۱۳۱۷۶
۵۰۲۱
۵۰۲۱
پ

سعید راد از دل نگرانی هایش برای سینمای ایران می گوید...

مرگ کسب و کار "سعید راد" بود!

اولین ساخته سینمایی امیر ثقفی، «مرگ کسب و کار من است»، درحالی بر پرده سینماهاست که پژمان بازغی به جای سعید راد در آن نقش آفرینی می کند. وقتی زمستان ۸۸ تولید این فیلم کلید خورد قرار بود سعید راد یکی از سه نقش اصلی آن را بازی کند.

اولین ساخته سینمایی امیر ثقفی، « مرگ کسب و کار من است »، درحالی بر پرده سینماهاست که پژمان بازغی به جای سعید راد در آن نقش آفرینی می کند.

وقتی زمستان ۸۸ تولید این فیلم کلید خورد قرار بود سعید راد یکی از سه نقش اصلی آن را بازی کند. او فیلمنامه را خوانده و پسندیده بود و قرارداد هم بسته شده بود. ثقفی هم از ابتدا با برنامه ریزی روی گروه بازیگرانش پیش رفته بود اما سعید راد به دلیل اختلاف سلیقه و نگاه متفاوتش، از بازی در این فیلم انصراف داد و جای خود را به پژمان بازغی، همبازی اش در فیلم دوئل داد تا شاید در دومین فیلم ثقفی همکاری کند.

مرگ کسب و کار "سعید راد" بود!

به همین بهانه سراغ او رفتیم تا ببینیم در پشت پرده مرگ کسب و کار من است چه گذشت اما صحبتمان گل انداخت و سر درددل های این بازیگر قدیمی باز شد و از نگرانی هایش از وضعیت فعلی سینمای ایران گفت. با گفت و گوی تماشا با سعید راد همراه باشید:

*چه شد که از همکاری با امیر ثقفی در فیلم مرگ کسب و کار من است انصراف دادید؟

به هر حال در سینما این یک امر عادی است که فیلمی را جلو می رویم و حالا بنا به دلایلی یا از طرف من یا حتی از طرف مقابل، آن همکاری کنسل می شود. مسئله ساده ای است. خیلی فیلم ها بوده من رفتم، صحبت کردم و پذیرفتم و حتی مثل همین فیلم قرارداد هم بستم اما مسائلی پیش آمده که توافق نهایی انجام نشده است. اتفاقا من فیلم را هم در سینما دیدم و به نظرم فیلم خوش ساخت و خوبی هم است و به عنوان اولین کار کارگردانش مورد تحسین من هم هست.

*وقتی بازی در مرگ کسب و کار من است را به شما پیشنهاد دادند باتوجه به اینکه اولین کار کارگردانش بود چطور اعتماد کردید و این نقش را پذیرفتید؟

من اگر از این کار انصارف نمی دادم و در آن بازی می کردم دوازدهمین کارگردانی می شد که من در فیلم اولش بازی کردم. فیلم «گیرنده» هم که همین اواخر بازی کردم و فیلمبرداری آن سه ماه پیش تمام شد اولین تجربه کارگردانش مهرداد غفارزاده بود. من از اینکه در اولین یا دومین کار کارگردانی جوان بازی کنم، ابایی ندارم خیلی ها که الان از خوبان سینمای ایران هستند و کاملا شناخته شده اند کار اولشان را با من شروع کردند.

*یعنی علاقه ای به حمایت از کارگردان های جوان و کم تجربه که می خواهند وارد این حرفه بشوند دارید؟

بله اما به غیر از این حتما ارزش های دیگری هم در آن کار باید باشد که پیشنهادشان را بپذیریم. یعنی مثلا سناریو باید قوی باشد و آن را بپسندم و دوست داشته باشم. یعنی آن چیزهاییکه در سناریو و نوع ساخت می بینم جذبم می کند و باعث می شود جا نزنم و ادامه بدهم. «مرگ کسب و کار من است» هم سناریو خوبی داشت و وقتی با کارگردانش هم صحبت کردم نوع جنس کار و جسارتش در پرداختن به سوژه ای سخت را پسندیدم و فکر می کردم با این شناخت من هم بتوانم کمک هایی کنم و خیلی هم دوست داشتم با ثقفی همکاری کنم و حتی صحبت هایی شده که شاید در کار بعدی اش با او همکاری داشته باشم.

*باتوجه به این صحبت هایتان پس مشکل چه بود؟ چون به نظر می آید هیچ مشکلی نداشتید.

من نقش را پسندیدم و جنس کار ثقفی را هم دوست داشتم حتی دو ماه مرتب باهم درباره اش صحبت می کردیم منتها مسائلی در رابطه با نوع جنس ساخت پیش آمد که تصمیم به انصراف گفتم. به هر حال همانطور که گفتم این مسائل در سینما عادی است و پیش می آید.

*از فیلم هایی که در حال اکران هستند به جز «مرگ کسب و کار من است» کدام را دیده اید؟

تقریبا همه را دیدم چون عادت دارم همه فیلم ها را بروم و ببینم. مثلا «یه حبه قند» و «سعادت آباد» را دیدم.

*نظرتان درباره آنها چیست؟

فیلم های بسیار خوبی هستند و بچه ها خیلی خوب کار کردند. ولی نوع تفکر من برای نقش بازیگر و اصلا سینما چیز دیگری است. نه اینکه درمورد این فیلم های بخصوص بگویم، نه کلا برداشت و تفکر من درباره سینما چیز دیگری است. اینها هم آن سینمایی که مورد علاقه من است، نیست. ولی بازی ها خوب است، کارگردانی خوب است، مشخص است زحمت زیادی هم کشیدند اما سینمای امروز ما اصلا یک چیز دیگری شده است. همه فضاها خانوادگی، ملودرام و جمعی در یک خانه و... شده است. همه اش شش تا زن و شوهر بنشینند با هم بحث بکنند. خیلی هم خوب می سازند و بچه ها هم خیلی خوب بازی می کنند ولی واقعا شما در این دست فیلم ها نگاه کنید ببیند کدامشان حتی به اندازه پنج دقیقه برای بازیگری مثل من جا دارد؟ ندارد. برای اینکه جنس سینمایی هم که مورد علاقه من است این بازیگرها اصلا طرفش نمی توانند بروند. بیخودی هم نباید سمتش بروند چون اصلا مال آنها نیست برای همین هم اگر طرفش بروند نتیجه نمی گیرند.

*می شود کمی شفاف تر توضیح بدهید؟

این هم که فکر می کنیم مردم از این سینمای ملودرام و خانوادگی استقبال می کنند خیلی هم واقعیت ندارد. نباید یادمان برود در شهری با ۱۲ میلیون نفر جمعیت این نوع فیلم هایی که از دید خودشان موفق هستند در بین ناموفق ها، موفق هستند. فیلم موفق، فیلمی است که بدون حرف حداقل سه، چهار میلیون نفر تماشاگر مثلا در تهران داشته باشد. البته واقعا بازیگرها و کارگردان های جوان خوبی هم داریم که دارند خوب کار می کنند و فیلم هایی مثل «یه حبه قند» و «سعادت آباد» را من می روم در سینما می بینم اما سینمای موردعلاقه من نیستند و به نظرم چیزی را در سینمای ما عوض نمی کنند. سینمای ما خیلی جان و توان بیشتری دارد که شاید آن دست فیلم های جاندار یک یا دو تا هم در سال ساخته نشود. این سینما آن سینمایی نیست که یک دفعه یک میلیون، دو میلیون نفر تماشاگر بیاید و آنرا ببیند. روی این سینما باید کار شود اگر نه اینها به ساخته های تلویزیونی نزدیک تر هستند تا آنچه سینما می نامیم. منتها خب اینها هم زحمتشان را می کشند و کارشان را هم می کنند و ماشاءالله به همتشان مثل «یه حبه قند» و «طلا و مس» و... «طلا و مس» به عقیده من فیلم فوق العاده حیرت انگیزی بود و بافت بسیار درستی داشت. نمونه عالی برای سینمای ملی بود منتها چرا آن استقبالی که باید از آن بشود، نمی شود؟! آن استقبال محکمی که باید بشود، نیست.

*شما فکر می کنید مشکل کجاست که بیشتر از ۲ تا ۳ درصد مردم بیشتر به سینما نمی روند؟

من کارشناس این مسئله نیستم ولی تهیه کنندگان و کارگردان حرفه ای ما حتما باید جواب این سوال را پیدا کنند. اینکه ما تعداد محدودی آرتیست داریم که در همه فیلم ها آنها هستند و انگار فقط در پوسترها و بنرها جای کله هایشان با هم عوض می شود که سینما نمی شود. داستان ها هم فقط این است که یکی می خواهد طلاق بگیرد، آن یکی نمی خواهد طلاق بدهد، یکی می گوید آن یکی دروغ گفته، آن یکی می گوید من دروغ نگفتم و... اینها خوب است باید هم باشد اما نه اینکه کل سینمای ما این داستان ها باشد. هرکسی هم می خواهد کار جدید بنویسد از همین سبک تقلید می کند و از روی دست همین ها می نویسد نه حرفی، نه حرکتی، نه تکنیکی، نه اندیشه ای و... از هیچ کدام اینها اثری نیست. نتیجه می شود یک سینمای ممن بگو و تو بگو که یک داستانی ۹۰ دقیقه از حرف های کاراکترها ادامه پیدا می کند. همه هم با چشم و ابرو صحبت می کنند. سینمای بی حرکتی است. سینما از جان افتاده یک بودجه مختصری با هزار بدبختی جور می کنند و وام و... می گیرند یک فیلم کم خرجی می سازند بعد هم یک نقدی در برنامه هفت می شود و تمام. ولی تماشاگر کجاست؟ سینمای ما مشتری ای که به آن ببالیم ندارد. سینما امکانات و بودجه می خواهد. تکنسین می خواهد و از همه مهم تر جرات می خواهد. اینکه فیلمنامه نویس از ترس اینکه به او اجازه ساخت ندهند از اول تا آخر خودش را سانسور کند که نمی شود. اینکه همه فیلم ها آرام و بی دردسر و خانوادگی باشند مشکلی از سینمای ما حل نمی کند.

*سینمای موردعلاقه شما چیست؟

سینمای حرکت، سینمای فیزیکی، سینمای موضع دار و سوژه های جذاب، سینمای سناریوهایی که تب و تاب، هیجان و جذابیت داشته باشند و مخاطب با میل آن را دنبال کند، این سینمای موردعلاقه من است. عوامل و بازیگران هم در ایران سینما باید به سک کار و ژانر فیلمشان بخورند و حرفه ای و کارآزموده باشند چیزی که ما خیلی ضعفش را در سینمای این روزهایمان داریم.

*یعنی شما فکر می کنید مهم ترین ضعف سینمای ما فیلمنامه و قصه و بعد هم ممیزی است؟

بله و البته این به پروداکشن یا همان بودجه برمی گردد. الان جرات ندارند برای بودجه یک فیلم به بیشتر از سیصد یا چهارصد میلیون تومان فکر کنند. تازه اگر همین قدر هم باشد از همه چیزشان هم باید بزنند. فیلمی که از همه چیزش بزنیم و برایش بودجه صرف نکنیم معلوم است که با سیصد، چهارصد میلیون بودجه فیلم نمی شود. مثلا در فیلمنامه است یک ماشین به ماشین دیگری خورد و منفجر شد بعد می بینیم این صحنه در فیلم نیست، چرا؟ چون بودجه نداشتند این صحنه را بسازند. پوروداکشن هم تازه تنها مسئله پول نیست، مسئله شناخت حرفه ای تهیه کننده است. برای همین آن ور دنیا به آن به عنوان تهیه کننده اسکار هم می دهند.

*از بازیگران مطرح امروز کدام را بیشتر می پسندید؟

همه خوب هستند و من دوستشان دارم و تماشاگر خودشان را هم دارند ولی جسن بازی ها دارد یکنواخت می شود. بازی این خانم ها و آقایان همه در خانه ها محدود شده است. چهار نفر دور یک میز نشسته اند و مثلا شام می خورند بعد آن یکی مثلا موبایلش را چپ درمی آورد و آن یکی نگاه می کند و... اصلا تعریف بازیگری در ایران عوض شده. اینها هم تصویری ندارند فیلمنامه اینطور نوشته شده است. اصلا زبان بدن در سینمای ما دیگر کار نمی کند همه چیز دیالوگ و نگاه و صورت شده است. همین فیلم های فعلی را ببینید، خداوکیلی همه داخلی نیستند؟ بازیگر خب در یک اتاق یا نهایتا یک خانه اسیر چه بکند. نهایتا می شود اینکه کارگردان و فیلمبردار و... ریلکس می نشینند و یک میهمانی شام می گیرند برای بازیگران. یک میهمانی خوب است و شام و ناهار دور هم هستند تا نوبتشان شود و دیالوگشان را بگویند و بروند. اتفاقا آفرین به اینها که باز در همین فضا هم دارند کارها و خلاقیت هایی انجام می دهند.

*الان مشغول چه کاری هستید؟

الان دارم روی چندتا کار فکر می کنم که در مرحله صحبت و خواندن سناریو است و هنوز به مرحله قعطی نرسیده است. چون به هر حال تا یک فیلم به مرحله فیلمبرداری برسد و من هم در گروه بازیگرانش باشم مرحله ای است که به نظر من تصمیم گیری سخت است و باید خیلی روی آن فکر کرد چون تجربیات هم داشتم که همه چیز به نظرم خوب آمده است اما بعد از شروع، مسائلی پیش آمده و نتیجه کار هم متاسفانه خوب نشده است. از طرفی هم ممکن است کار اصلا وارد مرحله تولید نشود و... برای همین ترجیح می دهم کار که قطعا شروع شد، اعلام کنم.

منبع: روزنامه تماشا

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

مرگ کسب و کار "سعید راد" بود!

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج