جواد عزتی در حال حاضر یکی از بهترین بازیگران ایران است. بازیگری که بیش از دو دهه برای جایگاه کنونیاش زحمت کشید. عزتی با بازی در مجموعههای تلویزیونی در دهه هشتاد کارش را شروع کرد و با نقش بابا اتی «قهوه تلخ» در انتهای این دهه تواناییهای خودش را نشان داد.
در اواخر این دهه با نقشهای مکمل «طلا و مس» و «آفریقا» وارد سینمای ایران شد. پس از چند تجربه کمیک، با صادق «ماجرای نیمروز» همه را شگفتزده کرد. نقشی بسیار جدی از یک مأمور امنیتی که به همراه همراهانش در بزنگاهی غریب گیر افتاده بود. شکل درونگرایی عزتی برای این نقش، لبخندهای کمرنگش و چشمهایی که میتوانستند اندازه هزار دیالوگ حرف بزنند، این نقش را در کارنامه او ماندنی کرد. کافی است این نقش را با نقش برونگرایش در فیلم «هزارپا» مقایسه کنیم.
بازیگر سختکوش با «لاتاری» برای دومین بار با مهدویان همکاری کرد . یاسر «جان دار» به لطف بازی خوب عزتی برای لحظاتی میتوانست ما را از خودش متنفر کند. در «ماجرای نیمروز: ردخون» نقش صادق پیچیدهتر شده بود. جدایی این کاراکتر از اطرافیانش شکل پررنگتری گرفته بود و عزتی باز هم با یک پرفورمنس خیرهکننده کارش را به درستی انجام داد.
نقش احسان «جهان با من برقص» و تلخی و تردیدهای همزمانش جلوهی تازهای از این بازیگر توانا را به ما نشان داد. در جشنواره سال گذشته عزتی با پنج فیلم و نقشآفرینیهایی متفاوت به اوج مسیر حرفهای خود رسید.
در «دوزیست» در نقش اول بازی قابل قبولی ارائه کرد. در «مغز استخوان» در نقش مکملی سخت حضوری دلپذیر داشت. در «خورشید» مجید مجیدی یک حضور رئالیستی بدون خودنمایی و به اندازه داشت. در «شنای پروانه» در نقش اول درخشید و در فیلمی ملتهب با یک بازی استاندارد روند تبدیل شدن حجت از جوانی سر به راه به یک هیولا را برجسته کرد.
شاید بهترین حضور عزتی در جشنواره گذشته نقشی کوتاه در فیلم «آتابای» بود. چشمهای غمبار او، سکوتهای وزندار و تلخش، عشق و بغض و یأس و خشم و شرمساری پنهان و آشکارش و دو نفرههایش با هادی حجازی فر بینطیر بود.
جواد عزتی آرام آرام از دامنهها حرکت کرد، با طمأنینه به میانه راه رسید و حالا میتواند به رسیدن به قله و اوج امیدوار باشد. بازیگری که نقشهای کمیک و جدی را با جدیت، دقت و شعوری کمیاب ایفا میکند و گزینه اول بازیگری بسیاری از فیلمهای سینمای ایران است.
سحر دولتشاهی : فراسوی اراده
اراده و تلاش دو کلیدواژه کارنامه بازیگری سحر دولتشاهی هستند. بازیگری که با تلاشی بی وقفه سهم خود را از سینمای ایران گرفته و همچنان در حال پیشرفت است.
او در دهه هشتاد با ایفای نقشهای مکمل در فیلمهایی چون «چهارشنبه سوری»، «میم مثل مادر»، «وقتی همه خوابیم» و «طلا و مس» آرام آرام پرسونای بازیگری خود را شکل داد. دولتشاهی در دهه نود همین روند ایفای نقشهای مکمل را با فیلمهای «آسمان زرد کم عمق»، «متروپل» و «دلم می خواد» ادامه داد تا به فیلم مهم «عصر یخبندان» رسید.
اجرای فوق العادهی دولتشاهی در فیلمی با ترکیب بازیگران حرفهای و متفاوت دیده شد و اولین سیمرغ بلورین نقش مکمل زن را دریافت کرد. جلوهگری او موید این گزاره بود: «نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد، بلکه بازیگر کوچک و بزرگ وجود دارد».
دولتشاهی پس از حضور در فیلم پربازیگر «مرگ ماهی» در آخرین فیلم مرحوم ایرج کریمی «نیمرخها» بار دیگر درخشید.معشوق پر از زیبایی فیلمهای گذشته کریمی این بار به خاطر بیماری کارگردان و نقش اول فیلمش بیش از گذشته حسرت آلود شده بود و دولتشاهی با یک بازی به اندازه دقت نظر ، انتخاب و هوشش را نشان داد.
نیلوفر «وارونگی» زنی است که در میانه عشق و تنگنای زندگی می خواهد بار دیگر بودنش را به یاد بیاورد. اجرای دولتشاهی در نقش اصلی یک اجرای استاندارد بود. او در ادامه همکاریاش با کیایی نقش اصلی «بارکد» را هم ایفا کرد.
بعد از این فیلم دولتشاهی در نقش فاطی فیلم «رضا» یک پرفورمنس خیره کننده را به یادگار گذاشت. فاطی زنی مردد میان ماندن و رفتن است و خودش هم نمی داند از زندگی چه می خواهد. شکل دیالوگ گفتن این بازیگر توانا یا مثلا صحنهای که با حالی نزار به خانه رضا میآید را به یاد بیاوریم تا متوجه شویم او چه بازیگر توانایی است. دولتشاهی به خاطر ایفای نقش در «چهار راه استانبول» و نقش متفاوت و بازی خوبش در «عرق سرد» دومین سیمرغ مکمل زن را دریافت کرد.
دو فیلم متفاوت «امیر» و «آتابای» آخرین حضورهای دولتشاهی در سینمای ایران هستند. نقش چند وجهی او در آتابای و حضور دلنشینش یک دستاورد تازه در کارنامه اوست.
بازیگری که نقشهای کوتاه و بلند و حضور در آثار جریان اصلی و متفاوت را در کنار هم پیش میبرد و در فراسوی یک ارادهی خستگیناپذیر نام خود را به عنوان یک ستاره- بازیگر محترم سینمای ایران در دهه ۹۰ ثبت کرده است.
رضا عطاران : تصویر یک نابغه
فرض کنیم فردی در یک اثر کمیک میخواهد عرض اتاق را طی کند تا به پنجره برسد، سرش را بیرون بیاورد و حرفی را به کسی که پایین ایستاده، بزند. اگر آن بازیگر عطاران باشد، پایش به چند جا گیر میکند، پرده به تنش گیر میکند و سرآخر وقتی سرش را بیرون میآورد، طرف به سمتش آجر پرتاب میکند.
رضا عطاران یک کمدین مادرزاد است.او که از اواخر دهه شصت وارد تلویزیون شد و با بازیگری، نویسندگی و کارگردانی در چند مجموعه موفق پرسونایش را شکل داد، از نیمه دوم دهه هفتاد وارد سینمای ایران شد. از همان موقع با کارگردانی مجموعههای موفقی چون «سیب خنده»، «قطار ابدی» و «کوچه اقاقیا» در دهه هشتاد به مجموعههای ماندگاری چون «خانه به دوش»، «متهم گریخت»،«ترش و شیرین» و «بزنگاه» رسید و با کارگردانی و بازی در آنها خودش را به عنوان یک کمدین همه فن حریف تثبیت کرد.
عطاران پس از تجربههای موفقی چون «ورود آقایان ممنوع» و «اسب حیوان نجیبی است» در پایان دهه هشتاد، دهه نود را با قدرت آغاز کرد. او اولین فیلمش را به نام «خوابم میاد» را کارگردانی و در آن بازی کرد. در «بیخود و بی جهت» در نقش محسن شمایلی از یک مرد ولنگار بی مسئولیت ارائه داد. در هر سکانسی که عطاران بازی میکند، آن قدر حضور قدرتمند و راحتی دارد که صحنه را برای خود میکند.
او در «دهلیز» بهروز شعیبی در نقشی جدی درخشید و نشان داد نقش کمیک و غیر کمیک فرقی برایش ندارد. در «استراحت مطلق» نقشی کمیک و خاکستری را بازی کرد. برای «طبقه حساس» سیمرغ گرفت. پس از آن نقش ارژنگ «نهنگ عنبر» و «نهنگ عنبر ۲: سلکشن رویا» که نقشی نیمه کمیک و نیمه جدی بود را بار دیگر با قدرت ایفا کرد. اشکهای او در پایان نهنگ عنبر را به یاد بیاوریم. بازیگری که درد و رنج درونش را مثل هر کمدین بزرگ دیگری به انرژی و خنده تبدیل میکند.
«دراکولا» سومین فیلم عطاران در مقام کارگردان بود. فیلمی متفاوت که به خاطر جنس خاص کمدی اش به قدر شایستگی هایش دیده نشد. رضا «هزارپا» آخرین نقش موفق عطاران در سینمای ایران است. بازیگر، ستاره، کمدین، نویسنده و کارگردانی که سه دهه در اوج بوده و همچنان محبوب مردم است.
راستی عطاران قرار است برای شبکه نمایش خانگی سریال بسازد. پس باید دوباره شاهد موفقیت دنبالهدار آقای نابغه باشیم.
ترانه علیدوستی : هوش و کاریزما
ترانه علیدوستی از همان ابتدای حضورش در سینما با انتخابهای خوبش ، کم کاریاش و جدیتش در نقش آفرینی نشان داد میخواهد به عنوان یک بازیگر مطرح در سینمای ایران شناخته شود و بماند. مرور عناوین غالب فیلمهای دههی هشتاد علیدوستی هوش این بازیگر را به ما نشان می دهد: «من ترانه پانزده سال دارم» ، «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «کنعان»، «شیرین»، «تردید» و «درباره الی».
علیدوستی دهه نود را با فیلم خاص و نمادین «پذیرایی ساده» شروع کرد. لیلا بنا به جهان فیلم شخصیتی با گذشته ای مبهم است و باید با رفتارهای خودش شخصیت و گذشتهاش را به تماشاگر معرفی کند.علیدوستی در دومین همکاریاش با مانی حقیقی از پس این مهم بر آمد.غزل «آسمان زرد کم عمق» نقشی پیچیده بود. علیدوستی حضور متافیزیکی این شخصیت را در بازیاش جاری کرد.
علیدوستی در فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» نقشی متفاوت را ایفا کرد. زنی بیپروا که در تضاد با خانواده ای سنتی قرار میگیرد و چالشهای حضورش موقعیتی پیچیده را رقم میزند.
ترانه سینمای ایران با حضور در سریال «شهرزاد» در نقش اصلی خوش درخشید و محبوب مردم هم شد. بازی در مقابل بازیگران توانایی مثل علی نصیریان و شهاب حسینی قدرتی مضاعف میطلبید. علیدوستی یکی از معدود بازیگران سریال بود که در دو نفرههایش با علی نصیریان همپای این بازیگر بزرگ نقش آفرینی میکرد. سرمایه علیدوستی چشمهایش است. او به خوبی میتواند روح کاراکترها را در چشمانش بریزد. نگاههای توٲم با احترام، انزجار، عشق ، حیا و جسارت او در این سریال قدرت بازیگریاش را نشان میداد.
علیدوستی پس از دو نقش متفاوت در «مادر قلب اتمی» و «استراحت مطلق» بار دیگر با اصغر فرهادی همکاری کرد. رعنای «فروشنده» شاید سختترین نقش زندگی او باشد. زنی آسیب خورده که مورد تجاوز قرار گرفته و با سکوتش میخواهد کاری کند که همسرش نسبت به این واقعه واکنشی نشان دهد. و وقتی شوهر به مرور شأن و شخصیت خودش را له شده میبیند، رعنا روبروی او میایستد. سکوت و بازی با چشمها و خفقانی که در چهره علیدوستی وجود دارد، رعنا را برای ما ملموس و باورپذیر میکند.
ترانه علیدوستی بازیگری با نقشهایی ماندگار، بازیهایی عالی و متناسب و کارنامهی قابل احترام است. بازیگری که با هر نقشآفرینی تازه جلوههایی تازه از تواناییهایش را به مخاطبان سینمای ایران هدیه میکند.
پیمان معادی : آقای خاص
اولین بار اصغر فرهادی استعداد معادی را در بازیگری کشف کرد. پیمان «درباره الی» شخصیتی بود که مدام قضاوت میکرد و با عصبیتهای گاه و بی گاهش نمیخواست زیر بار کشنده فاجعه غیاب الی قرار بگیرد. بازی معادی پر از تازگی و طراوت بود.
نادر «جدایی نادر از سیمین» معادی را در جهان پرآوازه کرد. شخصیتی که اصول خود را بر همه چیز ارجح میداند و در بزنگاهی غریب همسر و خانوادهاش را از دست رفته میبیند. عصبیت زیرپوستی این شخصیت، چشمهای مهربان معادی(وقتی التماس راضیه به قاضی برای بخشیدن حجت را می بیند، در چشمانش یک انسانیت کمیاب موج میزند)،استفاده از زبان بدن (صحنه درگیری با راضیه) و عاطفه سرشار (سکانس مشهور حمام با پدر) این نقشآفرینی را در حافظه تاریخ سینما ماندگار کرد.
پس از این فیلم او به بازیگری بینالمللی بدل شد و در پروژههای مختلفی بازی کرد. «ابد و یک روز» یک برگ برنده تازه بود. نقش معتاد ترک کردهای که میخواهد از دل این خانواده خودش را بیرون بکشد و نمیتواند. عجز، طنز و زهر کلام و صدای معادی نشان داد که او یک بازیگر به معنای واقعی کلمه است.
حضور او در یکی از اپیزودهای «قصه ها» هم عالی بود. شکل رئالیستی بازی او انگار دوربین و سینما را از یاد ما میبرد. «متری شیش و نیم» یکی از بهترین بازیهای کارنامه بازیگری معادی را رقم زد.صمد پلیسی است که در چنبره شرایط گیر کرده و سر آخر میفهمد وظیفه شناسیاش هیچ دردی را دوا نمیکند. چشمان مهربان معادی موقع به دار آویخته شدن ناصر نشان میدهند این شخصیت ابعاد پیچیدهتری نیز دارد که به خاطر حذفهای متعدد نتوانستیم آنها را ببینیم.در سکانس آخر و مواجهه با یک معتاد خیابانی مکثی طلایی در بازی معادی هست که او را میان تحکم و مهربانی آونگ میکند. انگار یک لحظه یادش میرود در اداره پلیس نیست و با پول دادن و افسوس خوردن برای آن معتاد زنجیره معنایی فیلم کامل میشود.
آخرین حضور معادی در سینمای ایران در فیلم «درخت گردو» بود. سکوتهای تلخ قادر با بازی بدوی معادی و چشمان نجیبی که برگ برنده کاراکتر بود، دلها را آتش زد. به خصوص صحنه شستن فرزندان در حمام که از دلخراشترین صحنههای سینمای ایران بود. معادی بالاخره سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای این بازی درخشان دریافت کرد.
پیمان معادی شبیه هیچ بازیگری در ایران نیست. خاص بودن لحن، چشمها و بازیاش لحنی تازه را به سینمای ایران اضافه کرده است. آقای خاصی که در حال حاضر یکی از ستاره های بین المللی سینمای ایران است.
محسن تنابنده : مردی برای تمام فصول
هر بازیگری نمیتواند محبوب خاص و عام شود. محسن تنابنده صاحب این ویژگی کمیاب است. تنابنده پس از چند ایفای چند نقش در فیلمهایی خاص با نقش آقا صدری «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور در اواسط دهه هشتاد درخشید.
نقش مردی زمخت و بدوی که رابطه عجیبی با زنی مرده برقرار میکند. «هفت دقیقه تا پاییز» و نقش سخت نیما یک چالش بزرگ بود. سکانس پس از تصادف و گریههای تنابنده باز هم نشانمان داد که او چه بازیگر بزرگی است. نتیجه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد بود.
تنابنده میتوانست همین نقشهای جدی را ادامه دهد و به بازیگری خاص برای یک طیف محدود بدل شود. کریم «سن پطرزبورگ» یک نقش کمیک به یادماندنی در کارنامه تنابنده بود و انگار همه چیز برای خلق یک کاراکتر ماندگار آماده شده بود.
هوش او و زمانه شناسیاش باعث خلق دنیای «پایتخت» در اواخر دهه هشتاد شد.تنابنده نویسنده این مجموعه و ایفاگر نقش نقی معمولی بود. مجموعه و نقشی که وارد فرهنگ مردم کوچه و خیابان شد. تنابنده از دنیا و فضایی نوشت که انگار در زندگی پر از هیاهوی امروزی گم شده بود. سادگی باستانی نقی معمولی ، شکل ایفای نقش تنابنده و حل شدنش در کاراکتر ، ترسیم جزییات فرهنگ مازندران ( با وجود اینکه خود تنابنده مازندرانی نیست) و شخصیت ها و روابط بامزه از نقاط قوت این سریال شدند. پایتخت سال به سال گسترش پیدا کرد و همراه با زمانهاش پیش رفت.
«لامپ ۱۰۰» یکی از نقشهای پیچیده و سخت تنابنده بود. یک بازی بسیار عالی در نقش مردی گرفتار اعتیاد به شیشه که میخواهد از شر هیولای درونش رها شود.
نادر «فِراری» دومین سیمرغ نقش اول را برای تنابنده به ارمغان آورد. نقش یک راننده شهرستانی که گرفتار پیچیدگیهای شهر می شود. هنر تنابنده این است که فاصله بین ایفای نقش و کاراکتر را از بین میبرد و این فرآیند را از تماشاگر مخفی میکند. به خاطر همین مخاطب کاملا او را میپذیرد.
تنابنده در جشنواره سال گذشته با دو نقش متفاوت در «سه کام حبس» و «عنکبوت» جلوههای تازه ای از بازیگری اش را نشانمان داد. مردی برای تمام فصول که دو مفهوم را برای مخاطبانش تداعی می کند: احترام و جدیت.
شبنم مقدمی : سیمایِ صادقِ یک بازیگر
دو دهه و نیم فعالیت مدام و ایمان به راه و هدف شخصی اصلیترین ویژگی بازیگری است که هر نقشی را میتواند به بهترین شکل ممکن ایفا کند. شبنم مقدمی از اواسط دهه هفتاد از تلویزیون شروع کرد و با بازی در نقش های کوتاه آرام آرام خودش را به تماشاگر شناساند.
مقدمی برای اولین بار در «امروز» رضا میرکریمی درخشید. سیمرغ بلورین نقش مکمل هدیه این درخشیدن بود. اما او به خاطر اینکه جلوه گریهای اکثر بازیگران را ندارد، چندان دیده نشد. او دوست نداشت به هر قیمتی دیده شود. پس مسیر را به آرامی و با طمأنینه طی کرد.
در «زاپاس» برزو نیک نژاد در فیلمی با حال و هوای کمیک تواناییهای خودش را نشان داد و« نفس» نرگس آبیار وجهی دیگر از این بازیگر را به ما نشان داد. بازیگری که در هر نقش با کمترین میزان جلوهگری جامه بازی را بر تن می کرد و آن قدر باورپذیر نقشهایش را ایفا میکرد که یادمان میرفت او یک بازیگر حرفهای است. نتیجه تکرار سیمرغ بود.
اعظم «ابد و یک روز» یک سکوی پرتاب دیگر برای مقدمی بود. زنی که برای خود راه حلی شخصی پیدا کرده تا از محیط پر از گسست خانوادهاش فرار کند. زنی که نگاه مردسالارانه پیرامونش را پذیرفته و نمیخواهد فراتر از شرایط قرار بگیرد. مقدمی در همهی این سالها با نقشهایی متفاوت و ویژه مسیرش را ادامه داد و به نقشی رسید که بیشترین بازخورد را از مخاطبان دریافت کرد: شهره سریال «هیولا».
بازی در مقابل بازیگر بزرگی چون فرهاد اصلانی در سریالی کمیک که طنز ویژه ای داشت، یک فرصت بزرگ بود. ویژگیهای کاریکاتوری این شخصیت و بازی به اندازه و متناسب مقدمی در نقش زنی عامی که با تغییرات همسرش خودش و خانوادهاش را عوض می کند، این بازی را در اذهان حک کرد.
در سینما و تلویزیونی که نقشهای کمیک کمی با گسترهای کوچک برای زنها وجود دارند، مقدمی به بازیگری بدل شد که می توانست به یک اندازه در نقشهای کمیک و جدی بدرخشد. مقدمی شاید ویژگیهای تیپیکال یک ستاره را نداشته باشد، اما با بازیهای خوب و استمرارش توانست خودش را به عنوان یک بازیگر- ستاره خوب در دهه ۸۰ تثبیت کند. بازیگری که بازیسازی را بدون رتوش و جلوه و با صداقت با مخاطبش در میان میگذارد.
ادامه دارد ...
نظر کاربران
نقیییییییییی
بوریم مشد
پاسخ ها
فقط شهاب حسینی
جواد عزتی
هادی حجازی فر
جواد عزتی همیشه از دیدن فیلمهاش و بازیگریش لذت بردم ،هنرمند واقعی و دوست داشتنی ،بی حاشیه و عااااالی
هیچ اسمی از حضور درخشان تنابنده در محمد رسول الله نیست.
فکر کنم نویسنده از نوید محمدزاده دل خوشی نداره
پاسخ ها
نوید محمد زاده نسبت به اونا سابقه کمتری دارد. هرچند که فوق العاده هست. زمان ملاک اصلی این نوسنده بوده
پس نوید کو نویسنده :(
نوشته ادامه دارد
از بهاره رهنما چیزی ننوشتید
پاسخ ها
همشون عالی هستن برای انها ارزوی سلامتی و موفقیت بیشتر دارم
واییی حالم بهم میخوره از بهاره رهنما ی پر افاده
خیلی دوسش داری خخخخ
شهاب حسینی و لیلا حاتمی اصلا بازیگرانی خوبی نیستن، برخلاف نظر شما انتخاب شهاب حسینی اشتباه ترین انتخاب کارگردان بود
پاسخ ها
طنز خوبی بود
ايول من فكر ميكردم فقط فراستي در زمينه نقد مدرك فوق پرفسورا داره،حالا فهميدم غير از فراستي هم پرفسورهاي ديگري در زمينه نقد داريم يكيش ايشون هستن كه شهاب حسيني بنظرش بازيگر خوبي نيست!!!!!
فراستی تویی؟؟
طنز خوبی هم نبود
شما؟
ممنون
پاسخ ها
خواهش میکنم
دولتشاهی اصلا بازیگر خوبی نیست حالات چهره و لحن صحبت کردنش کاملا مصنوعی هستش هیشکی تو دنیای واقعی مثل ایشون صحبت نمیکنه
شهاب حسینی هم با وجود اینکه زمانی بازیگر واقعا دوست داشتنی ونابی بود تو این چند سال اخیر تونست ثابت کنه که جنبه این حجم از شهرت و محبوبیت رو نداره و با سرک کشیدن توهر سوراخی وجهه بازیگری خودشو زیرسوال برد
علیدوستی هم تنها جنبه مثبتی که داره اینه که نقشای خوبی میگره توش بازی کنه با این شخصیت های جذاب و خاص هر کسی میتونه معروف شه
انصافا ایران بازیگر خوب زیاد داره.اینکه بخواهیم فیلمهای ایرانی رو با امریکا مقایسه کنیم خیلی اشتباهه ، با توجه همه شرایطی که داریم بازیگرامون واقعا کاربلد هستن
جواد عزتی قطعا چیز دیگری است
نجم شریعتی ( تایید و تکان دادن سر)
پاسخ ها
متنفرم ازش، چاپلوس و به درد نخور و تکراری
بنظرم حق نوید محمدزاده هم بود که تو این لیست باشه
فقط نوید محمدزاده
نظر مردم سمنان فقط نوید محمدزاده
اینایی که گفتین سلیقه شماست. پس مریلا زارعی کو؟ چرا اسمی از ایشون نبردید؟
پاسخ ها
گفت که ادامه دارد
نقش بازی کردن همشون دوست دارم ولی جای نوید محمد زاده خیلی خالیه
عالی بود خداییش بنظرم اینا بازیگرای خیلی خوبی هستند مخصوصا اقای شهاب حسینی فقط جای نوید خالی بود
سعید آقا خانی.تو فیلم اروند فوق العاده بود
همشون عالی هستن. البته من یکی دوتاش رو زیاد نمیپسندم ...
فرهاد اصلانی یکی از بهترین بازیگران طول تاریخ سینمای ایرانه، بازی باورپذیر، روان، پرقدرت و کاملا بی حاشیه
امیرآقایی
آزیتا حاجیان
ولی امثال لیلا حاتمی که یه چهره بی حالت و یخی داره، و یه صدای ناواضح واقعا جاش توی این مقاله نبود و فقط داره پول نام پدر رو میخوره،درسته پدرش از نوابغ نادر سینمای ایران بود ولی خودش کاملا بی هنر
جای شبنم مقدمی و سحر دولشاهی هم در لیست بالا نبود
با سلام و عرض ادب نام نویسنده این قسمت ذکر شود متشکرم
و اینکه اسامی حداقل 5 یا 6 نفر در این رده ناگفته ماند...
پاسخ ها
جای فرهاد اصلانی و حمید فرخ نژاد خالی بود تو لیست بالا