«عکس فوری» از مراسم اعدام
تاریخچهٔ عکاسی از اعدام در ایران شاید تقریبا همزمان با سالهای اولیهٔ ورود عکاسی به ایران باشد.
در این میان مجازات اعدام شدیدترین مجازاتی است که در قوانین جزایی پیشبینی شده است و به طور معمول نسبت به مجرمانی اعمال میشود که مهمترین جرائم را هم مرتکب شدهاند. وجود این افراد احتمالا برای جامعه خطرناک و آنها از نظر سیستم جزایی قابل اصلاح نیستند لذا با هدف طرد ابدی مجرم از جامعه حکم اعدام صادر میشود.
تاریخچهٔ عکاسی از اعدام در ایران شاید تقریبا همزمان با سالهای اولیهٔ ورود عکاسی به ایران باشد و شاید بتوان اولین عکس ثبت شده از مراسم اعدام را به آنتوان سوریوگین، عکاس گرجستانیتبار، نسبت داد که از مراسم اعدام میرزا رضا کرمانی، که به جرم ترور ناصرالدین شاه قاجار به مرگ محکوم شده بود، گرفته است.
عکسهای اعدام در دورههای مختلف با پیامهای متفاوتی همچون فتح، عبرت و خشونت منتشر شدهاند و اغلب هم عکاسان تحت تاثیر شرایط، راوی و گزارشگر واقعهٔ اعدام بودهاند یا با نگاهی انتقادانه سعی در اصلاح وضعیت موجود در جامعه داشتهاند.
تا به امروز عکسهای متعددی از اجرای مراسم اعدام در نقاط مختلف کشور در رسانههای داخلی و بینالمللی منتشر شده و جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف به این عکسها تعلق گرفته است. شاید به جرات میتوان گفت کسی در داخل و خارج از کشور باشد که عکسی از اعدام در ایران ندیده باشد و تحت تاثیر مفاهیمی همچون خشونت، انتقام و عبرت قرار نگرفته باشد.
اما از طرفی با توجه به لزوم بیان حقیقت در عکاسی مستند، که سعی در روشنگری جوامع برای کمک به بهبود وضعیت بشری دارد، در ذهن برخی از ما این پرسش به وجود میآید که آیا انتشار این تصاویر مرتبط با مجازات اعدام موفق به بیان حقیقت شده است؟
تمامی عکاسان با شعار «نشان دادن واقعیت» از صحنهٔ اعدام عکس میگیرند و صرفا خود واقعه را واقعیت میپندارند. غافل از اینکه در حقیقت روابط و مناسبات شبکههایی که موجب ایجاد جرم میشوند خود واقعیت است نه فعل اعدام. به گمان نگارنده، رسالت عکاس مستند در چارچوب بیان حقیقت، نشان دادن و نقد شبکههای جرمپرور است. شبکههایی که موجب تضادهایی شدهاند که در شهری که در یک طرفش یک شبه میلیاردر ساخته میشود در طرف دیگرش یک شبه مجرم به وجود میآید.
میان شتاب جامعه در مصرفگرایی و سرمایهمحوری و پیامدهای آن با زوال اخلاق و فقر اقتصادی و به تبع آن فقر فرهنگی ارتباطی مستقیمی وجود دارد. به گمان نگارنده، هرچه تضادهای اینچنینی در جامعه بیشتر شود جامعه از آن طرف بیشتر به سمت بیاخلاقی و خشونت پیش میرود.
عکاس پژوهشگری که به دنبال روشنگری حقیقی در جوامع است رسالت به چالش کشیدن و نقد فضایی را برعهده دارد که مجرم میپرورد و نه صرفا عکاسی از فضایی که مجرم در آن محاکمه و مجازات میشود.
داشتن شناخت در عکاسی مستند و اعتقاد به رسالت روشنگری، این تکلیف را بر گردن عکاس مینهد که چراغی روشن کند میان تاریکی لایههای پنهان بسترهای اجتماعی جرمپرور تا خودش کنشی ایجاد کند نه اینکه خود واکنشی شود به کنش وقایع. چرا که در غیر اینصورت عکاس گرفتار در جهان وقایع خود را راوی واقعیتی میداند که در بیان حقیقت ناتوان است.
تعداد عکسهایی که از گذشته تا امروز با موضوع اعدام در ایران منتشر شده مسلما بسیار زیاد است و اگر قرار بود این عکسها با این نوع نگاه به موضوع اعدام موجب بیان تمام حقیقت ماجرا در جامعه شوند، امروز جامعهای عاری از جرمهای مشابه برای تمامی ما مهیا بود.
برنده عکس سال Prix de la Photographie, Paris 2014
در واقع شاید حتی این نوع پرداختن سطحی به اعدام باعث نوعی بیتفاوتی و بیتوجهی احساسی در انسانها شود. در حقیقت عکاس باید به قضیهٔ مجرم و اعدام عمیقتر نگاه کند تا تنها صورت و فرم بررسی و نمایش داده نشده باشد بلکه این بسترهای اجتماعی ایجاد جرم و مجرم هستند که باید سوژهٔ اصلی کار عکاس قرار گیرند.
برنده عکس سال Prix de la Photographie, Paris 2014
در دنیای امروز که بر این مهم اعتراف دارد که آنچه به عنوان واقعیت تجربه میکنیم در واقع اثر واقعیت است نه خود واقعیت و تنها شناخت ممکن برای ما نمودهای رسانهای است، مطمئنا انتشار صورت وقایع به این شکل، جز مشوش کردن چهرهٔ جامعهٔ ما در عرصهٔ جهانی و تشدید مساله و دامن زدن بیشتر به ارائه تصویر خشن از جامعهٔ ایران تاثیر دیگری ندارد.
مگر اینکه تنها دلیل ما زرق و برق مدالها و گرنتهای نهادهایی باشد که خودشان ناخواسته در گفتمان جهانی به گروگان گرفته شدهاند تا با شعار نگاه بومی و صدای شخصی داشتن، نهایتا تفکرات و خواستههای خود را سفارش میدهند.
به زعم نگارنده، شاخصههای حرفهای بودن در جامعهٔ عکاسی مسابقهمحور ایران به فستیوالها و جوایز آنها خلاصه شده و سایهٔ سنگین مدالها و تقدیرها سبب به حاشیه راندن پژوهش و آموزش شده است.
در اینجاست که سهلالوصولترین راه برای حرفهای شدن پریدن بر موجی است که امروز به سوی ساحل ما در حرکت است و بیم آن میرود به زودی مراسم اعدام، همچون مراسم عزاداری محرم در خرمآباد به کلیشهای عکاسانه بدل شود که تابع گفتمان فستیوالهاست. فاصله و عمق در سطح لطیف و ظریف عکس فرو میپاشد.
نظر کاربران
اعدام خلاف ارزش انسانی است و صورت مسئله را پاک می کند.
پاسخ ها
مادر عروس نه ببخشيد روشنفكر
تا حالا کسی به حریم خصوصی خودت یا خانوادت تجاوز کرده؟ اقلاً بهش فکر کن ...!!!!!
بازدارنده ترین حکم برای جرایم سنگین.. اعدام است وگر نه جامعه دچار چالش های شدیدتر از این میشد
از اون دوست عزیزی که میگه اعدام خلاف ارزش انسانیه باید پرسید زورگیری تجاوز قتل بیگناه سرقت مسلحانه و...خلاف ارزش انسانی نیست؟؟؟
اون قاتل بالفطره رو که به نوامیس مردم رو به اسم مسافرکش فریب میده و بعد از شکنجه روحی و جسمی بهش تجاوز میکنه باید چه کارش کرد؟؟؟
فریب مظلوم نمایی این جانیها رو پای چوبه دار نخور اینها به وقتش به شدت وحشی خشن و بیرحم و جسورن
مطمئن باش اگر خدای ناکرده یکی از همین مجرمها از تو زورگیری کنن یا به ناموست تجاوز کنن قطعا خودت پیگیر حکم اعدامش میشی و با دست خودت طناب دار رو گردنش می اندازی.
از قدیم میگن:ترحم بر پلنگ تیز دندان-ستمکاری بود بر گوسفندان
پاسخ ها
دمت گرم
دوست عزیز من درک میکنم که چی میگی ولی باید این ناامنی های جامعه از ریشه درست بشه نه بااعدام کردن. اون جوونی که نمیتونه ازدواج کنه یا تو روابط زناشوییش مشکل داره دیگه به هیچی فکر نمیکنه ودست به تجاوز میزنه. اگر در جامعه در چهارچوب قانون یه جوون بتونه راحت خودش و ارضا کنه هیچوقت دست به تجاوز نمیزنه وجامعه برای نوامیس مردم امن میشود. یااگر یک جوون در جامعه امنیت شغلی داشته باشه هیچ وقت زورگیری نمیکنه. لطفا به این حرفهای ژست تعصبی نگیرید منم خودم یک انسان متعقدی هستم ولی فعلا بااین وضع بی بندوباری در جامعه ما چاره ی دیگری نیست.
سلام البته اعدام مانند قرص مسکن است برای اجتماع باید بجائی برسیم که پیشگیری از جرم شود یعنی پیشگیری از بیماری که ارزانتر است قرص مسکن خود بیماری زاست آموزش وپرورش وظیفه سنگین دارد یاعلی مدد.
در پاسخ به دارا ،همیشه گفته اند پیشگیری بهتر از درمانست .باید دید چرا جرمی صورت می گیردوراه های جلوگیری از آن را به کار گرفت که مهمترین راه جلوگیری از هر زشتی فرهنگ سازیست.ولی پرسش دیگر اینست که چرا پس از کم شدن اعدام ها در ملاء عام باید اینگونه این تصاویر را در مجله ی اینترنتی دید .آیا این خود یک مشکل روانی برای ارضاء حواسته های زشت و نا مطلوب نیست ؟