حمید حامی: یاد گرفتم همه چیز را به خدا بسپارم
آلبوم جدید حامی به اسم «یک لحظه عاشق» پس از گذر از موانع و مشکلات بسیار در آخرین هفتههای سال ۱۳۹۲ به انتشار رسید. آلبومی که با استقبال خوبی نیز روبرو شده و همین مساله بهانه ای شد تا گفتوگویی با او داشته باشیم.
بین آلبومهای «آخدا» و «یک لحظه عاشق شو» سه سال و نیم فاصله افتاد دلیل این فاصله یا به عبارتی تاخیر در انتشار آلبوم جدیدیت چه بود؟
یک قسمتش به خاطر عدم صدور مجوز بود. اتفاقی که مردم هم در جریانش بودند. پارسال مجوز آلبومم صادر شد بعد از آن مسائلی مثل اضافهکردن یک قطعه دیگر به آلبوم، وسواس در میکس و مستر و مشکلاتم با یکی دو تا از شرکتها باعث تاخیر در انتشار آلبوم شد. با یکی دو شرکت قرارداد بستم که به خاطر عمل نکردن به تعهداتشان قراردادم را فسخ کردم. حتی میتوانستم خسارت هم بگیرم که البته چنین کاری نکردم. میتوانم بگویم کارشکنی این دو شرکت نقش زیادی در تاخیر انتشار آلبوم داشت من هم در این مدت انرژی و دقت بیشتری روی میکس و مستر آهنگها گذاشتم که ۷۰درصد به آنچه که دلم میخواست در میکس و مستر رسیدم.
الان که آلبوم به انتشار رسیده و با استقبال خوبی هم روبهرو شده چه احساسی داری؟
یاد گرفتم که همه چیز را به خداوند بسپارم. یک سال است به خاطر اتفاقاتی که در زندگیام افتاده خودم را رها کردم. نه اینکه دست روی دست بگذارم. تلاش خودم را کردهام اما انقدر خستگی این سه-چهار ساله در تنم مانده که دیگر توان این را ندارم که بخواهم انرژی بیشتری برای این آلبوم بگذارم. ولی به طور یقین احساس آرامشی که از انتشار این آلبوم دارم را میتوانم اینطور توضیح بدهم که یک نفر چهار سال زحمت بکشد و تلاش کند و در عرض یک شب جواب ۴ سال زحمت و تلاشش را بگیرد. این اتفاق برای من افتاد. در روزهای اخیر جواب زحمات ۴ سالهام را گرفتم. آنقدر که واکنشهای خوبی از مردم داشتم. در این روزها حتی کسانی که همیشه من را نقد میکردهاند یا طرفدارن خوانندههایی که فکر میکنند من با خواننده محبوبشان دشمنی دارم، همه و همه این آلبوم را دوست داشتهاند و تعریف کردهاند. این اتفاق بسیار برایم خوشحال کننده است. فکر میکنم جواب صبر مردم را به خوبی دادهام چون بسیار میشنوم و میخوانم که میگویند این آلبوم ارزش چندین سال صبر برای انتشارش را داشته است. قطعا تمام این اتفاقات خوب خواست خداوند بوده است.
در انتخاب ترانهها و موسیقیهای قطعات چه فاکتورهایی را در نظر داشتی؟ یک بخشی از این آلبوم ادامه همان مسیر همیشگیات در موسیقی بوده و یکسری قطعات مثل «تقویم» و «دست خودم نیست» فضاهای متفاوتتری نسبت به دیگر آثارت دارند.
آلبوم به غیراز ۲ قطعه در سال ۱۳۸۹ ضبظ شده. قطعه «طلایهدار» در سال ۱۳۸۵ و «دیوونگی» در سال ۱۳۸۷ ضبظ شدند و مابقی قطعات همه در سال ۱۳۸۹ به ضبط رسیدند. تا آنجا که من انتخاب میکردم سعیام بر این بود که شعرها امیدوار باشند و سیاهپردازی نکنیم. مثل قطعه «اگه فردا برسه» که قرار بود اسم آلبوم هم باشد که متاسفانه یک اتفاقاتی افتاد که نتوانستم آن قطعه را بخوانم و در آینده منتشر خواهم کرد. من سعی کردم به جای سیاهگرایی یا سیاه نمایی یک مقدار امیدوارتر باشم واین امید برای آن سالهایی است که برای تولید این آلبوم برنامهریزی کردم. یعنی قبل از انتشار آلبوم «آخدا» من از سال ۱۳۸۷ یا ۱۳۸۸ شعرهای این آلبوم را انتخاب کرده بودم ولی نمیدانستم کدامها را به صورت نهایی ضبط خواهم کرد. حدود ۱۵ کار برای این آلبوم وجود داشت که از بین آنها این قطعاتی که در آلبوم میشنوید را انتخاب کردم. دو سه قطعهای هم هست که برای اجرا در فیلمها و سریالها به من پیشنهاد شدند و بعد در آلبوم هم قرار گرفتند. مثل قطعه «با من حرف بزن» که از پیش برای آلبوم در نظر گرفته بودم وقتی قرار شد تیتراژ سریال هم باشد گفتم چه بهتر که هم در سریال باشد و هم در آلبوم. یا قطعه «تقویم» که یک کار سفارشی بود و دیدم برای آلبوم هم بسیار مناسب است. مخصوصا که میتوانست جایگزین بسیار خوبی برای قطعه «اگه فردا برسه» باشد. به هرحال هدفم این بود که به مردم امید بدهم و از آن سیاهی که در آلبومهای قبلی گرفتارش شده بودم فاصله بگیرم. طبیعتا وقتی یک شعری امیدوار و مثبت است موزیکش نیز باید با آن همخوانی داشته باشد. مثلا ماژور باشد یا ریتمش یک مقدار تندتر باشد. روی یک شعر امیدوار نمیشود یک ملودی شوشتری یا غمگین گذاشت.
آهنگسازی اکثر قطعات این آلبوم برعهده خودت بوده که البته اتفاق بسیار خوبی بوده چون آهنگساز خوبی هستی و پیش از این هم بخشی از قطعات موفق توسط خودت آهنگسازی شده بودند. آیا در این آلبوم از ابتدا تصمیم داشتی که آهنگسازی قطعات را برعهده داشته باشی یا اینکه نبود ملودی و آهنگی که سلیقهات را جلب کند باعث این اتفاق شد؟
دقیقا دومی. من با دوستان آهنگساز زیادی در ارتباطم و همکاری با بسیاری از آهنگسازهایی که قدیمیتر از من بودند و مربوط به نسل قبل از انقلاب میشوند را هم تجربه کردهام. وقتی آقای بابک بیات فوت کرد و همه شرایطم هم دست به دست هم داد تا نتوانم در این آلبوم با آقای ناصر چشمآذر همکاری کنم از کسانی که تا حالا با آنها همکاری نکرده بودم کار مناسبی نمیشنیدم. اگر هم بود تک آهنگهایی بود که در آلبوم مشاهده میکنید. اما بقیه آهنگسازها ملودیهایشان از سلیقه من خیلی فاصله دارد. نمیگویم که بد هستند، نه، از سلیقه من دور هستند. وقتی دیدم این اتفاق دارد میافتد اولا از دیگر آهنگسازها فاصله گرفتم بعد هم از تجربههای قبلیام سعی کردم استفاده کنم. مثلا «فقط نگاه میکنم» و «خداحافظ» و قطعات موفق دیگری داشتهام که آهنگسازیشان از خودم بوده و با خودم گفتم چرا این موفقیتها را در آلبوم جدید تکرار نکنم؟ البته فکر نمیکردم که هشت آهنگ از خودم در این آلبوم داشته باشم. فکر میکردم سه چهار آهنگ را خودم خواهم ساخت و بقیه آهنگها از دیگران خواهند بود. اما همه شرایط دست به دست هم داد و بیشتر از کارهای خودم استفاده کردم.
الان در این آلبوم هم آهنگهایی که خودت ساختی با استقبال خوبی روبهرو شدهاند. مثل «گلایهای نمیکنم» یا «دیوونگی» که از همان زمانیکه به صورت دو صدایی در آلبوم کاوه رفیعیان منتشر شد خیلی مورد توجه قرار گرفت پس با این وجود این روند را در آینده هم ادامه خواهی داد؟
بله. حتما هرکسی هم نقد کند به حرفش گوش نمیدهم. چند سال پیش این اعتماد به نفس را در آهنگسازی نداشتم. یادم هست که همیشه بابک صحرایی تشویقم میکرد و میگفت که آهنگسازی را جدی بگیرم چون آهنگهای خوبی میتوانم برای خودم بسازم. تا اینکه وقتی برای اولین بار آقای بابک بیات آهنگ «گل مینا» را شنید و تحت تاثیر قرار گرفت این مسئله کمی برایم جدیتر شد یک بار هم در جایی بودم که الهه حمیدی هم حضور داشت. من «خداحافظ» و «فقط نگاه میکنم» را خواندم که ایشان بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و گریه کرد و وقتی دیدم یک خواننده خیلی خوب و قدیمی اینطور تحت تاثیر کاری از من قرار میگیرد که آهنگسازیاش از خودم است تصمیم گرفتم که به این مسئله جدیتر نگاه کنم. اولین آهنگی که ساختم ترانهای بود به اسم «دوباره مهربون شدی» از بابک صحرایی که در چابهار ساختم که بابک صحرایی بسیار دوستش داشت و تشویقم کرد. یغما گلرویی و اهورا ایمان هم از کسانی بودند که وقتی روی ترانههایشان آهنگسازی کردم بسیار دوست داشتند. تا اینکه آلبوم «فقط نگاه میکنم» منتشر شد و دیدم بازتابها چقدر خوب است. بعد هم که در کنسرتها دیدم که مردم چقدر استقبال خوبی د ارند و بعد هم که آلبوم «آخدا» منتشر شد و دیدم بازتاب دو قطعهای که خودم ساختهام بسیار بیشتر از دیگر قطعات است. البته در آلبوم «آخدا» قطعات «سفر» و «کوچ» به آهنگسازی بابک زرین هم بسیار مورد توجه قرار گرفتند. مجموع این اتفاقات باعث شد که بیشتر قطعات آلبومم را خودم آهنگسازی کنم. الان هم حدود ۸۰-۷۰ ملودی آماده دارم که اکثرا هم ترانههایشان از بابک صحرایی است و در آینده قطعا ازشان استفاده خواهم کرد.
در طی ماههای اخیر به خاطر مشکلاتی که از جاهای مختلف برایت ایجاد شد اعلام کردی که میخواهی برای همیشه از ایران بروی. اتفاقی که طرفدارانت را بسیار ناراحت کرد و در اینترنت هم صفحات و کمپینهایی مثل «کوچ ممنوع» به راه افتاد و از تو خواستند که از این تصمیمت منصرف شوی. الان که آلبوم جدیدت منتشر شده و استقبال خیلی خوبی هم از آن صورت گرفته آیا همچنان تصمیم داری از ایران کوچ کنی یا اینکه نظرت تغییر کرده است؟
یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم از ایران بروم ربطی به موسیقی نداشت و مربوط میشد به کلاهبرداری که از من صورت گرفت و بیقانونیهایی که دیدم و باعث شد تا به الان هم نتوانسته باشم حقم را بگیرم و آن شخص کلاهبردار الان آزادانه دارد زندگی میکند. این یکی از دلایل قهر کردن من از جماعت موسیقی ایرانی بود. دلیل دیگر این تصمیم بیقانونی است که در جامعه موسیقی وجود دارد. اگر دلیل دوم را با استقبال خوب از آلبوم و حمایت مردم بخواهم نادیده بگیرم باز هم احتمال رفتنم وجود دارد چون پرونده کلاهبرداری که در جریان دارم هنوز بعد از ۲ سال هیچ اتفاق خاصی برایش نیفتاده. ولی میشود گفت که امیدواریها و دلخوشیها کمک میکنند که احیاء شوم و اگر در سال آینده بتوانم بعد از چندین سال کنسرت برگزار کنم و اوضاعم در ایران بهتر شود چرا که نه میتوانم در ایران بمانم و از قضیه کلاهبرداری که از من شد هم چشمپوشی کنم.
الان سه سالی میشود که کنسرت ندادهای و طرفدارانت عطش دیدن تو را به روی صحنه دارند. چه برنامهریزیای برای اجرای کنسرت داری؟
عدم برگزاری کنسرت یک قسمتیاش به خاصر سختیهای صدور مجوز بود. یک قسمت دیگرش را هم بدون ترس میگویم که به بیماریام مربوط میشد که باعث افت صدایم شده بود. در ابتدا هراس داشتم که بگویم بیماری دارم و صدایم افت کره ولی بعد از گذشت سه سال حقیقتا خیلی بهتر شدهام اما آمادگی کامل ندارم وقتی سه سال تمرین نمیکنی طبیعتا از شرایط مطلوب فاصله میگیری. امیدوارم شرایط خودم و شرایط برگزاری کنسرت خوب و مناسب شود تا بتوانم دوباره به صحنه برگردم. سال جدید سال من خواهد بود. با انتشار آلبومم در اواخر سال ۱۳۹۲ امیدوارم که بستر مناسبی برای بهتر شدن شرایط و روحیهام به بوجود بیاید و برای همه اتفاقات خوب آمادهام. کنسرت اتفاق بسیار خوبی است. همانطور که برای مردم دیدن هنرمند از فاصله چند متری جذابیت دارد برای هنرمند هم همینطور است.
خیلی از علاقهمندانت دوست دارند از زندگی شخصیات هم اطلاعاتی داشته باشند. اینکه آیا حامی در زندگی شخصی و عاطفیاش خوشحال و عاشق است یا نه؟ کمی در این باره توضیح بده؟
صد در صد دلخوشی دارم. دلخوشی من خانوادهام است. این دایره کوچکی که از دوستان نزدیکم و خانوادهام درست کردهام دلخوشی زندگی من است. دوستان نزدیک اندکی دارم که دوستشان دارم. هنرمندی که در محیط کاریاش مشکلات عدیدهای دارد طبیعتا این مشکلات در زندگی شخصی و خصوصیاش هم تاثیرگذارند. وقتی در محیط کارم سرخوردهام بالطبع این ناراحتی من به مادرم، به خانوادهام و دوستانم هم منتقل میشود و باعث میشود که نگرانم باشند. مشکلاتم در زندگی شخصی کم نیستنداما خوشحالم و هیچوقت نعمتهایی که خداوند به من داده از یادم نمیروند. یکی از این نعمتها زندگی کردن در کنار خانواده است. خانوادهای که بسیار مهربان است و همین مسئله برای زندگی من کافیست از طرفی داشتن سلامتی در همین حدی که هست، روابط خوبم با همکاران با اخلاق و متعهدی که خداوند بر سر راه من قرار داده، همه اینها دلخوشیهای زندگی من هستند. دوستان و همکاران من که خیلی با آنها صمیمی هستم بسیار اندکند و تعدادشان از اندازه انگشتان دست بیشتر نیست. این دوستان در کنار خانوادهام همه دلخوشی زندگی شخصی من هستند طبیعتا اتفاقات خوبی مثل انتشار آلبوم «یک لحظه عاشق شو» در بهتر شدن زندگی شخصی و روابط من با دوستانم تاثیر مهمی دارد. وقتی خوشحالم خانواده و دوستانم هم از خوشحالی من خوشحال خواهند بود.
در آلبوم جدیدت آهنگی را به صورت دو صدایی با نیما مسیحا اجرا کردهای. قطعهای که مربوط به تیتراژ فیلم سینمایی «شبکه» است که متاسفانه تبدیل به آخرین فیلم ایرج قادری هم شد. کمی درباره شکلگیری این قطعه توضیح بده.
سال ۱۳۸۹ یک شب ستار اورکی با من تماس گرفت و گفت قطعهای برای فیلم ایرج قادری ساخته که ترانهاش هم از بابک صحرایی است و آقای قادری خواستند که من این قطعه را بخوانم. بعد از مدتی ستار اورکی مجددا تماس گرفت و گفت: « اگر نیما مسیحا هم در این آهنگ باشد تو راضی هستی؟» که گفتم من از خدامه که این اتفاق بیفتد. ستار گفت: آقای قادری هم تاکید کرده که شما دو تا با هم این آهنگ را بخوانید. خدا را شکر میکنم که ایرج قادری باعث این اتفاق شد. ما قبلا با هم کنسرت مشترک داشتیم اما قطعه ای با هم نخوانده بودیم. برای من باعث افتخار است که اسم نیما مسیحا در آلبومم باشد و ازش ممنونم که قبول کرد این قطعه را در آلبومم بگذارد. به هر حال یک کار خاطرهانگیز است که خیلی هم مورد توجه مردم قرار گرفته. سال گذشته که فیلم «شبکه» اکران شد این آهنگ با کیفیت پایینی منتشر شد که الان با کیفیت اصلی در آلبوم قرار دارد. یک نکته جالب اینکه در آلبوم «آخدا»هم دو قطعه از ستار اورکی داشتم که آنها هم مربوط به فیلمی از ایرج قادری بودند و تبدیل به دو تا از موفقترین قطعات آلبوم «آخدا» شدند.
در آلبوم «یک لحظه عاشق شو» قطعهای به اسم «طلایهدار» وجود دارد که به بابک بیات تقدیم شده این قطعه چگونه شکل گرفت؟
وقتی اسم «بابک بیات» میآید اسم یک سری هنرمندان هم در کنارش است و خدا را شکر میکنم که من یکی از این کسانی هستم که وقتی اسم بابک بیات میآید اسم من هم میآید. یا از طرف دیگر هر وقت اسم من میآید اسم یکسری از آهنگسازها میآید که برجستهترینشان اسم بابک بیات است که برای من یک افتخار است و من باید قدر این نعمتی که خداوند به من داه یعنی آشنایی و همکاری با بابک بیات را بدانم. سعی کردهام مثل آلبوم قبلیام در این آلبوم هم یادش را زنده نگه دارم. دستخطی از ایشان که چندین سال پیش برای من نوشته بود را هم در دفترچه آلبوم قرار دادهام. قطعه «طلایهدار هم که قبلا منتشر شده بود را با کیفیت متفاوتتری در آلبوم گذاشتم. این قطعه را من و بابک صحرایی به مناسبت چهلمین روز درگذشت آقای بیات در سال ۱۳۸۵ ضبط و منتشر کردیم. بابک صحرایی ترانه را نوشت و من آهنگش را ساختم و با نوازندگی پیانوی رضا تاجبخش اجرا کردم. البته آن موقع قطعه به صورت رسمی منتشر نشد و ما امسال به مناسبت هفتمین سالگرد بابک بیات این کار را با کیفیت خوب روی اینترنت گذاشتیم و دکلمهای از بابک بیات را هم در ابتدایش قرار دادیم و الان هم که در آلبوم به انتشار رسده است. دوباره کنار آقای بیات بودن یک امتیاز است. فکر میکنم این قطعه به مردم هم انرژی مثبتی میدهد و من هم دوست دارم قدردان بابک بیات باشم.
به عنوان سوال آخر درباره هر کدام از همکارانت در این آلبوم چند جملهای صحبت کن.
بابک صحرایی (ترانهسرای قطعات «گلایه ای نمیکنم»، «تقویم»، «دست خودم نیست»، «با من حرف بزن»، «تماشایی»، «دیوونگی»، «پرواز ممنوع» و «طلایهدار»): از معدود دوستان صمیمی من که به خودش و ترانههایش علاقه زیادی دارم. همکاریهای زیادی با هم داشتهایم و هروقت اسم ما به هم گره خورده بهترین کار را داشتهام، ما اگر اراده هم بکنیم که از هم جدا شویم و خدای نکرده دوستیمان هم تمام بشود باز هم اسم ما از هم جدا نخواهد شد. از موفقیتهای روز افزوناش بسیار خوشحالم. در تشکر از بابک نوشتهام: «برای خلق ترانههای تکرار نشدنیاش». این جمله یک ریشهای داشته و بیدلیل این جمله را ننوشتهام.
مریم اسدی (ترانهسرای قطعه «یک لحظه عاشق شو»): «یک لحظه عاشق شو» اولین ترانهای بود که از مریم اسدی خواندم که توسط بابک صحرایی در اختیارم قرار گرفت. از این همکاری خوشحالم و مریم اسدی را خیلی دوست دارم. بعد از انتشار آلبوم هم با او تماس گرفتم و بابت ترانه زیبایش تشکر کردم. حداقل ۱۰ ترانه از او دارم که برایشان آهنگ ساختهام و حتما در آلبومهای بعدی از آنها استفاده خواهم کرد.
مهران خلیلی (تنظیمکننده قطعه «یک لحظه عاشق شو»): این اولین تجربه همکاری من با مهران خلیلی است و سعی میکنم در آینده بیشتر با او همکاری کنم. خودش هم این قول را داده. پسر مهربان و از معدود نوازندهها و تنظیمکنندههایی است که وسواس زیادی روی کارش دارد و با موسیقی روز دنیا به خوبی آشناست.
رضا تاجبخش (آهنگساز و تنظیمکننده قطعه «تقویم» و تنظیمکننده قطعات «گلایه نمیکنم»، «خواب سیاه»، «دست خودم نیست» و نوازنده پیانو قطعه «طلایهدار»): رضا رفیق شفیق من است که سالهاست با هم همکاری داریم. از لحاظ تکنیکی یک نوازنده و تنظیمکننده و در کل یک موزیسین برجستهای است.
پوریا ربیعی (ترانهسرای قطعه «خواب سیاه»): اولین همکاری ما بود که باعث شد من را برای همکاری بیشتر ترغیب کند. پوریا ربیعی ترانه «خواب سیاه» را به من هدیه داده و به خاطر این محبتش بسیار از او ممنونم.
علیرضا قرائیمنش ( آهنگساز قطعه «خواب سیاه»): با هم چندین همکاری داشتهایم که هنوز منتشر نشده است. به خاطر قلب مهربانش و ملودیهای بسیار خوبش از او ممنونم. علیرضا هم «خواب سیاه» را به من هدیه داد و از او هم به خاطر این محبتش تشکر میکنم.
نیکان( تنظیمکننده قطعه «با من حرف بزن»): دوست دوران آشنایی من با بابک بیات. از وقتی که سنش بسیار کم بود میشناسمش. خانواده خیلی مهربانی دارد و از پیشرفت زیادش خیلی خوشحالم. تنظیمش در این آلبوم را دوست دارم.
علی بیرنگ (آهنگساز و تنظیمکننده قطعه «همچون سرو»): سالهاست که از نوابغ موسیقی ایران است و از معدود کسانی است که در زمینه موسیقی کلاسیک که گرایش به پاپ دارد دارای تواناییهایی ویژهای است. دوست دارم که فرصت همکاری بیشتری با او داشته باشم.
بیژن بیرنگ (ترانهسرای قطعه «همچون سرو»): میدانیم که ترانهسرا و شاعر نیست. اما نویسنده و کارگردان خوبی است. پس میتواند شعر هم بگوید. «همچون سرو» به عنوان یک کار کلاسیک در آلبوم خوب از کار درآمد.
علی موثقی (آهنگساز و تنظیمکننده قطعه «تماشایی»): بچه ساری و خیلی مهربان. هنوز پول قطعهاش را از من نگرفته که باید به زودی پرداخت کنم.
ستار اورکی (آهنگساز و تنظیمکننده قطعه «پرواز ممنوع»): اولین بار ایشان را در منزل بابک بیات دیدم. یادگاری از آقای بیات است و از معدود آهنگسازانی است که سعی کرده راه بابک بیات را زنده نگه دارد. «پرواز ممنوع» باعث شد خاطره خوبی برای من و بابک صحرایی و نیما مسیحا و همچنین مردم به یادگار بماند.
ارسال نظر