مهلکترین انتقامهای سینمای ایران که تن و بدن را میلرزاند
در این مطلب به بررسی ماندگارترین انتقامهای سینمای ایران میپردازیم.
برترینها - آیدا فلاحیان: شاید بتوان گفت سینمای ایران، از بزرگترین طرفداران جملهی معروفِ "لذتی که در انتقام است، در بخشش نیست" است! البته این جمله و باور به آن، در سینما تمامی کشورها با رویکرد و فرهنگهای مختلف، طرفداران زیادی داشته و دارد اما در بسیاری از روایاتی که دوربین سینمای ایران راوی آنها بوده، ما شاهد انتقامهای باشکوهی هستیم که لذت و شیرینی آنها تنها شامل حال کاراکترهای داستان نبوده بلکه تا مغز استخوان مخاطبان را نیز سرخوش و مسرور کرده است. در ادامه مطلب به انتقامهای ماندگاری در سینمای ایران میپردازیم که شیرینی آنها با گذشت سالیان دراز، هنوز در جان مخاطب ماندگار بوده و خواهد بود. با ما در ادامه این مطلب و بررسی ماندگارترین انتقامهای سینمای ایران همراه باشید.
سلطان / سلطان و کرم
مسعود کیمیایی خالق بهترین انتقام جویان سینمای ایران است که یکی از آنها را در فیلم سلطان به نمایش گذاشته. تصویر رایج انتقام که معمولا با خصومتهای شخصی ظاهر شده، در روایت سلطان کمی متفاوت است. داستان فیلم با با مردی به نام سلطان(با بازی فریبرز عرب نیا) معرکهگیر سادهای در راهآهن تهران آغاز میشود که مشغول زندگی ساده در دل معرکهی بزرگ این شهر است. زندگی سادهی او که با خاطرات قدیمیاش میگذرد، با سرنوشت دختری به نام مریم (با بازی هدیه تهرانی) گره میخورد تا دوباره او را وارد بازی پر پیچ و خم زندگی کند.
مدارک خانهی قدیمیای که به مریم به ارث رسیده توسط سلطان و دوستش دزدیده میشود و مریم برای نجات دادن خانهی قدیمیای از خراب شدن که به او به ارث رسیده مجبور به پس گرفتن مدارک است که همین تلاش او برای نجات دادن خانه از خرابی سلطان را شیفتهی او و خاطراتش را زنده میکند. خطراتی که زیر خاک اتوبانها و جادههای نوساز مدفون شدهاند و همه جای شهر را به زندانی برای او تبدیل کردهاند. کش مکشها بر سر خراب شدن یا نشدن خانهی کودکی مریم باعث میشود کینهی سلطان از این شهر و سازندگانش بالاخره سر باز میکند و سکوتش را میشکند چرا که دلگیری او از خیابانها و ساختمانهای این شهر دیگر با دیدن هیچ فیلمی برایش قابل تحمل نیست. درنهایت کرم (کیانوش گرامی) دوست قدیمی سلطان بار کینهی سنگین سلطان را به جان میخرد و قربانی انتقام سلطان از شهر بیرحمی میشود که تمام خاطرات را میکوبند و به برجهایی بلند تبدیل میکند.
قیصر / قیصر و برادران آب منگل
اگر بحثی راجع به انتقام در سینمای ایران باز شود، قیصر، ساختهی مسعود کیمیایی، از ماندگارترینهایی است که به این راحتی از ذهن مخاطب پاک نمیشود. ماجرای یکی از ماندگارترین انتقامهای تاریخ سینمای ایران با خانوادهای سنتی در تهران آغاز میشود که با بحرانی از جنس آبرو و غیرت رو به رو میشوند. پس از خودکشی فاطی، دختر خانواده که مورد تجاوز منصور آب منگل ( با بازی جلال پیشواییان) قرار گرفته، انتقام برادران او از برادران آب منگل آغاز میشود. برادر بزرگتر فاطی،فرمان (با بازی ناصر ملک مطیعی) که از خلافکاران سابق شهر است، سالها پیش با چاقو و خشونت خداحافظی کرده اما برای گرفتن انتقام خواهرش دست خالی به سراغ برادران آب منگل میرود و یکی از ماندگارترین درگیریها و همچنین مرگهای سینمای ایران را رقم میزند.
اما این انتقام اصلی فیلم نیست. قیصر(با بازی بهروز وثوقی) برادر کوچکتر فاطی بعد از بازگشت از سفرش با مرگ برادر و خواهرش به دست برادارن آب منگل مواجه میشود. قیصر که مردی جوان است حالا باید به تنهایی انتقام خون خانوادهاش را بگیرد و برای این کار هیچ ترسی ندارد چرا که غیرت و غرور مردانهاش خطی قرمز در شخصیت اوست که با مرگ برادران آب منگل به او بازمیگردند.ماندگارترین صحنهی انتقام قیصر سکانس کشته شدن کریم آب منگل در حمام عمومی است. کشته شدن او در حالت برهنه انتقامی برای عفت از دست رفتهی خواهرش و ریختن خون او به پای برادرانش انتقامی برای غرور و مردانی برادرش است که تا به امروز در بین سینما دوستان مادگار و لذتبخش بوده است.
حکم / فروزنده و محسن
اگر فکر میکنید انتقام فعلی مردانه است، فروزنده(با بازی لیلا حاتمی) فیلم حکم خلاف این تفکر را به شما ثابت میکند. او دختری جوان است که برای تحصیل به تهران آمده و در این شهر بزرگ با بیرحمیهایی مواجه شده که هرگز آنها را تجربه نکرده بود. فروزنده بعد از جدایی از عشق جوانی خود یعنی محسن(با بازی پولاد کیمیایی) با مهندسی ثروتمند آشنا میشود و برخلاف زندگی مشترک او با همسر و فرزندانش با او ازدواج میکند.
اما وقتی چهرهی واقعی مهندس برایش آشکار میشود، انتقامی بزرگ به کمک محسن و دوستش سهند(با بازی بهرام رادان) از او میگیرد و داستان فیلم را با انتقام اول خود آغاز میکند تا ثابت کند انتقام گرفتن را خوب بلد است. اما این انتقام بسیار سادهتر از انتقام پیش روی اوست. محسن بعد از جدایی از فروزنده به آدمکشی حرفهای تبدیل شده است که و حالا بعد از گذشت چندسال میخواهد با فریب فروزنده به اهداف خود برسد. اینبار رضا معروفی (با بازی عزت الله انتظامی) کسی است که فروزنده را در گرفتن انتقامش از محسن همراهی میکند. این همراهی نه برای رسیدن فروزنده به هدفش، بلکه برای نجات او از آلوده شدن دوبارهاش به خون و خشونت است. رضا با کشتن محسن انتقام فروزنده را از محسن میگیرد و حکم آزادی هر دوی آنها را برای همیشه صادر میکند.
لذت گناه / سحر و جبار
قهرمان فیلم لذت گناه دختری به نام سحر(با بازی فروزان) است که در روستایی کوچک بزرگ شده و توانایی صحبت کردن ندارد. او در تمام زندگی با سختیهای زیادی زندگی کرده و بار زندگی خودش و پدر آسیابانش را به دوش کشیده است. مظلومیت این دختر در بین تمام روستاییان آشکار است اما هیچکس از قهرمان بزرگی که در درون او زندگی میکند خبر ندارد. جبار(با بازی بهروز وثوقی) پسر مغرور و یاغی روستاست که با ازدواج با دختر کدخدای روستا به قدرت رسیده. تیر ظلم جبار بالاخره دامنگیر سحر هم میشود. با تجاوز جبار به سحر همه روستاییان سحر و پدرش را طرد میکنند و جبار درحالی که گناه خود را زیر مظلومیت و لال بودن سحر مخفی کرده با دختر کدخدا ازدواج میکند.
بعد از چند ماه از عروسی جبار، بچه سحر که همه روستاییان آن را شوم میدانند به دنیا میآید. اما دست روزگار اجازه فرار کردن جبار را نمیدهد. دکتر روستا ثابت میکنند که او نمیتواند بچهدار شود برای همین دختر کدخدا درخواست جدایی از او را میکند. اما جبار که میداند پدر بچهی سحر است، قصد دارد به زور بچه را از سحر بگیرد. اینجاست که قهرمان درونی سحر که زنی شجاع و مادری دلسوز است بیدار میشود و زبانش را باز میکند. سحر با کشتن جبار گناه او را برای همه آشکار میکند و با فرزند خوش قدمش زندگی جدیدی را آغاز میکند.
تنگسیر / شیرمحمد و بزرگان بوشهری
آه از آن انتقام به یادماندنیِ شیرمحمد که فاصله میان زائرمحمد تا شیرمحمد را با سرعت طی کرد، بس که مملو از شجاعت بود و البته منشا ظلم را شناخته بود. تنگسیرِ صادق چوبک که به لطف تسلط امیر نادری به اتمسفر جنوب به خوبی سینمایی شد، حکایت قیام علیه ظلم است. شیرمحمد که گوشهای داشت زندگیاش را میکرد و حتی آماج سرکوفتهای همسرش(نوری کسرایی) بود و یک «عادی» بود مثل خیلیها، اما از روزی به بعد تصمیم گرفت «عادی» نماند، او حماسیترین منتقم سینمای ایران است، خصوصا آن که نقش را به بهروز وثوقی دادند و خب او قبلتر در یک ملودرام عامهپسند(قیصر) توانایی منتقم بودن را نشان داده بود.
اینجا اما بهروز وثوقی نماینده یک جمعیت است، جمعیت ترسزدهای که با ظلم جنگیدن را فراموش کردهاند، انگار نیاز به یک منجی دارند تا به دل آتش بزند و الهامبخش باشد. شیرمحمد به دل آتش میزند و به جنگ آقا علی وکیل، حاج حمزه، گنده رجب و شیخ ابوتراب و تمام کلهگُندههای شهر میرود، آن سکانس رویارویی و خطابه با سران شهر در آن استراحتگاه بزرگان! از جمله سکانسهای نمونهای سینمای ایران است و البته شلیک فراموشنشدنی شیرمحمد به قلب ظلم که هنوز و همیشه تماشاییست.
سگکشی / گلرخ و ناصر
گلرخ کمالی هر بار که در برخورد با طلبکاران ناصر آزار میدید، گمان میکرد برای عشق قدم برمیدارد. او را عشق روشن میکرد اما غافل از این که ناصر خوابهای دیگری برایش دیده بود. مژده شمسایی در هماهنگی کامل با جهان و منظومه فکری بهرام بیضایی نقشی را ایفا کرد که ماندگارترین و درونیترین انتقامگیرنده زن سینمای ایران شد. این یک ادعا و یا یک ابراز احساسات نیست، پس از گذر سالها همچنان «سگکشی» دیده میشود و این دیده شدن بیشتر از هر چیز مرهون درک و دریافت جمعی سازندگان اثر از آن چیزیست که ارائه کردند و ماندنی شد.
نکته قابل توجه البته شاید این باشد که در سینمای بیضایی زنها فاعلیت دارند و در شمار کلیشههای انتقامگیرندههای مرد در سینما، این بار با انتقامگیرندهای مواجهیم که به شکلی ظریف و چندلایه از تردید به فداکاری و بعد به انتقام میرسد، او البته متاثر و در واکنش به آن چه که از محیط دریافت میکند رفتار میکند اما در نهایت قدرت انتخاب دارد و همین هم به او فاعلیت میدهد.
نظر کاربران
سگ کشی واقعا فیلم خوبی بود زمان خودش
انتقام نقی معمولی از ارسطو رو یادتون رفت
انتقام جواد رضویان از مجید صالحی در شاخه گلی برای عروس
سگ کشی واقعا خفن بود