نقشه پیچیده اسما برای رسیدن به عشق امیر
سریال خسوف که با ماجراهای تو در تو و بحران های پی در پی، بخصوص در قسمتهای پایانی، هیجان زیادی ایجاد کرده بود به پایان رسید. مروری خواهیم داشت بر کلیت این مجموعه.
برترینها: سریال «خسوف» به کارگردانی مازیار میری و تهیه کنندگی همایون اسعدیان، روز جمعه بعد از سی قسمت به پایان رسید. سریالی که با ماجراهای تو در تو و بحران های پی در پی، بخصوص در قسمتهای پایانی، هیجان زیادی ایجاد کرده بود. به بهانه پایان سریال، مروری خواهیم داشت بر کلیت این مجموعه.
امین تارخ، علی عمرانی، پوریا رحیمی سام، مینو شریفی و سجاد بابایی از بازیگران اصلی این اثر هستند. کاراکتر «علیرضا» با بازی پوریا رحیمی سام در زمان پخش این مجموعه با استقبال خوب مخاطبان همراه بود. او که برای ایفای نقش در فیلم زاوالا سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرده بود با ارائه یک شخصیت خاکستری متمایل به بدمن توانست به خوبی این آزمون مهم در کارنامه حرفهای خود را پشت سر بگذارد و تصویر جذابی از یک فرد حقیر را که جدی گرفته نمیشود، اما به مرور در کوران زندگی بسیاری از مهارتهای رفتاری و گفتاری را یاد میگیرد ارائه دهد.
خلاصه داستان:
ماجرای اصلی حول محور دو عشق مثلثی جریان دارد. همهچیز با ماجراهای عشقوعاشقی امیر(سجاد بابایی) و آتیه(مینو شریفی) شروع میشود. بعدتر متوجه میشویم پای دختردایی عاشقی هم به اسم اسماء(المیرا دهقانی) درمیان است. اسماء از قتلی غیرعمد که ممکن است باعث نابودی امیر و آتیه شود استفاده میکند و با حذف آتیه، خودش را به امیر میرساند. در اینجا پای عشقی قدیمی به میان میآید. محراب (امین تارخ) که دلباخته دختر معشوق قدیمیاش شده، بعد از مرگ همسرش از دروغ اسماء به امیر و سرگردانی آتیه، برای ابراز عشق به او استفاده میکند. آتیه بعد از چند سال سخت برمیگردد و اینبار برای انتقام از امیر و اسماء، ظاهرا به ازدواج با محراب جواب مثبت میدهد.
نقاط ضعف خسوف
شاید مهم ترین موضوعی که پس از دیدن چند قسمت از این مجموعه به صورت پررنگ خودنمایی میکند، تلویزیونی بودن این سریال است. مجموعه های ساخته شده در شبکه نمایش خانگی باید با سریال های تلویزیونی تفاوت داشته باشند. ساختار، نوع روایت و فضاسازی هایی که قابل ارائه در تلویزیون نیستند، در این رسانه خصوصی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. اما خسوف از این منظر هیچ تفاوتی با سریالهای تلویزیون ندارد. لوکیشن های معمولی، شخصیت های تعریف شده همیشگی و داستانی که بهراحتی در صدا و سیما هم قابل روایت کردن بود، خسوف را تبدیل به یک مجموعه معمولی کرده. البته آنقدر سطح کیفی آثار تلویزیونی در سالهای اخیر پایین آمده که این مجموعه، مخاطب عامِ دلزده از تلویزیون را متقاعد میکند، برای یک محصول اینچنینی که میشد به رایگان در اختیار داشته باشد، هزینه کند.
قاطی کردن تعصبات فوتبالی سازندگان این مجموعه با قصه، موضوع دیگری است که در قسمتهای ابتدایی سریال خسوف بهشدت در ذوق مخاطب زد و بسیاری از طرفداران تیم رقیب را برآشفته کرد. این موضوع علاوه بر اینکه در فضای مجازی واکشنهای زیادی به همراه داشت به نوعی تبلیغ منفی برای سریال بود که نشان از عدم هوشمندی عوامل سازنده در این زمینه دارد.
یکی از چیزهای دیگری که میتوان از آن بهعنوان یک نقطه ضعف پررنگ سریال خسوف نام برد، تصویرسازی نادرست از فضای دانشگاه است. اینکه تلفن همراه دانشجوها با صدای بلند سر کلاس زنگ میخورد و آنها به خود اجازه میدهند در حضور استاد تلفن را جواب بدهند، یا اینکه کسی که در رشته معماری درس میخواند در همان ساختمان و فضایی حضور دارد که یک دانشجوی رشته حقوق، ضعف اطلاعات فیلمنامهنویسان درباره فضای دانشگاهی را نشان میدهد. اما اینها تنها مشکلات سریال در در مواجهه با زندگی دانشجویان نیست، مثلا دختری ماهها است خوابگاه نمیرود و خانواده و حراست دانشگاه در جریان قرار نگرفتهاند اما از طرف دیگر دانشجویی خطا میکند و مدام از دفتر حراست دانشگاه به گوشی شخصی او تماس گرفته میشود. اینها همه نکاتی است که اگر فردی تنها یک ترم در دانشگاه درس خوانده باشد، عجیب بودن و دور از واقعیت بودن آن را خواهد فهمید.
از دیگر نکاتی که میتوان به آن اشاره داشت پایان بندی متفاوت سریال با روند داستان بود که صدای برخی مخاطبان را نیز درآورد.
نقاط قوت خسوف
«خسوف» اثری اجتماعی است که قصه ملتهب آن در بستر روابط و مسائل جوانان امروزی، روایت می شود. جوانانی متعلق به طبقات مختلف اجتماعی، که در جریان حوادث پی در پی قسمت اول سریال، سرنوشتشان با یکدیگر گره میخورد. پس از آن قسمت اول طوفانی و پرحادثه، ریتم اثر کند میشود و با فلاشبک به چهار ماه پیش، قصه شکلگیری رابطه عاشقانهی میان امیر (سجاد بابایی) و آتیه (مینو شریفی) پررنگ میشود؛ آن هم در فضایی که به شدت یادآور فیلم های جوانانه و عاشقانه ی دهه هشتاد و اوایل دهه نود سینمای ایران است.
فیلم نیوز در نقد خسوف مینویسد: در میان سریالهای شبکه نمایش خانگی، خسوف از هر جهت سریال به صرفهتری بود. بخش مهمی از هزینه سریال ها صرف دعوت از ستاره ها می ضشود اما خسوف با دعوت از بازیگران جوان کمتر شناخته شده برای نقش های اصلی عملا این بخش از هزسینه ها را نداشت. از طرف دیگر اکثر سکانس ها در چند لوکیشن محدود گذشت و از این جهت هم خرج و مخارج زیادی پیش روی عوامل تولید نمی گذاغشت. با توجه به وضعیت دمالی شخصیت های سریال، این امکان وجود داشت که مثل خیلی از سریال های شبکه خانگی با خانه ها و ماشین هایی لوکس و لباس هایی گرانقیمت مواجه باشیم اما در این زمینه هم همه چیز در سطح استاندارد قرار داشت.
بخشی از جذابیت سریال خسوف به موسیقی تیتراژ ابتدایی و انتهایی آن با صدای محسن چاوشی بر می گشت. قطعه هنوزم اون شبای گریه مستی رو یادم هست» خیلی زود توانست توجهها را به خودش جلب کند و به عنوان دیکی از قطعه های جذاب چاوشی دست به دست شود. علاوه بر صدای چاوشی همراهی ترانه با مضمون داستان سریال هم عاملی در برانگیختن بیشتر احساسات مخاطب بود. تیتراژ پایانی با وجود محتوای قابل تاملی که داشت به اندازه تیتراژ ابتدایی با استقبال روبرو نشد.
یکی دیگر از امتیازهای سریال، استفاده از بازیگران مطرح و تازهوارد در کنار یکدیگر است. این چنین است که بازیگران جوان و کمنام و نشانی چون سجاد بابایی و مینو شریفی در برابر بازیگران شناخته شدهای نظیر امین تارخ، مسعود کرامتی و علی عمرانی مجال هنرنمایی مییابند و نشان میدهند که همیشه برای چینش بازیگران یک سریال، نیازی به حضور بازیگران مطرح و اسم و رسمدار نیست. چیزی که در درجه نخست اهمیت قرار دارد، فیلمنامه و شخصیتپردازی اثر است و با یک کارگردانی هوشمندانه میتوان ضمن معرفی بازیگران جدید، سریال را به سرمنزل مقصود رساند. از این منظر همایون اسعدیان در مقام تهیهکننده و یکی از فیلمنامهنویسان «خسوف»، نمره قبولی میگیرد. سینماگری که سالها پیش در سریال راه بیپایان، با اعتماد به زوج هومن سیدی و آزاده صمدی، تجربه موفق دیگری را در زمینه استفاده از چهرههای نوظهور پشت سر گذاشته بود.
نظر کاربران
آخرش چی شد؟
این پیرمردها برای خودشون داستانهای عشقی می سازند که شوگر ددی بودن تداوم پیدا کنه در فرنگ عام خخخخخخخ
دوست داشتم ، ساری و جاری بود ، همیشه بالا پایین زیادیم خوب نمیشه
تموم شد
آتیه از ازدواج با مهراب منصرف شد و دست از خراب کردن زندگی امیر برداشت
اما به ترکیه برگشتنش هیچ توجیهی نداشت
عالی بود خیلی دوسش دارم واقعا تنهافیلمی بودکه توعمرم دیدم وخوشم اومد
قسمت آخر خیلی خوب بود و ضعیف بود ، به نظر میومد زمان کافی برای به پایان بردن و به سرانجام رساندن صرف نشده ، سریال رئال بود ، درزندگی واقعی ما هرگز ندیدیم یه حرام را به سزای اعمالش برسه، البته ممکنه عاقبت خوبی نداشته باشه ولی نه در حد اعمال کثیفش، همیشه کسی که نیت صادقانه داره و حامی نداره قربانی میشه، اینکه آتیه تونست این همه ماجرای انتقام رو دنبال کنه و باهاش برخورد نشد کاملا غیر منطقی بود، واقعيت اين هست که متاسفانه در جامعه ما قول و قرار عاشقانه احترامی نداره، ثروت و مقام مهمترین مساله هست ، یه دختر تنها و بی پناه خیلی سریع سرکوب میشه، بازیگر نقش آتیه بعد از برگشتن از ترکیه خیلی بد بازی میکرد و بعضی سکانس ها مثل سکانس تولد امیر کاملا تصنعی بود ، بازیگر نقش علیرضا عالی بازی میکرد ، بعضی بازیگرام اصلا کاراکتر نداشتن و تیپ بودند، بهرحال این سریال بهتر از سریالهای نمایش خانگی بود ، داستان خوبی داشت
اونجوری که میخاستیم تمام نشد
چقد مزخرف تموم شد حیف وقت و پولی که برای این سریال چرت گذاشتم آقای کارگردان آخرش رو خودمون باید حدس بزنیم تصویر سازی کنیم توی ذهنمون هه
حیف وقتی که برای این سریال گذاشتم جقد مزخرف تموم شد