نجات معجزهآسای یک نوجوان از ترسناکترین اتاق دنیا
«تلفن سیاه» یک فیلم دلهرهآور و ترسناک آمریکایی است.
برترینها: «تلفن سیاه» یک فیلم دلهرهآور و ترسناک آمریکایی است به کارگردانی اسکات دریکسون و اقتباس دریکسون و سی رابرت کارگیل از یک داستان کوتاه به همین نام از سال ۲۰۰۴ توسط جو هیل. تهیهکنندگی این فیلم توسط دریکسون، کارگیل و جیسون بلام از کمپانی بلومهاوس پروداکشنز انجام شد و بازیگرانی همچون ایتان هاوک و جرمی دیویس ستارگان آن هستند. به طور کلی با یکی از مورد انتظارترین آثار سینمای وحشت سال ۲۰۲۲ میلادی روبرو هستیم.
خلاصه داستان
سال 1978 در یک شهر کوچک در نزدیکی دنور، کودکان ناپدید میشوند – به ویژه پسران نوجوان. پس از مدتی، پسری تودار و منفعل به نام فینی (میسون تیمز) توسط The Grabber (اتان هاوک) ربوده شده و در زیرزمینی حبس میشود.
در حالی که خواهر فینی به نام گوئن (مادلین مکگرو) ناامیدانه تلاش میکند تا از رویاهای روانپریشانه اما واقعی خود برای یافتن محل زندانی شدن برادرش استفاده کند، فینی از طریق تلفن سیاه و ارتباط گرفتن با قربانیان قبلی در تلاش است، راه رهایی خود را پیدا کند. فیلم درواقع همهی دغدغهاش نشان دادن چگونگی نجات فینی است.
خط روایی داستان فیلم
«تلفن سیاه» قصهی متفاوتی را نسبت به داستان کوتاه تعریف میکند. برخی از جوانب داستان شاخ و برگ پیدا کرده و برخی دیگر از قسمتها بنا به دلایلی حذف میشوند؛ برای نمونه میتوان به شخصیت بروس یامادا اشاره کرد که بهطور کلی، شخصیت کاملا متفاوتی نسبت به داستان اصلی پیدا کرده و در نجات جان فینی نقش بسیار حیاتی را ایفا میکند.
هر چند، سایر قربانیان هم در تلاش هستند تا برای نجات فینی، با او ارتباط برقرار کنند. بهطور کلی دریکسون تلاش کرده با بهرهوری از تغییرات ریز و درشت، بار هیجانی بیشتری به این قصهی مرموز القا کند. برای مثال خواهر فینی تنها در نسخهی سینمایی از نعمت قدرتهای فراطبیعی بهرهمند است و در نسخهی اصلی داستان، خبری از این ماجرا نیست. این شخصیت فرعی، تنها حس ششم خوبی دارد و جو هیل از توضیح اضافه دربارهی قدرتهایش خودداری میکند. اسکات دریکسون از سمتی دیگر، بیش از اندازه به این شخصیت در داستان فیلم بها میدهد؛ آن هم بدون اینکه اصلا توضیح دهد چرا دختربچه و به تبع مادرش قدرتهایی را دارند که دیگران در درکش ناتوان هستند.
شخصیت پردازی جذاب
فیلم «تلفن سیاه» از همان شروعش کاملا بیننده را درگیر میکند. شخصیت شیرین و باهوش فینی هم از همان ابتدا همدلی مخاطب را جلب میکند، اما خواهر کوچکترش آنقدر خوب است که میتواند همۀ توجهها را معطوف خودش کند. فینی پسر آرام و ساکتی است، اما گون انگار چیزی از پدرش کم ندارد. او بر سر بزگترها هم فریاد میکشد. مهمتر از اینها او استعداد خاصی دارد که به حل معمای کودکان گمشده کمک خواهد کرد.
نقطه مقابل این بچهها شخصیت بچهدزد است. صورت اتان هاوک تقریبا در سراسر این فیلم به طور کامل پشت یک نقاب پنهان است و این باعث شده که بازی اضطرابآور او بیشتر به چشم بیاید. نوع بازی و راه رفتن او طوری است که احساس خطر دائمی را خیلی خوب به بیننده منتقل میکند. انواع مختلفی از صحنههای ناگهانی خشونت و ترس در این فیلم وجود دارد، اما هیچکدام آنها از خود هاوک ترسناکتر نیستند. دریکسون صحنههای ترسناک واقعا تاثیرگذاری را در فیلم خود ایجاد کرده است که البته یک مقدار تعداد این صحنهها کم است.
فینی در زیر زمین با روح بچههای مرده صحبت میکند و هر بچهای لایۀ جدیدی از شیوۀ کار قاتل را آشکار میکند. از این جهت ساختار فیلم شبیه فیلم «اهریمنی» است. حضور جیمز رنسون هم تا اندازهای حال و هوای کمدی را وارد فیلم کرده است تا هول و هراس فیلم را تسکین بدهد.
این فیلم واقعا میتواند در سطح فیلم «اهریمنی» قرار بگیرد. ترسهای فیلم واقعا خوب و موثر از کار درآمدهاند و تنشها و اضطرابهایش هم همینطور. بیننده احساس میکند که انگار در این شهر کوچک زندگی کرده و با تک تک قربانیان بچهدزد همدلی پیدا میکند. بزرگترین نقطۀ قوت فیلم بازیهای آن است. بازی تامس دلنشین است و مکگراو هم یک استعداد استثنایی است. اما هیچ کس مثل هاوک نیست؛ او این نقش متفاوت را فوقالعاده بازی کرده است. شاید این فیلم به اندازۀ کار قبلی دریکسون و کارگیل ترسناک نباشد، اما در عوض صمیمانهتر و گرمتر است. در یک کلام، فیلم «تلفن سیاه» را حتما باید دید.
دلایلی که باید فیلم را دید؟
فیلم «تلفن سیاه» در عمق دادن به اتفاقات خود به شدت سطحی رفتار میکند. خیلی از اتفاقات مهم فیلم در زمان گذشته رخ میدهد و به تبع بیننده از این وقایع بیاطلاع است. اطلاعاتی هر چند جزئی در طول روایت قصه به تدریج به خورد مخاطب داده میشود، اما شیوهی آگاهسازی مخاطب به شدت ساده است. اینکه چه اتفاقاتی برای سایر قربانیها رخ داده، به سادهترین شکل ممکن و با چند خط دیالوگ بارها توضیح داده میشود. به جز آخرین قربانی که یک قلدر بزن بهادر در داستان به حساب میآمده، به سایر قربانیها هیچ بهایی داده نمیشود و حتی بروس هم که رفیق صمیمی فینی معرفی شده، شخصیتپردازیاش شاخ و برگ درست و حسابی پیدا نمیکند.
بهطور کلی، فیلم «تلفن سیاه» داستان هیجانانگیز و رازآلودی روی کاغذ داشته که متاسفانه در اجرا با نقصهای ریز و درشتی روبهرو میشود. این اثر به جز چند صحنهی کوتاه به هیچ وجه نمیتواند مخاطب را بترساند؛ چه یک مخاطب که عاشق و دلباختهی ژانر وحشت است و چه بینندهای که از سر کنجکاوی حاضر شده پای این فیلم بنشیند. از نقاط قوت این فیلم میتوان به ایفای نقش قابل قبول ایتان هاوک، فضاسازی مناسب و همچنین استفادهی درست از عناصر فنی اشاره کرد. اگر شما بتوانید با حفرات داستانی متعدد در فیلمنامه و صد البته سطحی روایت شدن قصه کنار بیایید، از تماشای فیلم «تلفن سیاه» احتمالا لذت خواهید برد.
نظر کاربران
اتان هاوک محشر بازی کرده.البته همیشه نقشهایش عااااالیه.
فیلم بدی نبود.واسه آخر هفته دیدنش ارزش داره
باید یکم بیشتر و عمیق تر در مورد شخصیت اتان هاوک نشان داده میشد طرف کلا دو تا نیمرو درست کرد
من دیدم. قشنگه