۱۲۳۴۲۱۵
۲۵ نظر
۸۰۱۵۶
۲۵ نظر
۸۰۱۵۶
پ

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

مسعود اسداللهی، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر و کارگردان سینما، پس از یک دوره بیماری، در لس‌آنجلس آمریکا درگذشت.

برترین‌ها: مسعود اسداللهی، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر و کارگردان سینما، پس از یک دوره بیماری، در لس‌آنجلس آمریکا درگذشت. او متولد سال ۱۳۲۳ و کارگردان علی کنکوری(۱۳۵۲)، همسفر با بازیگری گوگوش و بهروز وثوقی(۱۳۵۴) و مجموعه طلاق(۱۳۵۶) بود که اوایل دهه۶۰ پس از ممنوع‌الکار شدن از ایران مهاجرت کرد...

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

مسعود اسداللهی یکی از کارگردانان معروف و پرکار دهه چهل و پنجاه خورشیدی در سینما و تلویزیون پیش از انقلاب است که آثار زیادی کارنامه خود ثبت کرد. از برجسته‌ترین فیلم ها و آثار مسعود اسداللهی، می‌توان به کارگردانی فیلم «همسفر» و سریال طلاق اشاره کرد.

آقای اسداللهی که در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران آموزش دیده بود،‌ در فیلم آرامش در حضور دیگران ساخته ناصر تقوایی و فیلم درشکه‌چی نصرت کریمی و در بیرون از ایران در نمایش اتللو در سرزمین عجایب به کارگردانی غلامحسین ساعدی هم بازی کرده بود.

رسول اسدزاده درباره این هنرمند و پس از درگذشت او در یادداشتی نوشت: ‌‌‌مسعود اسداللهی برنامه‌ای داشت به نام " هنوز در سفرم " که بیست و چند سال پیش از تلوزیون‌های لس‌آنجلس پخش می‌شد. برنامه او یک دکوپاژ و میزانسن ساده داشت. خودش بود یک دوربین، شهیار قنبری بود و غم غربت نشینی... مسعودِ عزیز در آن برنامه، به مدد شعر و ادبیات و صدای مخملین خودش برای مخاطب نوستالوژی می‌نوشاند. خاطراتش را مرور می‌کرد، از هجرت و هجران و دلتنگی و بی‌خانه شدن و بی‌وطنی می‌گفت، از تئاتر و موسیقی و رقص می‌گفت و من کیف می‌کردم.

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

یک بار در مرور خاطراتش در آن برنامه گفت : " ما نوجوان بودیم تابستان‌ها آخر هفته که می‌شد ما را می‌بردند شاه عبدالعظیم، اسم شاه عبدالعظیم برای ما نه یک زیارتگاه مذهبی بلکه یادآور ماشین دودی و کباب بازار و کاهو و سکنجبینی بود که مادر می‌خرید. کاهوی شاه عبدالعظیم بخاطر زمین‌های حاصلخیزش معروف بود. از میدان مولوی سوار ماشین دودی می‌شدیم و تا رسیدن به شاه عبدالعظیم تصاویر قطارهایی را که در فیلم‌های وسترن دیده بودیم مرور می‌کردیم. تصاویر حمله راهزن‌ها و سرخپوستهای آپاچی به قطارها را مرور می‌کردیم تا به مقصد برسیم. در مهمانی‌های ته استکانی آب جو می‌خوردیم اگر قراری داشتیم می‌رفتم طبقه بالای اتوبوس‌های قرمزِ دو ریالی خلوت می‌کردیم. هجده سالمان هم که تمام می‌شد پاکت سیگار کنت و وینستون می‌گذاشتیم توی جیبمان و پشت سر هم سیگار می‌کشیدیم. نسل ما در نوجوانی و جوانی چقدر نجیب بود. مسعود اسداللهی عزیز می‌گفت خاطرات را نمی‌توانم فراموش کنم و به آنها فکر نکنم، خاطرات چه شیرین و چه تلخ هر از گاهی می‌آیند زخم می‌زنند و می‌روند."

بابک غفوری نیز آذر نوشت: آمده از نسل توانای هنرهای نمایشی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ با کارنامه پرتعداد در همکاری با نام‌های معتبر و ساخت یکی از دیده‌شده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران، نمونه‌ای آشکار از یک حرفه‌ای هنرهای نمایشی بود. 

استعداد دیگری که انقلاب سرنوشتش را تغییر داد و شد یکی از انبوه رانده شده‌های فرهنگ و هنر بعد انقلاب که جایی در سرزمین خودشان نداشتند. آنها که در اوج توانمندی و باروری محروم از فعالیت شدند.

آنچه مسعود اسداللهی در غربت انجام داد شبیه بسیاری دیگر از آن رانده شده‌ها بود. تلاش‌هایی برای ادامه کار هنری و فعالیت‌های رسانه‌ای مختلف برای بیان بخشی از آنچه در داخل نمی‌شد گفت. 

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

بخش تامل برانگیز و تلخ و دردآور زندگی هنری کسانی چون مسعود اسداللهی آنجاست که چند دهه بعد محصولاتشان تبدیل به گنجینه‌ها و آثار قیمتی و دوست داشتنی شد. شبیه همه آثار به جا مانده از مقطعی خاص از تاریخ ایران که حالا ارزشی آن چنان یافته‌اند. از مکان‌ها و اشیا گرفته تا آثار فرهنگی و هنری. و در این ارزشمندی دوباره یافته شده، همچنان خالقانشان جایی نداشتند و ندارند. دیگرانی بهره‌مند از آن تلاش‌ها هستند. 

داستان آنچه بر ایران چند دهه اخیر و نسلی که رفت از تلخی هیچ کم ندارد.

در ادامه اگر بخواهیم بخشی از ارزشمندترین و پربیننده‌ترین آثار هنری این هنرمند را برای شما بازگو کنیم باید به این موارد اشاره کنیم. با ما همراه باشید 

همسفر 

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

مردی، که رئیس شرکتی است، عاطفه را اغفال کرده، اما حاضر به ازدواج با او نیست. مراسم ازدواج عاطفه با جوانی دیگر به هم می‌خورَد و او که اختلال حواس پیدا کرده، تصمیم می‌گیرد از خانهٔ پدری‌اش (غلامحسین) بگریزد. جوان جلنبری به نام علی و دایی رستم به قصد سرقت وارد خانهٔ غلامحسین می‌شوند. دایی رستم به دام می‌افتد و غلامحسین درصدد برمی‌آید که عاطفه را برای حفظ آبرو به مدت یک هفته به عقد دایی رستم درآورَد. عاطفه برای یافتن رئیس شرکت به شمال می‌رود و علی و دایی رستم مأمور می‌شوند تا در ازای هفتاد هزار تومان او را به خانهٔ پدر بازگردانند. علی عاطفه را می‌یابد و عاطفه، وقتی که بار دیگر از طرف رئیس شرکت رانده می‌شود، به قصد خودکشی می‌گریزد. علی او را تعقیب می‌کند و مانعش می‌شود. آن دو، بعد از ماجراهایی، در طول سفر به هم علاقه‌مند می‌شوند. علی عاطفه را به غلامحسین تحویل می‌دهد و پاداش خود را می‌گیرد. غلامحسین تصمیم می‌گیرد دخترش را به لندن بفرستد؛ اما علی به فرودگاه می‌رود و عاطفه با او همراه می‌شود.

علی کنکوری 

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

جلال‌فر (رضا کرم‌رضایی) طبق وصیت همسرش تصمیم دارد فرزندش علی (مسعود اسداللهی) را به دانشگاه بفرستد و اورا به تحصیل وادارد. علی برای بار پنجم در آزمون دانشگاه شرکت می‌کند و به دلیل وخامت حالش او را از جلسهٔ آزمون به تیمارستان می‌برند. پزشک معالج او اعلام می‌کند که علی به دلیل کمبود محبت دچار عارضهٔ روحی است و جلال‌فر توصیه می‌کند که همسری برای علی برگزیند. جلال‌فر، که محضردار است، پس از طلاق گرفتن ملیحه خانم (شهناز تهرانی) از شوهرش او را به خانه‌اش می‌برد تا به عقد خود درآورد. علی و ملیحه به هم علاقه‌مند می‌شوند اما جلال‌فر با ازدواج آن دو مخالفت می‌کند و از علی می‌خواهد که ملیحه را برای او واگذارد. علی و ملیحه از خانه می‌گریزند و پس از وساطت اهل محل و موافقت پدرش با ازدواج آن دو به خانه بازمی‌گردند.

بابا خالدار 

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

عبدول (مسعود اسدالهی)، که به دختری کولی به نام لیلا (آرام) علاقه دارد، قبل از مرگ پدرخوانده اش، با خبر می‌شود که مادرش (ایرن زازیانس) قبل از ازدواج با او بیست و پنج سال پیش صیغه مرد متمولی بوده‌است…

طلاق 

آن که گوگوش و بهروز وثوقی را همسفر هم کرد

مجموعه تلویزیونی «طلاق» در ۹ قسمت ساخته شد و معضل طلاق را در جامعه شهری، موضوع داستان‌های خود قرار داد. این مجموعه تلویزیونی، شخصیت ثابتی داشت که خبرنگار یک مجله بود و با تدابیر خردمندانه‌اش، همچون مصلح و منجی خانواده‌های از هم پاشیده، پیوندهای از هم گسستهٔ زناشویی و خانوادگی را دیگربار گره می‌زد و صلح و صفا را به خانواده‌های پرتنش بازمی‌گرداند.

لازم است ذکر شود که برخی از سکانس‌های این سریال به ویژه صحنه‌های مربوط به دادگستری، به‌طور مستند و واقعی فیلمبرداری شده و ساختگی نبودند.

پس از ممنوع شدن فعالیت وی در ایران در دهه شصت وی ابتدا به اروپا و سپس به آمریکا رفت. مسعود اسداللهی در آمریکا اقامت داشت.

 

 

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    دمت گرم از این یادبود حقش بود

  • ناشناس

    همسفر گوگوش بهروز ❤️

  • ناشناس

    دیالوگ فضا لباس کارگردانی بازی ها همه چی همسفر عالی بود

  • ناشناس

    ممنوعیت محدودیت بیخودی هنرمندا همه از وطنشون دور

  • ناشناس

    ایران کوچه خیابونا فامیل رو ندید دیگه خیلی حرفه

  • ناشناس

    خیال میکنم در آبهای جهان قایقیست و من مسافر قایق هزارها سال است سرود زنده ی دریانوردهای کهن را به گوش روزنه های فصول میخوانم و پیش میرانم

    مرا سفر به کجا میبرد؟

  • ناشناس

    برنامه یکی بود یکی نبود ایران فردا رو مدت ها اجرا میکرد

  • ناشناس

    دوستش داشتم حیف شد

  • ناشناس

    یه فیلم ساخت اندازه کل کارای حاتمی کیا مجیدی ده نمکی افخمی ارزش داره

  • اریایی

    هنرمند بزرگی بود خدایش رحمت کند

  • علی

    واقعا خاندان پهلوی چه کردند که دهه سی و چهل و پنجاه آنهمه هنرمند عالی و با استعداد تحویل جامعه دادند که در این چهار دهه تکرار نشد

  • ناشناس

    روحش شاد و یادش گرامی باد.

  • سهراب

    خداوندرحمتش کند یادش تاابدبخیر

  • ناشناس

    تعداد کارگردانهایی که تونسته باشن با یک فیلم برای چند نسل خاطره سازی کنن خیلی کمه اما بدون شک مسعود اسداللهی یکی از اونها بود اسداللهی با سکانس موتور سواری علی و عاطفه تو جاده چالوس باعث شد پدرانمون، خودمون و حتی شاید فرزندانمون خیلی از عاشقانه هامون رو تو جاده چالوس رقم بزنیم مازندرانیا خیلی خوش شانسن

  • علی حسینی

    روحش شاد برنامه بسیار عالی در ماهواره داشت بسیار جذاب خوب یادش جاودان

  • ناشناس

    روحش شاد که در آن زمان ما را شاد می کرد با احترامات ویژه خدمت این عزیز از دست رفته

  • فرامرز

    بچه محل خاطرات هیچوقت فراموش شدنی نیست خیلی دوست داشتم خداحافظ روحت شاد

  • ناشناس

    تو آخرین قسمت یکی از دستپختهای سازمان سدا و صیما(مخصوصا اینجوری نوشتم) یعنی سریال بی مصرف پایتخت از همسفر تقلید کردن و گند زدن!!

  • بدون نام

    روحش شاد

  • اسماعیل

    ای کاش لاقل اجازه می دادن ین عزیزان در وطن خودشون دفن می شدن بهرحال ینان فراموش شدنی نیستن

  • گل نرگس

    خیلی مجموعه طلاق را دوست داشتم وآموزنده بود هنر مند بزرگی بود ساده وبی ریا ومردمی روحش شاد وخوش

  • ناشناس

    روحش شاد

  • ناشناس

    روحش شاد

  • لیلا

    خدابیامرزه روحش شاد خیلی دوسش داشتم

  • مجید

    روحش شاد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج