۱۲۷۲۲۶
۵۰۰۷
۵۰۰۷
پ

دولت‌آبادی از کتاب می‌ترسد!

این روزها تولد ۷۴ سالگی محمود دولت‌آبادی است؛ نویسنده‌ای که اندیشیدن را جدی می‎گیرد و معتقد است آن‌چه ما کم داریم زنان و مردانی هستند که اندیشیدن را جدی گرفته باشند.

خبرگزاری ایسنا: این روزها تولد ۷۴ سالگی محمود دولت‌آبادی است؛ نویسنده‌ای که اندیشیدن را جدی می‎گیرد و معتقد است آن‌چه ما کم داریم زنان و مردانی هستند که اندیشیدن را جدی گرفته باشند.

محمود دولت‎آبادی، فرزند فاطمه و عبدالرسول، زاده مردادماه سال ۱۳۱۹ است؛ به دو روایتِ دهم و نیمه مردادماه. او اهل سبزوار است و در جوانی کشاورزی و کارگری کرده است. بعدها در تئاتر مشغول شد و مدتی هنرپیشه بود. دولت‌آبادی که بعدها نویسنده مطرحی شد داستان‎ها، رمان‎‏ها، نمایشنامه‌ها و مقاله‎های بسیاری نگاشته است.

این نویسنده پیشکسوت در کتاب «نون نوشتن» از نوشتن و از خودش می‌نویسد. این کتاب یادداشت‌های اوست درباره خودش، آن‌چه در ذهنش می‌گذرد و آن‌چه به آن فکر می‌کند. احوال سالیان ۵۹ تا ۷۴ اوست.

دولت‌آبادی از کتاب می‌ترسد!

دولت‌آبادی درباره این کتاب نوشته است: آن‌چه در این گاهی نوشتن‌ها آمده است در مسیر مدتی پانزده - شانزده‌ساله نوشته شده است و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آن‌چه اندیشیده و نوشته‌ام. انجام نگرفته. خواسته‌ام هرآن‌چه در هر هنگام یادداشت کرده‌ام بیاید. از آن‌که خود بدانم در چه گاه چه می‌اندیشیده‌ام و شما نیز اگر خواستید بدانید.

بخش‌هایی از نوشته‌های محمود دولت‌آبادی:

***

اندیشیدن را جدی بگیریم. اندشیدن. آن‌چه ما کم داریم زنان و مردانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه یک کار مهم تلقی بشود. اندیشه ورزیدن.

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم. نویسنده نباید - فقط - در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست‌، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند؟

***

در برخوردهایی که بین بیش‌تر علاقه‌مندان به ادبیات با من پیش می‌آید می‌بینم که نسبت به گذشته‌ من کنجکاوی نشان می‌دهند و اگر روشان بشود‌، می‌پرسند: «آقای دولت‌آبادی یک کمی از خودتان‌، از گذشته‌ خودتان تعریف کنید!» به این دوستان با صراحت باید بگویم:

این که من فقیر بوده یا نبوده‌ام‌، این‌که رنج بسیار کشیده یا نکشیده‌ام‌، این که شوخ‌چشمی‌هایی داشته یا نداشته‌ام به پشیزی نمی‌ارزد مگر آن‌که توانسته باشم یا بتوانم به مدد و بهره‌گیری درست آن‌، ادبیات ناب اجتماعی بیافرینم.

***

به فکرم رسیده است که «وقتی هنر تحت‌الحمایه‌ سیاست قرار می‌گیرد» درست بدان می‌ماند که زنی نتواند بدون اجازه‌ شوهرش جایی برود و یا کار مستقلی انجام بدهد.

***

کدام نویسنده‌ای را در جهان می‌شناسید که از خود نپرسیده باشد «برای چه می‌نویسم؟» و کدام نویسنده‌ای را می‌شناسید که به دنبال این سؤال دست از نوشتن کشیده باشد؟

***

در میهن ما‌، نویسندگی و نویسنده بودن و تداوم کار‌، بسیار دشوار است. به‌خصوص نویسنده‌ای برای همگان بودن‌، کار سهمگینی است...

***

ساعت ۴ بعد از نیمه‌شب است. آخرین قسمت جلد پنجم «کلیدر» را نوشته‌ام و از این بابت احساس زندگی می‌کنم. اما همین خودش خیلی از روند کار برایم مهم‌تر است در واقع یک سنگ بزرگ دیگر را از سر راهم برداشته‌ام. فقط اگر کسی (نویسنده‌ای) خودش دست به کار نوشتن یک داستان طولانی و بزرگ باشد، می‌تواند به روشنی حس کند که به پایان رساندن یک مرحله دیگر از کار‌، چه موفقیت بزرگی به شمار می‌رود. چون آدم احساس می‌کند به پایان وظیفه‌ مهمی که برعهده گرفته بوده است دارد نزدیک می‌شود و امیدوار می‌شود که باقی‌مانده‌ راه را نیز بتواند طی کند.

به پایان رساندن «کلیدر‌»، آن طور که مطلوب و مورد پسند خودم باشد‌، برای من یک آرزوی مهم است. چون اطمینان دارم که رمان «کلیدر» یک یادگاری برای مردم آینده‌ ما خواهد بود که در عین حال من هم دِینم را - به مردمی که در میان‌شان پرورش یافته‌ام - با این کار تا حدی ادا کرده‌ام. هیچ چیز برای انسان مطلوب‌تر از این نیست که در سرانجام احساس کند که دین خود را ادا کرده است. آرزو می‌کنم به ادای این دین بزرگ.

***

احساس می‌کنم از کتاب‌ها می‌ترسم. هر وقت خودم را در میان کتاب‌ها می‌بینم با صراحت بی‌رحمانه‌ای احساس نادانی‌ می‌کنم. جهل‌، هیهات‌! با این جهل ثقیل انبوه‌، چگونه می‌توان زندگی کرد. چگونه می‌توان زندگی را شناخت و توجیه کرد. چگونه می‌توان در سرنوشت آن دخالت داشت.

***

زندگی در اوج خود به هنر تبدیل می‌شود.

یعنی این‌که زندگی در هنر به جلوه عشق عیان می‌شود.

***

امسال هم‌، سال ۱۳۶۷ دارد به پایان می‌رسد‌؛ و من در پایان هر سال نخستین اندیشه‌، یا درست‌تر آن که بگویم به نخستین دچاری‌ام می‌پردازم‌، و دچاری تازه‌ام این است که یک سال دیگر هم گذشت‌؛ یک سال دیگر گذشت و من چه کردم؟ ما چه کردیم؟ جامعه چه کرد و چه شد؟

***

هرچه بیش‌تر با جهان آشنا می‌شوم بیش‌تر از آن وحشت می‌کنم. در واقع خود را در برابر نیروهای قاهر و تعیین‌کننده‌ زندگی بیش‌تر ناتوان حس می‌کنم‌، و این موضوع ضمن این که تنهایی بی‌حصر و بیگانگی وحشتناک را بیش‌تر به رخم می‌کشد، در عین حال با صراحت و شدت جلو پندارهای آرزومندانه‌ام را یعنی آن چیزهایی که تمام جوانی‌ام را بارآور و پرشکوه پر می‌کرد - می‌گیرد و از شما می‌پرسم هنرمند بی‌پندارهای شکوهمند که محمل آرزوهای بزرگ او هستند‌، چگونه می‌تواند ارزش‌های برجسته‌ای خلق کند؟

وحشتناک و نابودکننده خواهد بود آن لحظه‌ای که این نومیدی مطلق زندگی انسان بشود؛ در چنان صورتی چه می‌توان کرد؟ قطعا راهی وجود خواهد داشت؟

***

محمود دولت‌آبادی اولین داستان خود را با عنوان «ته ‌شب» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد و «لایه‌های بیابانی»، «اوسنه‌ باباسبحان»، «ققنوس»، «ادبار»، «پای گلدسته‌ی امامزاده»، «هجرت سلیمان»، «سفر»،‌ «گاواره‌بان»، «عقیل عقیل»، «آهوی بخت من گزل»، «کارنامه‌ سپنج»، «باشبیرو»، «تنگنا»، «دیدار بلوچ»، «جای خالی سلوچ»، «روزگار سپری‌شده‌ مردم سالخورده»، «کلیدر»، «سلوک»، «روز و شب یوسف»، «آن مادیان سرخ‌یال»، «نون نوشتن» و «آن دیگران» از دیگر آثار منتشرشده‌ او هستند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج