آیا برنامه محبوب صداوسیما به ما دروغ میگوید؟
فیلمِ مستندِ «ایرانگَرد» در سالهای گذشته به طورِ مداوم از شبکههای تلویزیونی صدا و سیما پخش شده است.
برترینها: یک رسانه فارسیزبان به بررسی یکی از پبینندهترین مستندهای تلویزیون پرداخته است. فیلمِ مستندِ «ایرانگَرد» در سالهای گذشته به طورِ مداوم از شبکههای تلویزیونی صدا و سیما پخش شده است.
کارگردان، تهیهکننده و راویِ این مستند، جواد قارایی، دانشآموخته مدیریت جهانگردی است. او در پنج فصل، حدود ۷۰ قسمت از این برنامه را برای تلویزیون در ایران تولید کرده است.
چرخشِ ایدئولوژیکِ دوربین
عوامل و از جمله، مدیرِ اصلی این پروژه همچون بیشترِ تولیدکنندگانِ رسمی فیلمِ مستند، مدعی «مستند» بودن و بیطرفی و شفاف بودنِ آن هستند. کارِ اصلی مجموعه تولیدکنندگانِ این فیلم، نمایشِ زندگی گروهها و دستههایی از مردمِ عموماً عشایر و روستایی ایران است که برای بیننده شهری و مخاطبانی که تجربه چنین زندگیهایی نداشتهاند و از نزدیک مشاهده نکردهاند، جذاب و موردِپسند است. فُرمِ روایی مستندگونه فیلم، طوری طراحی شده که مخاطب گمان میکند هر آنچه که در اینباره روایت و نمایش داده میشود، عینِ حقیقت و بدیهی است. مجموعه تولیدکننده این فیلم تلاش میکنند واسطهای باشند میانِ زندگیهایی در گوشه و کنارِ ایران که هرگز دیده نمیشوند، با تنها رسانه رسمی تولیدِ پیام و محتوا در کشور که برای میلیونها نفر قابلِ نمایش است.
ایرانگَرد در مواجه با عدمِ دسترسی به امکاناتِ بهداشتی و درمانی مناسب در مناطق دورافتاده، این وضعیت را با واژههایی همچون «طبیعی» بودن، «اصالت» و «زندگی اصیل» توصیف میکند.
فیلم درباره شیوه زیستِ مردمانِ عشایری و روستایی و طبیعتِ اطرافشان به ما «فَکت»ها و دادههای بسیاری میدهد، اما هیچگاه به شکلی مطلوب این دادهها و مشاهدات را در یک روایتِ رئالیستی عرضه نمیکند. روایتش و حتی نوعِ تصویربرداریاش، خواسته یا ناخواسته ایدئولوژیک است. به این معنا که مجموعهای از یافتهها و دادههای دستچینشده و «مجاز» را از طبیعت و مردمِ فیلمش در اختیارِ بیننده قرار میدهد؛ بدونِ آن که بتواند پا را از سنتِ پاستوریزه مستندسازی رایجِ رسمی فراتر نهد و یا دادههایش را در یک سنتِ فکری مشخصی کنار هم قرار دهد و روایتش را عمیق کند.
زیباییشناسانه کردنِ رنج
یکی از تکنیکهایی همیشگی که «ایرانگَرد» برای جذابیت بخشیدن به فیلمش به کار میگیرد، «زیباییشناسانه کردنِ رنج» است. او به میانِ گروههای معیشتی و اتنیکی گوناگونی در مناطق دورافتاده ایران میرود تا زندگیشان را به تصویر بکشد. اما این کار را به واسطه نوعی روایتِ نوستالوژیکِ خام انجام میدهد که تنها در روایتِ رسانهای او و مخاطبانش میتواند وجود داشته باشد، نه در عمقِ زندگیهایی که تصویر میکند.
ایرانگَرد هر جا که میرود با انبوهی از رنج و زندگیهایی مشقتبار مواجه میشود؛ زندگیهایی که در چارچوبِ همان فرمی سیاسی در جریاناند که نامِ مستند از آن گرفته شده. یعنی در فرمِ سیاسی «ایران». اما برای ایرانگَرد، مفهومِ «ایران» بیشتر یک اصطلاحِ جغرافیایی صرف است تا کلیتی سیاسی و تاریخی. نوعِ رویاروی شدنِ آن هم با رنجهایی «غیرضرروی» که میدانهای مستندسازیاش میکِشَند، تابعی از همین برداشت و تصور است. او این رنجها را در جهانِ مدرنِ امروزی نه محصولِ «تبعیض»، «نابرابری» یا تقسیمِ کار نابرابر و امثالِ آن، بلکه بدیهی، طبیعی و حتی «زیبا» جلوه میدهد. برای این کار هم از تکنیکهای گفتاری و گفتمانی خاصی بهره میگیرد.
برای مثال ایرانگَرد در مواجه با عدمِ دسترسی به امکاناتِ بهداشتی و درمانی مناسب در مناطق دورافتاده، این وضعیت را با واژههایی همچون «طبیعی» بودن، «اصالت» و «زندگی اصیل» توصیف میکند. در حالیکه چنین واژههایی در زمانه عمومی شدنِ سطحِ نسبتا بالای بهداشت و درمانِ پزشکی، فریبنده هستند.
ایرانگَرد تلاش میکند زندگی دشوارِ مردان و زنان و کودکانِ عشایرِ طبیعتنشین را نشانی از «غیرت»، «صبر» و «سختکوشی» جلوه دهد، در حالیکه بیشترِ رنجها و زحمتهایی که آنها متحمل میشوند معمولا ناشی از نبود امکانات، فراموش شدن از سوی هسته اصلی قدرت و ثروتِ کشور و توزیعِ نابرابرِ زیرساختهای رفاهی در پهنه «ایران» است.
بعید است (آنگونه که ایرانگَرد جلوه میدهد) آن مردمانِ «سختکوش» و زحمتکش هم از وسائل و زیرساختهای رفاهی برای زندگیشان استقبال نکنند و آن را پس بزنند؛ همانطور که بیشترِ آنها امروزه از موبایل و دیگر وسائل مشابه آن در صورتِ در دسترس بودن، استفاده میکنند. اما برای ایرانگرد، دغدغه «اصالت» ضروریتر از اندیشه رفاه و رفعِ نیازهای اساسی با توجه به استانداردهای امروزی زندگی است.
ایرانگَرد به نسبتِ دیگر رنجها هم سربسته چنین موضعی را دنبال میکند. برای مثال زمانی که در میانِ گروهی به ازدواجهای زودهنگام و «کودکهمسری» برمیخورد، تلاش میکند آن را جزوی طبیعی و عادی از رسم و رسومِ آنها جلوه دهد. در حالیکه میداند زیانها و پیامدهای آن چیست و امروزه بسیاری از خودِ دخترانِ قربانی کودکهمسری هم با چنان رسمهایی مسئله دارند. اما ناتوان از تغییر و اصلاحاند. ایرانگَرد به همه اینها آگاهی دارد اما هیچ موضعی انتقادی درباره آنها ندارد؛ یا زمانی که رنجِ هر روزه زنانِ عشایر را مشاهده میکند در یک مقایسه نسنجیده آنها را در برابرِ «زنِ شهری» قرار میدهد. او زنانِ شهری را در چنین قیاسی «تنبل» و «تنآسا» میداند و در مقابل رنجها و مشقتهای زنِ عشایری را نشانه «غیرت» و «سختکوشی» او میداند؛ طوری که گویی زنِ نوعی عشایری مشتاق است چنین رنجی را به دوش بکشد.
نگاه از بیرون؛ بازنمایی کَج
با وجودِ این که ایرانگَرد مدعی است تلاش میکند روایتی از درون داشته باشد و جهانِ معنایی سوژههای فیلمش را بازنمایی کند، عملکرد و خروجی نهایی آن چیزِ دیگری میگوید. به عنوان مثال، او به هر اجتماعی عشایری یا روستایی که سر میزند، در پایان از «سادگی» «صفا»، «صمیمیت» و «دلپاکی» ساکنانش میگوید. اما در اصل این ویژگیها نه خصلتهای واقعی آن اجتماع، بلکه صفاتی پیشینی است که ایرانگَرد بر آنها تحمیل میکند و اصرار دارد که آنها «باید» آنگونه باشند که او توصیف میکند. چرا که در غیر اینصورت روایتِ نوستالوژیکِ دستآموزِ او از زندگی آنها ناقص میماند و چیزی «جذاب» برای گفتن و جذبِ مخاطب نمیماند.
واضح است که در اجتماعاتی که ایرانگَرد به آنها میرود به طورِ معمول اختلافات و تضادهایی بر سرِ منافع و جایگاه در جریان است. به هیج وجه مردمِ عشایر یا ساکنانِ یک روستا، کلیتی یکدست، برابر و «صمیمی» و به دور از هرگونه مسئله و نزاعی نیستند. حتی در اغلبِ این اجتماعات، نزاعهایی ریشهدار بر سرِ تصاحبِ زمین، باغ و یا مزاحمتهایی وجود دارد که برای یکدیگر داشته و دارند؛ نزاعهایی که گاه منجر به قتل هم شده. اما ایرانگَرد تمامِ این مسائلِ واقعی و موجود را به نفعِ روایتِ «پاک» و «پاستوریزه»اش از زندگی آنها طرد و حذف میکند. در حالیکه فیلمِ مستند باید بدون تعارف، به همه آنچه که در یک محیطِ طبیعی یا انسانی در جریان است، با کمترین حذف و طردِ معنایی بپردازد. چرا که در غیر اینصورت، چیزی که به مخاطب میشناساند نه واقعیت، بلکه برداشتی سطحی و سانسورشده از آن است.
سیاستزدایی از طبیعت
زمانی که سرنوشتِ «طبیعت»، در اسارتِ مجموعهای از الگوها و رویههای انسانی و سیاسی و اقتصادی قرار میگیرد، آن را به یک پدیده و امرِ سیاسی تبدیل میکند. به این معنا که نوعِ بهرهبرداری از آن تابعِ نبردِ گروههای انسانی، دولتها و طبقات اجتماعی است. اما روایتِ ایرانگَرد از «طبیعت» چیزی خلافِ این موضوع را برمیسازد. از منظرِ او آنچیزی که بیشترین آسیب را به طبیعت میرساند، «نامهربانیهای انسانها» است. اما دقیقا نمیگوید کدام نامهربانیها و کدام انسانها؛ آیا واقعا همه مجموعه انسانها در تخریبِ سیستمی طبیعت دست دارند؟ یا اقلیتی از آنها هستند که طبیعت را واسطه ارضای نیازهای سیرناشدنی مالیشان قرار دادهاند.
ایرانگَرد اغلب مخاطبانش را تشویق میکند که در صورتِ پا گذاشتنِ به طبیعت، همچون خودِ او ردی از خود بر جای نگذارند و آنجا را دستنخورده تَرک کنند. اما در کنارِ این تأکیدِ یکسویه بر رفتارهای مسئولانه فردی نسبت به طبیعت، از رویههای سیستمی و اتفاقا سیاسی تخریبِ طبیعت چیزی نمیگوید. او این مرجعیتِ اخلاقی را برای خود قائل است که به نسبتِ رفتارهای فردی مخربِ طبیعت هشدار دهد؛ اما درباره مواردِ دیگری که گفتنشان میتواند برایش دردساز شود، سکوت میکند.
نقصانِ اساسی این فیلمِ مستند و نوعِ روایتش، در همین مجموعه تناقضهای درونیاش نهفته است. یعنی میخواهد فیلمِ «مستند» باشد، اما خروجی کارش بیشتر تحمیلِ باورها و الگوهایی ازپیش ساختهشده بر واقعیت است تا فیلمِ مستند.
نظر کاربران
این بنده خدا داره دنبال گردشگری میره ن مشکلات
کدوم برنامه میلی راست گفته تا حالا مگه
بودجه صدا سیما رو قطع کنند بدن خود مردم
همیشه دروغ مبگه صدا و سیما
مخصوصا سبستان ووبلوچستان یک مشت دروغ
خب که چی، انتظار داری برای یک فامیل حداکثر 20 نفره درمانگاه سیار با دکتر و داروخانه و سازمان اب و فاضلاب راهی کنی.
هیچ ایرانگرد و مستند سازی به بزرگی و اصالت و راستگویی و با تجربگی مرحوم ابنانلو نمیرسه . روحش شاد
کاملا موافقم، مشت نمونه ی خروار
همش دروغ همش ریا
من تلویزیونی نیستم ولی ایرانگردی هیجان داره
پاسخ ها
سعودی و غرب بسوزند از ایران بزرگ و قدرتمند
نويسنده اين مقاله رو بهشت هم ببري از بهشت خدا هم ايراد مي گيره
پاسخ ها
احسنت.دقیقا
این مستند واقعا بهترین مستندیه ک دیدم. توروخدا وارد حاشیه نکنیدش.
هیچ کس نمیتونه جا پای استاد اینانلو عزیز بگذاره ، روحشون در آرامش
جوری میره سمت روستایی ها و مهمونشون میشه و انتظار مهمان نوازی داره که انگار خودش در پاریس به دنیا آمده خب برادر من از ولایت خودت هم گزارش میگرفتی
وقتی یه برنامه درست میکنند بد میگند میگیم اه و واویلا اینا دارند سیاه نمایی میکنند ایران به این زیبایی رو زشت نشون میدند چقد خود کم بینی تا کی باید خودزنی کنیم و.... اگه بگیم همه چی عالیه، آی اینا دارند زشتی های ایران و الکی زیبا نشان می دهند.تکلیف برنامه ساز مشخص نیست . فقط یه مطلبی بگم، ادم های که اینطور زندگی کردن با اون رنج های که میگید ،دیگه عادت کردن یه این سبک از زندگی و خیلی راضی و خوشحال هم هستند . خیلی هاشون میان شهر زندگی هم می سازند ولی باز برمیگردند به همون زمین های پدری و همون سبک از زندگی ....
بله حتما باید فقر و فلاکت و سیاهی رو نشون بده تا خوشتون بیاد
فقط بلدید نیمه خالی لیوان را ببینید
بهترین فیلم مستند ایران
اینم بدین برادر میثاقی
مقاله عالی و کاملا درستی بود ،موافقم باهاش.
حق
پاسخ ها
ناحق
خیلی هم قشنگه
من یه 65 هستم زیبایی این مناطق به همینشه درسته امکانات نیست، تو قدیم بودیم دیگه با اینکه رنج داشت همه به هم مهربون بودیم شیرین قشنگ بود
مزخرف خالص
احسن
حرف مفت نزن،مطلب کاملا درست بود.
احسنت به نگارنده این سخن.
خب شما اگه بلدی برو مستند بساز قضاوتش با مردم
حالا گیر دادین به این بنده خدا یه جوری سیاسیش بکنین
بسم الله الرحمن الرحیم. الهی به امید تو. رفتیم سراغ ایرانگرد
دقیقا بعضی ها به همه دنیا ایراد میگیرند
دقیقا
قارایی یه دونس صاف صادق .تا چشتون درآد
خود جواد قارائی بارها گفته و میگه که من قصد ندارم ذره ای در فرهنگ مردم اون مناطق خللی ایجاد کنم و به گفته خودش فقط رد پام باقی بمونه
باریکلا
دقیقا
آقا آنقدر مشکلات وجود داره به اونا سر بزنید عشایر قوی ما با این شرایط صد ها ساله زندگی کردن و نیازی به ترحم شما ندارن
درضمن کور هستید فک کنم و نمیبینید هزاران خانه بهداشت و بیمارستان های صحرایی رو
خودت از خودت تعریف نکن مرسی اه
با درود و عرض ادب....من فرزند ایلات و عشایر هستم
در پشت این واژه های اصالت،غیرت،سخت کوشی ،بیداری و سحر خیزی ،طبیعی بودن برخی خوراک ها،رنج و درد عمیقی ،زحمت و مشقت زیادی نهفته هست ..مستند ساز صفحه ی آخر را نشان میدهد ...
کاملا با گفته های متن موافقم و هر بار که این مستند رو میدیدم همین مسائل به ذهن خودم هم میرسید
ناشی از نبود امکانات، فراموش شدن از سوی هسته اصلی قدرت و ثروتِ کشور و توزیعِ نابرابرِ زیرساختهای رفاهی در پهنه «ایران» است.
اتفاقا مستند قشنگی هست، چرا همش میخوایید حاشیه درست کنید
این یکی رو راس میگه رنج کشیدن بقیه رو زیبا نشون میده
از این مدل برنامه ها زیاده ولی این بهترینشون هست
اتفاقا من چند قسمت دیدم همیشه از کمبود امکانات و نبود اب اشامیدنی و اینجور چیزا گلایه میکرد
مگه تلویزیون ایران رو کسی نگاه میکنه هنوز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه این مقاله رو از آدمهای ،عشایر وروستاهای محروم نوشته باشند، یا آنها موافق این مقاله باشند ،خیلی هم به حق وواقعی نوشته.
آره .درست میگه.هیچ وقت از از یک ارگان یل مسول در مورد تخریب محیط زیست انتقاد نمیکنه
متن عالی بود،،از این دیدگاه تا حالا به برنامه نگاه نکرده بودم،
100%