با «رضا» های محبوب سینما آشنا شوید
یک پرونده درباره کاراکترهای معروف سینمای ایران که نام شان رضا است؛ از رضا خوشنویس «هزاردستان» تا رضاهای مسعود کیمیایی. ضمن مرور هفت کاراکتر مطرح، شخصیت های فیلم های کیمیایی را در گفتگو با جواد طوسی بررسی کرده ایم.
روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر، مرجان فاطمی: نام های زیادی هستند که در سینمای ایران در یادها مانده اند؛ خیلی از کاراکترها آنقدر محبوب هستند که از عنوان فیلم پیشی گرفته اند. از آنسو یکی از نام هایی که در فیلم های ما روی کاراکترهای شناسنامه دار حک شده، «رضا» است؛ رضای خوشنویس «هزاردستان»، سیدرضای «طلا و مس»، رضا در «کیمیا»، دکتر رضا سپیدبخت در «خانه ای روی آب»، رضا مارمولک، رضا در فیلم «لیلا» و البته رضای «خانه سبز».
یک رضای معروف هم داریم که رضا عطاران در «خوابم می آد» استفاده کرد اما به جنس پرونده ما نمی خورد. بهانه این پرونده ارتباط معنوی و تماتیک کاراکترهای رضا با سرنوشت شان بر پرده نقره ای است.
در فیلم عطاران رضا عاریت گرفته از عنوان اولیه فیلم بود: «رضا هرگز نمی خوابد». در این میان یک نفر رکورددار استفاده از نام رضا در آثارش است: مسعود کیمیایی. او 12 بار این نام را روی کاراکترهای فیلم هایش نهاد که دو بارش مربوط به «رییس» است.
فیلمساز ما رضاهایش را خیلی دوست دارد و مواجه اش با آنها در نوع خود جالب است. از آنطرف بازیگران هم با افتخار نام این کاراکتر را یدک می کشند. عطف می کنیم به گفته های پولاد کیمیایی وقتی که کاراکتر رضا سرچشمه «جرم» به او رسید و با افتخار از این اتفاق گفت؛ پس خوش به حال فرامرز قریبیان که سه بار رضای فیلم های کیمیایی شده است.
رضا خوشنویس/ هزاردستان
بازیگر نقش: جمشید مشایخی
کارگردان: علی حاتمی
ارتباط کاراکتر با نام رضا: علی حاتمی در «هزاردستان» تاریخ را به شیوه خود و با جمع کردن مشخصات آدم ها در چند کاراکتر روایت کرد. رضا، شخصیت محوری و پیش برنده داستان است که ابتدا در قامت رضا تفنگچی، ملازم پادشاه قاجار است اما تحت تاثیر القائات ابوالفتح میرزا به خدمت «کمیته مجازات» در می آید تا از قدرت تیراندازی اش بر علیه خائنان استفاده کند.
سومین وجه شخصیت او در قالب هنرمندی خوشنویس متبلور می شود؛ جایی که فارغ از اسلحه و در شهر مشهد سکنی گزیده است. در ادامه وجه دیگر او را می بینیم که قصد جان عامل اصلی جنایات یعنی «هزاردستان» را کرده. او در همه مقاطع با منطق خودش به شرایط موجود رضا می دهد.
موفقیت نقش: جمشید مشایخی در «هزاردستان» یکی از ماندگارترین تصاویر بازیگری اش را به ثبت رساند. او استادانه نقش جوانی و پیری رضا را ایفا کرد و نامش در حافظه ها ماند؛ نقشی که به گفته علی حاتمی تلفیقی است از عمادالکتاب، میرزا رضا کلهر و کریم دواتگر. تهیه کننده، از این سریال دو نسخه سینمایی به نام «طهران روزگار نو» و «کمیته مجازات» بیرون کشید که مشایخی برای دومی از جشن خانه سینما نامزد دریافت سیمرغ شد.
رضا/ کیمیا
بازیگر نقش: خسرو شکیبایی
کارگردان: احمدرضا درویش
ارتباط کاراکتر با نام رضا: رضای کیمیا را بی شک می توان یکی از ماندگارترین کاراکترهای فیلم های احمدرضا درویش نامید که اتفاقا با نقش آفرینی خسرو شکیبایی ماناتر شد. این رضا در واقع جزو کاراکترهایی است که تصمیم نهایی اش کاملا منطبق با فلسفه نامی است که درویش برای این شخصیت برگزیده است. اینکه درویش تصادفی به اسم رضا برای این شخصیت رسیده باشد، کمی دور از ذهن است بخصوص اینکه ماجرا در مشهد و در جوار حرم رضوی اتفاق می افتد.
بی شک همه داستان کیمیا را بعد از این همه سال از بر هستند، داستان پدری که بعد از سال ها برمی گردد تا سرپرستی دخترش را از خانواده ای که او را بزرگ کرده اند، پس بگیرد اما او در تقابل با شرایطی که دخترش در آن قرار دارد، به یک استیصال می رسد.
پیوند عمیق عاطفی دختر با دکتر شکوه که او را بزرگ کرده و شرایط اقتصادی خوبی که خانواده شکوه دارد او را به مرز استیصال می رساند. از یکسو می بیند بیان واقعیت ضربه ای عاطفی به دخترش می زند، اینکه بداند شکوه مادر واقعی اش نیست و ...
از سوی دیگر هم دچار این چالش است که مبادا نتواند به لحاظ اقتصادی آسایشی را که کیمیا در زندگی با شکوه دارد را برایش فراهم کند، بنابراین به خاطر آرامشی که دخترش دارد راضی می شود تا از حق پدری اش بگذرد.
رضایتمندی رضا در فینال فیلم و گذشتن از حق پدری اش دقیقا نقطه ای است که مشخص می کند این اسم به چه دلیل برای این کاراکتر انتخاب شده است.
موفقیت نقش: خسرو شکیبایی به خاطر بازی در این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد سیزدهمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد.
سید رضا/ طلا و مس
بازیگر نقش: بهروز شعیبی
کارگردان: همایون اسعدیان
ارتباط کاراکتر با نام رضا: همایون اسعدیان با «طلا و مس» نگاهی تازه به قشر روحانی انداخت. او با انتخاب سید رضا و برجسته کردن زندگی اش، میان وجه سیاسی و اجتماعی و حتی مذهبی روحانیت مرزی باریک کشید.
سید رضا در این فیلم برای حضور در کلاس های استاد مطرح اخلاق با زن و بچه راهی تهران می شود اما به محض ورود به پایتخت، بیماری همسرش مسیری تازه پیش پای او قرار می دهد.
سرنوشت رضا در «طلا و مس» ارتباطی مستقیم با مفهوم و معنای نامش دارد. او از آنچه برایش مقدر شده راضی است و برای مواجه شدن با آن آستین بالا زده. البته کارگردان حواسش بود تا مفهوم رضا را با جبر یکی نبیند؛ برای همین سید رضا در کنار درس و بحث از کار یومیه و کسب حلال فارغ نمی شود.
موفقیت نقش: بازی شعیبی در این فیلم هرچند جایزه فجر را برایش به ارمغان نداشت اما به شدت تحسین شد و خیلی زود در حافظه مخاطبان جا افتاد. شعیبی سال ها زیر سایه این نقش خواهد ماند.
رضا مارمولک/ مارمولک
بازیگر نقش: پرویز پرستویی
کارگردان: کمال تبریزی
ارتباط کاراکتر با نام رضا: کمال تبریزی با «مارمولک» یکی از جنجالی ترین فیلم های تاریخ سینما را ساخت؛ فیلمی که اگر در انتخاب عنوان آن کمی دقت می شد سرنوشتی بهتر در پیش رو می داشت.
تبریزی و منوچهر محمدی (تهیه کننده) در طیف فیلمسازان بچه مذهبی سینما قرار می گیرند و با «مارمولک» قصد تقدیس روحانیت را داشتند. شخصیت اصلی فیلم «رضا مثقالی» معروف به «رضا مارمولک» است. او در بیمارستان با روحانی همنام با خودش آشنا می شود و طی ترفندی لباس او را می پوشد و خود را به جای رضای اصلی جا می زند.
در ادامه لباس روحانیت بر شخصیت و تفکر رضا مارمولک اثر می گذارد و اینجاست که با رضایی دیگر روبرو می شویم. در حقیقت فیلمساز از این طریق هم به لباس روحانیت تقدس می دهد و هم نام رضا را از یک دزد زندانی پس می گیرد. اینجا هم رضای تازه به شرایط پیش رو راضی است.
موفقیت نقش: او در جشن هشتم خانه سینما برای این نقش تندیس گرفت و در جشنواره بیست و دوم فجر نامزد سیمرغ شد.
دکتر رضا سپید بخت/ خانه ای روی آب
بازیگر نقش: رضا کیانیان
کارگردان: بهمن فرمان آرا
ارتباط کاراکتر با نام رضا: فرمان آرا در میان تمام فیلم هایی که ساخته فقط در فیلم خانه ای روی آب است که نام رضا را برای قهرمانش انتخاب کرده. اینکه چرا نام این شخصیت رضا و نام فامیلش سپید بخت است در طول فیلم و در پایان به نوعی مشخص می شود.
اینکه کاراکتر دکتر با تمام بدی هایی که زندگی اش را احاطه کرده، در نهایت سپیدبخت می شود و راضی به مصلحت خیری می شود که برایش مقدر شده است. کیانیان که بسیاری معتقد هستند بهترین بازی دوران کارنامه اش را در این فیلم ارائه داده نیز به خوبی توانسته فراز و فرودهای کاراکتر دکتر سپیدبخت را به تصویر بکشد و نام این کاراکتر را در تاریخ سینمای ایران ثبت کند.
موفقیت نقش: رضا کیانیان در بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر برای این نقش برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
رضا/ لیلا
بازیگر نقش: علی مصفا
کارگردان: داریوش مهرجویی
ارتباط کاراکتر با نام رضا: کارگردان کهنه کار سینمای ایران برای نقش همسر لیلا، نام رضا را انتخاب کرد. رضای فیلم داریوش مهرجویی ارتباط معنوی با این اسم دارد. برای رسیدن به این مفهوم مجبوریم به داستان محوری فیلم «لیلا» رجوع کنیم.
لیلا و رضا عاشقانه در حال زندگی اند که متوجه می شوند لیلا نمی تواند فرزندی به دنیا بیاورد. دکتر و دارو درمان هم چاره ساز نیست. رضا به این وضع راضی است اما مادرش نه. لیلا می پذیرد که رضا با زنی دیگر ازدواج کند تا بعد از اینکه فرزندی برای او به دنیا آورد برود پی کارش. از مادر و لیلا اصرار از رضا انکار. روزها می گذرد و او در نهایت باز هم به این تصمیم رضایت می دهد.
موفقیت نقش: مصفا برای این نقش در جشنواره پانزدهم فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ شد و در دومین جشنواره فیلم اجتماعی آبادان تندیس نخل زرین نقش اول مرد را کسب کرد.
«رضا»؛ قهرمان رستگار کیمیایی
روایت جواد طوسی از رضاهای مسعود کیمیایی. این منتقد در گفتگویی از نشانه شناسی تاریخی و وجه تسمیه این نام در فیلم های کیمیایی گفته است
مسعود کیمیایی رکورددار استفاده از نام رضا برای کاراکترهای فیلم هایش است. او ۱۲ بار از این اسم استفاده کرده. رضا هم مثل چاقو و اسب و مرگ از موتیف های تکرار شونده آثار این فیلمساز به شمار می رود.
برای بررسی جزء به جزء این کاراکترها سراغ جواد طوسی رفتیم و در گفتگو با این منتقد پیشکسوت وجه تسمیه تاریخی و معنوی شان را مرور کردیم. طوسی عقیده دارد: «کیمیایی گاهی اوقات عامدانه از بیان صریح دلیل حضور مداوم المان های فیلم هایش مثل اسم رضا، پرهیز کرده. گویی این از رازهای نهفته فیلمساز است که سعی کرده دنیای مستقل خودش را پایه ریزی کند...»
گفتگو با جناب طوسی مفصل تر از آن چیزی است که ملاحظه می کنید، منتها به دلیل حجم صفحه مجبور به ایجاز در گفته های او شدیم. طوسی رضای دو فیلم کیمیایی را بیشتر از بقیه دوست دارد: رضا موتوری و رد پای گرگ.
رضا موتوری/ ۱۳۴۹
فیلمساز دارد بعد از موفقیت قیصر در رضا موتوری ریسک می کند. او اگر می خواست مسیر موفقیت آمیز مبتنی بر مخاطب شناسی گسترده را استمرار بخشد از همان المان های قیصر استفاده می کرد ولی اینجا آدمی می بینیم که ترکیبی از قهرمان و ضد قهرمان است. یک سیاهی لشکر زیر بازارچه که وسیله معیشتش فیلم بری سینما است.
کیمیایی در جهت جابجایی طبقاتی فضایی برای ضد قهرمانش مهیا می کند و اینگونه توانایی و میدان عمل این آدم را محک می زند که چقدر در این جابجایی ظرفیت پذیری لازم برای استحاله دارد و خود ضد قهرمان اولین کسی است که در برابر دوربین با آن تک گفتار طولانی (مثل تک گفتار قیصر جلوی ایوان خانه) دیدگاهش را بیان می کند که من این کاره نیستم و برمی گردد به همان ریشه های طبقاتی خودش، یعنی اینقدر هوشمندی دارد که آلوده یکسری مسائل که فردیت او را مضمحل کند نشود و دوباره حضوری افراشته داشته باشد و به مرامنامه طبقه خودش دل ببندد.
دندان مار/ ۱۳۶۸
بازیگر: فرامرز صدیقی
رضای دندان مار را در یک میانسالی می بینیم که چشم هایش بینایی لازم را ندارد و وقتی می خواهد استارت یک رابطه عاطفی آمیخته با رفاقت را با احمد بزند در وهله اول شک می کند؛ تصور می کند دستمال یادگاری مادرش را او ربوده.
این رفاقت رفته رفته شکل می گیرد. انتهای دندان مار فیلمساز داوری منصفانه تاریخی خودش را می کند؛ در عین حال که سمپاتی و نگاه نوستالژی به رضای قدیمی خودش دارد؛ وقتی می خواهد جولان دهی فاعلانه را در میزانسن خود جاری کند، این احمد است (مرد جنگ زده جنوبی) که در هلال و قرص ماه حضوری افراشته دارد و گویی سیاوش گونه از آتش عبور کرده...
کیمیایی منصفانه آدمی را در نشانه شناسی اجتماعی انتخاب می کند که حضوری بی واسطه تر در التهابات و رخدادهایی معاصر که جنگ باشد دارد ولی رضا قدیمی در میانسای در غم از دست دادن مادر بی تاب است...
رد پای گرگ/ ۱۳۷۰
بازیگر: فرامرز قریبیان
رد پای گرگ جزو برترین فیلم های کارنامه کیمیایی است. باز اینجا انسانی می بینیم که اصول و قواعد خودش را دارد. او به لحاظ خاستگاه عاطفی و تعریفی که از رفاقت دارد به یک تبعید ناخواسته کشیده می شود و بعد در یک درک و فهم زمانه شناسانه می فهمد که این رفاقت های کلاسیک ترک برداشته.
صادق که رضا در رابطه ای مرید و مرادگونه به او اقتدا می کرد، حالا شده آدم کاسب این زمانه. از اینجا به بعد موجودیت فردی این آدم را در جامعه به شدت تغییر یافته می بینیم و قرار نیست او همرنگ جماعت شود و نهایتا عاشقانه می آید آن رفیق از اصل افتاده را از بین می برد، خود آن رفیق هم برای این قصاص خوشامد می گوید.
تجارت/ ۱۳۷۳
بازیگر: فرامرز قریبیان
در ضیافت با رابطه پدر و فرزندی روبرو هستیم. اینجا هم خصایص، اخلاقیات و هویت مندی ایرانی را در شخصیت پدر (رضا) می بینیم.
ضیافت/ ۱۳۷۴
بازیگر: حسن جوهرچی
از مجموعه آدم هایی که قول و قرار گذاشتند که در تاریخی مشخص دیدار داشته باشند، فیلمساز رضایی را برای بوسه باران شدن انتخاب می کند که جانباز جنگ تحمیلی است. رفقا نسبت به این آدم فروتنانه سر تعظیم پایین می آورند و ویلچرش را بوسه باران می کنند و این کمترین ادای احترامی است که فیلمساز برای یکی از شمایل زمانه قائل می شود.
اعتراض/ ۱۳۷۸
بازیگر: محمدرضا فروتن
در یک مقایسه تطبیقی و تاریخی، فیلمساز خیلی منصفانه دو نسل را در برابر هم قرار می دهد؛ دو برادر از یک خانواده. یکی پایه های اخلاقی خودش را دارد (امیرعلی) و رضا نشانه های این زمانه را دارد که می گوید دوره آن خشونت گرایی از زاویه دید من تغییر پیدا کرده و من اگر جای تو بودم زنی که به من خیانت کرده را نمی کشتم. امیرعلی چون می بیند انسان این زمانه نیست، مرگ را انتخاب می کند. چون یکی از ویژگی های تکرار شونده سینمای کیمیایی مرگ آگاهی است.
فیلمساز رضای خودش را یک مقدار آدمی از جنس زمانه می بیند ولی در کنار و هم عرضش، ذوق زده دوران اصلاحات نمی شود. در یک میزانسن ترافیک ناهمگون روزنامه های متفاوت و تکثرگرایی را می بینیم ولی وجه دیگر آن یعنی ژورنالیسم عمق نیافته را هم شاهد هستیم.
کیمیایی عادت دارد که از شرایط موجود فاصله بگیرد؛ آدمی که دوره های مختلف از کودتای ۲۸ مرداد را هم دیده و از یک نگاه خوشبینی تاریخی، به یک نگاه واقع بینانه و در عین حال تلخ اندیشانه بعدی رسیده، حالا ذوق زده یک شرایط تاریخی مقطعی نمی شود.
سربازهای جمعه/ ۱۳۸۲
بازیگر: محمدرضا فروتن
سربازهای جمعه در عین اینکه جزو آثار برتر مسعود کیمیایی به شمار نمی آید ولی از نظر بار مضمونی یکسری نشانه های آشنا دارد. سربازهایی که قرار است با سربازی (بهرام رادان) بُر بخورند که طبقه بالاتری دارد ولی او با طبقه پایین عجین می شود.
این طبقه در عین اینکه از وضعیت معیشتی مطلوب برخوردار نیست، یکسری خصایص دارد؛ خاستگاه های اخلاقی دارد و این برای آدمی از آن جنس ارزشمنداست.
حکم/ ۱۳۸۴
بازیگر: عزت الله انتظامی
عزت الله انتظامی در این فیلم یکی از متفاوت ترین نقش هایش را ایفا کرد... بخشی از شخصیت رضا معروفی آدمی است که کلاه سرش نمی رود؛ آدمی است که در مناسبات زمانه برای بقای خودش می جنگد... با اینحال زمانی که با یک نسل سرگشته روبرو می شود که انگار تشنه و شیفته یک رابطه بی غل و غش است، آن حضور اصیل خود را به نمایش می گذارد.
رییس/ ۱۳۸۵
بازیگر: فرامرز قریبیان/ امین تارخ
در این فیلم تعمدا اسم هر دو رفیق رضا است. یکی به قانونمندی های عرفی جامعه وصل است و یکی بحران های شخصی و خانوادگی را تجربه کرده و در بدترین شرایطی که نیاز به یک کم کمک دارد، متوسل به دوست قدیمی می شود. محل قرارشان هم یک سینمای متروکه است. حتی دیدارشان در این میزانسن، عامدانه مثل فیلم گوزن ها در فصل جلوی تئاتر جامعه باربد، به هم آغوشی کشیده نمی شود بلکه در یک سکوت و سکون همدیگر را می بینند.
این نگاه کنایه آمیز فیلمساز است به دو آدم قدیمی که وقتی می خواهند همدیگر را ببینند تمام اصول و مناسک و هم آغوشی کلاسیک را رها کرده اند و فقط کنار هم می نشینند. این نشان می دهد جامعه ما وجوه عاطفی خود را از دست داده و درباره آدم های برگزیده کیمیایی هم مشهود است.
جرم/ ۱۳۸۹
بازیگر: پولاد کیمیایی
فیلمساز شخصیتش را بر اساس یک نگاه هدفمند و زمانه شناسانه از یک بی هویتی تمام عیار متمایل به هویتمندی بعدی می کند. تجلی بارز این اتفاق را در رضا سرچشمه می بینیم. یعنی او از یک آدم مزدور که پول می گیرد و آدم می کشد و برایش هم مهم نیست که این آدم کی هست؛ آدمی دیگر می سازد.
از یک جایی مانیفست اخلاقی رضا عوض می شود، او می گوید من اسلحه روی کسی می کشم که بشناسم (نقل به مضمون) در واقع ما با یک نگاه و یک تبعیت کورکورانه روبرو نیستیم و این مناسک و طی طریق را در شکل اجرا و میزانسن به وضوح می شود دید.
به عقیده من جرم یکی از آثار شاخص و قابل بحث این دوران کیمیایی است؛ به رغم انتقادهایی که بعضی به آن داشتند، به مراتب از فیلم هایی مثل تجارت، فریاد و رییس موفق تر و سینمایی تر است.
ارسال نظر