیشترین ارجاع به سینما را می توان در آثار مسعود کیمیایی ردیابی کرد. در «رضا موتوری» وجه دیگری را شاهد هستیم که اینجا قهرمان فیلم یک سیاهی لشگر زیر بازارچه است و شغلش فیلم بری سینما. جای رضا که خود را به دیوانگی زده با یک نویسنده عوض می شود و رضای آس و پاس و دست کج، پا به زندگی اشرافی می گذارد.
کیمیایی به زبان سینما می خواهد بگوید خود زندگی یک فیلم است و آدم ها بازیگرانش. کنایه کیمیایی درباره وضعیت سینما هم در این دیالوگ مشهور و قابل تامل است، جایی که رضا می گوید: «اون موقع ۱۰ تا سینما یه فیلم می ذاشتن اما وقتی من باز دو مرتبه رفتم سراغ دزدی که سینماها هر کدومشون تنهایی فیلم نشون می دادن.»
شبح کژدم/ ۱۳۶۵
کارگردان: کیانوش عیاری
نسبت فیلم با سینما: کیانوش عیاری علاقه اش به سینما و حاشیه های آن را به وضوح در «شبح کژدم» نشان داد. حتی جایی گفته فیلم حدیث نفس خودش هم بوده، وقتی که برای ساخت فیلم از این دفتر به آن دفتر می رفته ولی تهیه کننده ای پیدا نمی کرده. در «شبح کژدم» نیز قهرمان فیلم وقتی سرمایه گذار و تهیه کننده ای برای تبدیل فیلم کوتاه (و موفقش) به اثری بلند پیدا نمی کند، تصمیم می گیرد آن را در زندگی واقعی اجرا کند. از آن سو بازیگر فیلمش هم از اینکه قرار است از شر سیاه لشگری و کتک خوری رها شود، با فیلمساز همراه می شود.
عیاری در این نماها هم کنایه ای به پشت صحنه بی رحم سینما می زند. بعد از تمرین مکرر فیلمساز و بازیگرش، فیلمنامه طرد شده را در عالم واقعی اجرا می کنند و با سرقت از طلافروشی و فرار از تله، هم آمال قهرمان فیلم را محقق می کنند هم آرزوی فیلمسازی خود را. اینجا هم سینما و زندگی به هم پیوند خورده.
کارگردان: کیانوش عیاری
نسبت فیلم با سینما: کیانوش عیاری علاقه اش به سینما و حاشیه های آن را به وضوح در «شبح کژدم» نشان داد. حتی جایی گفته فیلم حدیث نفس خودش هم بوده، وقتی که برای ساخت فیلم از این دفتر به آن دفتر می رفته ولی تهیه کننده ای پیدا نمی کرده. در «شبح کژدم» نیز قهرمان فیلم وقتی سرمایه گذار و تهیه کننده ای برای تبدیل فیلم کوتاه (و موفقش) به اثری بلند پیدا نمی کند، تصمیم می گیرد آن را در زندگی واقعی اجرا کند. از آن سو بازیگر فیلمش هم از اینکه قرار است از شر سیاه لشگری و کتک خوری رها شود، با فیلمساز همراه می شود.
عیاری در این نماها هم کنایه ای به پشت صحنه بی رحم سینما می زند. بعد از تمرین مکرر فیلمساز و بازیگرش، فیلمنامه طرد شده را در عالم واقعی اجرا می کنند و با سرقت از طلافروشی و فرار از تله، هم آمال قهرمان فیلم را محقق می کنند هم آرزوی فیلمسازی خود را. اینجا هم سینما و زندگی به هم پیوند خورده.
میکس/ ۱۳۷۸
کارگردان: داریوش مهرجویی
نسبت فیلم با سینما: داریوش مهرجویی وقتی خواست به طور پررنگ به سینما بپردازد با شیوه خودش «میکس» را ساخت و همه را نواخت. این فیلم در دسته آثاری قرار می گیرد که در مذمت سینما ساخته شده اند. البته برخی از عنوانی لطیف تر استفاده می کنند و معتقدند «میکس» روایتی از سختی های فیلمسازی در ایران است.
مهرجویی در این فیلم به همه کنایه زد، از همکاران فنی مثل تدوینگر و آهنگساز تا دستگاه نظارتی و خود کارگردان. به منتقدان و خبرنگاران متلک انداخت و گوشه چشمی به سلیقه پایین آمده تماشاگران هم داشت. به حاشیه سینما و اختلاف زن و شوهری هم اشاره کرد و خلاصه خستگی اش را اینگونه به تصویر کشید.
کارگردان: داریوش مهرجویی
نسبت فیلم با سینما: داریوش مهرجویی وقتی خواست به طور پررنگ به سینما بپردازد با شیوه خودش «میکس» را ساخت و همه را نواخت. این فیلم در دسته آثاری قرار می گیرد که در مذمت سینما ساخته شده اند. البته برخی از عنوانی لطیف تر استفاده می کنند و معتقدند «میکس» روایتی از سختی های فیلمسازی در ایران است.
مهرجویی در این فیلم به همه کنایه زد، از همکاران فنی مثل تدوینگر و آهنگساز تا دستگاه نظارتی و خود کارگردان. به منتقدان و خبرنگاران متلک انداخت و گوشه چشمی به سلیقه پایین آمده تماشاگران هم داشت. به حاشیه سینما و اختلاف زن و شوهری هم اشاره کرد و خلاصه خستگی اش را اینگونه به تصویر کشید.
ستاره ها/ ۱۳۸۴
کارگردان: فریدون جیرانی
نسبت فیلم با سینما: فریدون جیرانی با ساخت سه گانه ستاره ها به حاشیه های این هنر ورود پیدا کرد. «ستاره می شود»، «ستاره است» و «ستاره بود»؛ آخری البته به اکران راه نیافت و به طور مستقیم وارد شبکه نمایش خانگی شد. جلد اول ادای دینی است به فراموش شدگان سینما. به بازیگری که پس از سال ها دوری حالا قرار است نقشی کوتاه بازی کند اما اعتماد به نفس ندارد. فیلم به خوبی مفهوم بی رحمی سینما را به تصویر می کشد و در عین حال به زندگی هنرورها (سیاهی لشگرها) ورود می کند.
«ستاره است» مشکلات چهره بودن را نشان می دهد و «ستاره بود» باز هم روی بی رحمی سینما تاکید می کند. جیرانی در این فیلم ادای دینی می کند به سرنوشت تلخ روح انگیز سامی نژاد هنرپیشه دختر لر.
کارگردان: فریدون جیرانی
نسبت فیلم با سینما: فریدون جیرانی با ساخت سه گانه ستاره ها به حاشیه های این هنر ورود پیدا کرد. «ستاره می شود»، «ستاره است» و «ستاره بود»؛ آخری البته به اکران راه نیافت و به طور مستقیم وارد شبکه نمایش خانگی شد. جلد اول ادای دینی است به فراموش شدگان سینما. به بازیگری که پس از سال ها دوری حالا قرار است نقشی کوتاه بازی کند اما اعتماد به نفس ندارد. فیلم به خوبی مفهوم بی رحمی سینما را به تصویر می کشد و در عین حال به زندگی هنرورها (سیاهی لشگرها) ورود می کند.
«ستاره است» مشکلات چهره بودن را نشان می دهد و «ستاره بود» باز هم روی بی رحمی سینما تاکید می کند. جیرانی در این فیلم ادای دینی می کند به سرنوشت تلخ روح انگیز سامی نژاد هنرپیشه دختر لر.
وقتی همه خوابیم/ ۱۳۸۷
کارگردان: بهرام بیضایی
نسبت فیلم با سینما: «وقتی همه خوابیم» اشاره مستقیم و بی پروایی به زد و بندهای پشت صحنه سینما دارد. بهرام بیضایی با این فیلم به نوعی نشان داد که چه موانعی بر سر راه فیملسازی اش قرار دارد. بیضایی با شبیه سازی تهیه کننده فیلم با حمید اعتباریان بر او تاخت و این تهیه کننده را عامل نافرجامی «لبه پرتگاه» دانست.
بعد از اکران فیلم در جشنواره، خیلی ها بر بیضایی خرده گرفتند و شیوه او در پرداخت عریان به حواشی سینما را نپسندیدند. اعتباریان مدت ها سکوت کرد و بعدا در گفتگویی پاسخ بیضایی و دلیل نافرجامی را عنوان کرد و خود بیضایی را مقصر دانست.
به هر حال اینکه کارگردان کارکشته و صاحب سبک سینمای ایران اینگوه علیه بی رحمی سینما فیلم بسازد از آن اتفاقاتی است که هنوز برای خیلی ها هضم نشده باقی مانده است.
کارگردان: بهرام بیضایی
نسبت فیلم با سینما: «وقتی همه خوابیم» اشاره مستقیم و بی پروایی به زد و بندهای پشت صحنه سینما دارد. بهرام بیضایی با این فیلم به نوعی نشان داد که چه موانعی بر سر راه فیملسازی اش قرار دارد. بیضایی با شبیه سازی تهیه کننده فیلم با حمید اعتباریان بر او تاخت و این تهیه کننده را عامل نافرجامی «لبه پرتگاه» دانست.
بعد از اکران فیلم در جشنواره، خیلی ها بر بیضایی خرده گرفتند و شیوه او در پرداخت عریان به حواشی سینما را نپسندیدند. اعتباریان مدت ها سکوت کرد و بعدا در گفتگویی پاسخ بیضایی و دلیل نافرجامی را عنوان کرد و خود بیضایی را مقصر دانست.
به هر حال اینکه کارگردان کارکشته و صاحب سبک سینمای ایران اینگوه علیه بی رحمی سینما فیلم بسازد از آن اتفاقاتی است که هنوز برای خیلی ها هضم نشده باقی مانده است.
کلاس هنرپیشگی/۱۳۹۰
کارگردان: علیرضا داودنژاد
نسبت فیلم با سینما: «کلاس هنرپیشگی» از جنبه های مختلف تاویل بردار است. داودنژاد با گرد آوردن فامیل، فیلمی ساخت در ستایش سینما و قدرت این هنر. او ماجرای التهاب قیمت سکه و اختلاف فامیل بر سر فروختن یا نفروختن خانه برای تبدیل به سکه را سوژه فیلم کرد.
داودنژاد در این فیلم مرز خیال و واقعیت را می شکند. فیلم با حرف های خود او خطاب به اعضای خانواده اش درباره چگونگی بازی جلوی دوربین شروع می شود. اولین نشانه ای که کارگردان به ما می دهد، تشبیه صحنه فیلم با زندگی است. یعنی ما داریم بازی می کنیم؛ پس خودمان باشیم و نقاب بر چهره نزنیم.
کارگردان دارد با این شیوه به نوعی ادای دین به سینما هم می کند. تب سکه و طلا در جامعه بالا گرفته. هر کس به روشی ابراز نظر می کند. داودنژاد زبان سینما را انتخاب می کند؛ سینما که راست ترین دروغ است.
کارگردان: علیرضا داودنژاد
نسبت فیلم با سینما: «کلاس هنرپیشگی» از جنبه های مختلف تاویل بردار است. داودنژاد با گرد آوردن فامیل، فیلمی ساخت در ستایش سینما و قدرت این هنر. او ماجرای التهاب قیمت سکه و اختلاف فامیل بر سر فروختن یا نفروختن خانه برای تبدیل به سکه را سوژه فیلم کرد.
داودنژاد در این فیلم مرز خیال و واقعیت را می شکند. فیلم با حرف های خود او خطاب به اعضای خانواده اش درباره چگونگی بازی جلوی دوربین شروع می شود. اولین نشانه ای که کارگردان به ما می دهد، تشبیه صحنه فیلم با زندگی است. یعنی ما داریم بازی می کنیم؛ پس خودمان باشیم و نقاب بر چهره نزنیم.
کارگردان دارد با این شیوه به نوعی ادای دین به سینما هم می کند. تب سکه و طلا در جامعه بالا گرفته. هر کس به روشی ابراز نظر می کند. داودنژاد زبان سینما را انتخاب می کند؛ سینما که راست ترین دروغ است.
دیگر فیلم ها
دو فیلم با یک بلیت/ کلوز آپ/ ناصرالدین شاه آکتور سینما/ سوپراستار/ دعوت/ سلام سینما/ شرم/ سینما سینما است/ گل چهره/ نون و گلدون/ گرندسینما/ شهرت/ توفیق اجباری/ سفر به چزابه/ پیشنهاد پنجاه میلیونی/ پله آخر
دو فیلم با یک بلیت/ کلوز آپ/ ناصرالدین شاه آکتور سینما/ سوپراستار/ دعوت/ سلام سینما/ شرم/ سینما سینما است/ گل چهره/ نون و گلدون/ گرندسینما/ شهرت/ توفیق اجباری/ سفر به چزابه/ پیشنهاد پنجاه میلیونی/ پله آخر
پ
ارسال نظر