در قلب من یا وقتی تلویزیون درباره «عشق» منعطف شد
نگاهی به سریال «در قلب من» که این شبها در حال بازپخش است.
روزنامه جام جم : حمید لبخنده از کارگردانان فعال در دهه ۷۰ و ۸۰ بود که در این دو دهه تلاش کرد با ساخت سریالهایی همچون در پناه تو، در قلب من، با من بمان و ... به مشکلات و مسائل جوانان بپردازد. حتی میتوان گفت که او با ساخت مجموعه در پناه تو توانست در تلویزیون تابوشکنی کند و بعد از ساخت این اثر سراغ کارگردانی مجموعه تلویزیونی در قلب من رفت و میخواست دوباره موفقیتش را تکرار کند. گرچه او تلاش کرد باز هم دست روی موضوعات جوانان از زاویهای دیگر بگذارد، اما خیلی نتوانست همچون سریال در پناه تو که هنگام پخش آن خیابانها خلوت میشد، موفق شود.
البته نه اینکه سریال در قلب من مخاطب نداشته باشد، اما این انتظار میرفت که دوباره به همان میزان بیننده داشته باشد. او در سریال در قلب من به غیر از آنکه نگاهی به مسائل و مشکلات جوانان داشت، سراغ زندگیهای تجملاتی یا به قول معروف لاکچری رفت و تصویرگر زندگی دو خانواده از قشر فقیر و ثروتمند شد. همچنین او در این سریال از سه نسل مسن، میانسال و جوان دعوت کرده بود تا نقش خانواده به معنای واقعیاش در کارش پررنگ باشد. به بهانه بازپخش این سریال که این روزها روی آنتن آیفیلم ۲ است، نگاهی به جزئیات این سریال داشتیم و با رزیتا غفاری، ایفاگر یکی از نقشهای اصلی این سریال به نام سارا هم به گفتگو نشستهایم که در ذیل میخوانید.
قصه تابوشکنی یک کارگردان
در دهههای ۶۰ و ۷۰ شاهد مجموعههای خانوادگی در تلویزیون بودیم و کارگردانان سعی میکردند از زوایای مختلف به موضوع خانواده و مسائل و مشکلاتشان بپردازند. به همین دلیل کمتر جوانان دستمایه ساخت آثار تلویزیونی میشدند تا اینکه حمید لبخنده با دستمایه قرار دادن محیط دانشگاه و ارتباط میان دانشجویان دختر و پسر، سریال در پناه تو را ساخت و با این سریال نهتنها دست روی موضوع جوانان گذاشت، بلکه با تابوشکنی روی برخی جزئیات در سریال، توانست نظر بسیاری از مردم را جلب کند و آنها را پای این سریال بنشاند.
او بعد از دو سال با ساخت سریال در قلب من باز هم دست روی موضوع جوانان گذاشت و این بار سعی کرد نگاه تازهتری نسبت به ساخته قبلیاش داشته باشد. به همین دلیل دختران و پسران جوان قصه از دو خانواده فقیر و ثروتمند بودند؛ خانوادههایی که هرکدام به لحاظ احساسی و عاطفی ویژگیهای خودشان را داشتند. البته لبخنده در این سریال میشود گفت که خیلی هم نگاه منطقی به خانوادههای ثروتمند و فقیر نداشت، زیرا دیدگاهش این بود که خانوادههای ثروتمند همیشه مشکلات زیادی دارند و به لحاظ عاطفی نسبت به هم سرد هستند و خلاف این اتفاق در خانوادههای فقیر رخ میدهد و آنها بسیار بااحساس و بامحبت هستند. شاید توجه نکردن به همین جزئیات باعث شد تا او نتواند موفقیت سریال در پناه تو را یک بار دیگر تکرار کند.
یادی از آنهایی که دیگر نیستند
در سریال در قلب من، حمیده خیرآبادی نماینده نسل مسن بود. او در این سریال نقش مادربرزگ خانواده فقیر را بازی میکرد که مادر کریم و رحمان (جمال اجلالی و عنایتا... شفیعی) بود. زندهیاد خیرآبادی در آن دوران بسیاری از سریالها و فیلمهای سینمایی نقشهای مادران و مادربزرگهای زیادی را به عهده داشت که سعی میکرد همیشه نقشهایش را شیرین و در عین حال طناز بازی کند. او سال ۸۹ و در ۸۵ سالگی درگذشت.
یکی دیگر از درگذشتگان این سریال، زندهیاد فریده صابری است که نقش مادر خانواده ثروتمند به نام مریم، همسر اسفندیاری را بازی میکرد. او همیشه گلایه میکرد از همسرش که چرا رابطه گرمی با آنها ندارد و به مشکلات فرزندانش توجه نمیکند و فقط فکر میکند آنها نیازشان مادی است.
این هنرمند هم سال ۹۶ و در ۶۹ سالگی در اثر سرطان درگذشت. وقتی نام زندهیاد جعفر بزرگی به گوش میرسد، ناخودآگاه مخاطبان به یاد نقشهای او که همیشه ایفاگر پدربزرگهای مهربان بود، میافتند. او در سریال در قلب من نقش دوست کریم را به عهده داشت؛ آدم پختهای که طرف مشورت کریم بود. این هنرمند هم سال ۸۵ درگذشت.
طرح خوابگردی برای اولینبار
تا قبل از سریال در قبل من، به معضلاتی که خانوادهها با آن دست و پنجه نرم میکنند، پرداخته شده بود، اما فیلمنامهنویسان کمتر به سراغ مشکلات روحی رفته بودند و در این سریال ما شاهد مشکلات روحی و روانی دختر خانواده ثروتمند به نام سارا بودیم و برای اولینبار کارگردان سعی کرده بود موضوع خوابگردی را به تصویر بکشد. گرچه ضعفهایی هم این بخشها داشت، اما درمجموع پرداخت به این موضوع برای اولینبار خوب بود.
کولهای که مد شد!
بچههای دهه ۶۰ خوب بهخاطر دارند وقتی سریال در قلب من پخش میشد، سینای قصه (پویا امینی) همیشه با یک کوله مشکی که روی آن یک طرح جذاب بود، دیده میشد.
همین کوله او مد شد و نوجوانان بهدنبال خرید کوله مشکی بودند که مثل پویا داشته باشند. همچنین در این سریال فرم بستن روسریها و گریمها متفاوت بود که همین هم نگاه مخاطبان را جلب کرده بود.
چه خبر از خانواده لاکچری قصه!
در دهه ۶۰ سریال پاییز صحرا به میزان بسیار اندک تصویرگر خانوادههای ثروتمند بود، اما تصاویر چنین زندگیهای تجملاتی کمتر در قصه دیده میشد و بیشتر دربارهاش اینطور دیالوگ گفته میشد.
میتوان گفت سریال در قلب من برای اولینبار و به شکل گلدرشت به زندگی خانواده مرفه و ثروتمند و به قول معروف لاکچرینشینها پرداخت کرد این موضوع حتی منجر به هیاهوهایی در جامعه شد و در زمان پخش سریال همه درباره قشر ثروتمند سریال در قلب من و نوع و سبک زندگیشان با هم صحبت میکردند. بعدها و بسیار پرزرق و برقتر از آن را در سریال «تولدی دیگر» داریوش فرهنگ دیدیم که مورد توجه مردم قرار گرفت.
محبوبیتی که دیگر تکرار نشد
حمید لبخنده نقش دختر و پسر خانواده فقیر را به لعیا زنگنه و پارسا پیروزفر سپرد که توانسته بودند نگاه بسیاری از مخاطبان را در سریال در پناه تو جلب کنند. حتی بعد از پخش این سریال بسیاری از نوجوانان و جوانان عکسهای این دو بازیگر را به اتاقهایشان میزدند. به همین دلیل لبخنده از آنها برای در قلب من دعوت کرد، ولی حتی حضور این دو بازیگر هم کمک نکرد تا محبوبیتشان دوباره تکرار شود.
البته در این سریال از جوانان دیگر همچون رزیتا غفاری و پویا امینی هم استفاده شد که امینی اولین کارش و غفاری هم دومین تجربهاش بود. از دیگر نکات متمایز سریال در قلب من حضور مادر و دختری (حمیده خیرآبادی و ثریا قاسمی) است که در این سریال نقشهای مادرشوهر و عروس را بازی میکردند، اما در مجموع رابطه گرمی میان این دو در قصه بود.
گفتگو با رزیتا غفاری ۲۲ سال بعد از پخش این سریال
کافی است نگاهی به کارنامه هنری رزیتا غفاری داشته باشیم. او از آن دست بازیگرانی است که همیشه مسیر آرامی در بازیگری داشته و عطش بازی در آثار مختلف و پشتسرهم را نداشتهاست. به همین دلیل بینندگان هرازگاهی او را در قاب تلویزیون و سینما میبینند.
او زمانی که دانشجوی رشته کارگردانی سینما بود، همراه دوستانش که برای تست بازیگری در سریال در پناه تو به دفتر منوچهر شاهسواری میرفتند، رفت و جالب است که او برای ایفای یکی از نقشهای این سریال انتخاب شد و بعد از آن هم در مجموعه تلویزیونی در قلب من به کارگردانی حمید لبخنده عهدهدار یکی از نقشهای اصلی به نام سارا بود. سارای قصه بهدلیل مشکلات روحی و روانی و درگیریهایی که با خانوادهاش داشت دچار خوابگردی شده و همین نقش سارا را برای غفاری همراه با چالش کرده بود.
با توجه به اینکه این روزها این سریال از شبکه آی فیلم ۲ پخش میشود درباره این سریال و اتفاقاتی که در سالهای اخیر برای او افتاده و مخاطبان کمتر او را در قاب تصویر میبینند و شایعاتی که برایش درآورده شده به گفتگو نشستهایم.
شما سال ۷۴ در سریال در پناه تو حضور داشتید و بعد از دو سال در سریال در قلب من، چطور در آن سالها که دانشجوی رشته کارگردانی سینما بودید با حمید لبخنده آشنا شدید و در این دو اثر بازی کردید؟ آیا کسی شما را به این کارگردان معرفی کرده بود؟
داستان آشناییام با آقای لبخنده اینطور آغاز شد که در یکی از روزهایی که دانشگاه بودم، همراه دوستانم که میخواستند به دفتر منوچهر شاهسواری بروند، رفتم؛ البته من در ابتدا از ماجرای تست بازی برای سریال در پناه تو بیخبر بودم و بعد خودم را در چنین موقعیتی دیدم و همانجا بود که برای بازی در این سریال انتخاب و با آقای لبخنده آشنا شدم. به یاد دارم سه ماه تمرین کردیم و بعد ضبط سریال شروع شد. در همه سالهای بازیگری خیلی به این ساختمان سه طبقه که در پیچشمیران قرار داشت، رفتوآمد داشتم، چون دفتر تهیهکنندگان دیگر مانند خانم فرشته طائرپور هم در آنجا بود.
البته قبل از اینکه درباره سریال در قلب من حرف بزنم باید بگویم که در سریال در پناه تو یکی از نقشهای اصلی را به عهده داشتم و دختر دانشجویی بودم که بعدها با پارسا (پارسا پیروزفر) ازدواج میکنم، اما نقشم در آن مقطع زمانی حذف شد تا اینکه پیشنهاد بازی در سریال در قلب من شد و به خاطر ارادتی که به آقای لبخنده داشتم، پذیرفتم و در این سریال بازی کردم، اما در آن زمان بازی در یک فیلم سینمایی به من پیشنهاد شد، اما قبول نکردم.
چطور بازی در یک فیلم سینمایی را رد کردید و در سریال در قلب من بازی کردید، در حالی که این انتظار میرفت که در آن مقطع که بسیار هم جوان بودید در یک سینمایی بازی کنید تا در یک سریال؟
فیلم سینمایی کمکم کن از سوی خدابیامرز رسول ملاقلیپور به من پیشنهاد شد، اما به خاطر اینکه از قبل قول بازی در سریال در قلب من را داده بودم، بازی در این فیلم را قبول نکردم. از سوی دیگر بازخورد سریال در پناه تو در میان مردم خیلی خوب بود و انتظار میرفت در قلب هم همین استقبال را داشته باشد. البته به نظرم هر دو جزو سریالهای موفق بودند. آقای لبخنده در هر دو این آثار نگاه متفاوتی به زندگی جوانان و مشکلاتی که با آن دستوپنجه نرم میکردند، داشت. با وجود اینکه این آثار بارها بازپخش شده، اما خوشحالم که همچنان مخاطب خودش را دارد.
شما در این سریال نقش دختری به نام سارا را بازی میکردید که به خاطر مشکلات روحی درگیر خوابگردی بود و حتی در این حالت باید چشمهایش باز میماند بدون آنکه پلک بزند. برایتان سخت نبود در دومین تجربه این نقش را بازی کنید؟
نقش بسیار سخت و در عین حال خاصی بود. قبل از بازی خیلی از آقای لبخنده مشاوره میگرفتم و در آن زمان تجربهام کم بود و مرتب درباره نقش سوال میکردم تا بتوانم درست اجرا کنم. همانطور که شما گفتید باید نقش سارا را هنگام خوابگردی با چشمان باز و بدون پلکزدن بازی میکردم و همین کارم را سخت کرده بود.
اما سریال در قلب من نتوانست به اندازه سریال در پناه تو موفق باشد و خیابانها را هنگام پخش خلوت کند.
سریال در قلب من دیدگاههای تازهای در سریال داشت و بهغیراز اینکه به مسائل جوانان و مشکلاتشان میپرداخت، نگاهی هم به زندگی تجملاتی برخی از اقشار جامعه و ماجراهایشان داشت که این هم برای اولینبار بود و سریال را جذابتر کرده بود. از سوی دیگر برای اینکه یک سریال بیشتر به چشم بیاید به عوامل زیادی ارتباط دارد که دستبهدست هم بدهند و سریال خیلی مخاطبپسند باشد، اما در مجموع معتقدم سریال در قلب من هم در میان مخاطبان موفق بود.
در مجموع خاطرات بسیار شیرینی از این مجموعه دارم، زیرا در روزگار دانشجوییام بودم و کنار هم ساعتها تمرین میکردیم و روزهای بهیادماندنی و خوش کم نداشتیم و حسهای خوبمان به خاطر این بود که در یک محیط حرفهای کار میکردیم.
شما تاکید کردید که در آن مقطع زمانی یک پیشنهاد سینمایی را رد کردید، اگر تجربه الان را داشتید، باز هم نمیپذیرفتید؟
اگر الان این اتفاق میافتاد، انتخابم طور دیگری بود. بازی در کار زندهیاد ملاقلی پور برایم خیلی ارزشمند بود، اما، چون قول دادهبودم، نمیخواستم زیر قولم بزنم. در همان زمان به دلیل طولانی بودن زمان کار سریال، چند پیشنهاد شد و رد کردم. در مجموع، چون اولین کار تصویر را با آقای لبخنده انجام دادهبودم، خودم را متعهد میدانستم. ضمن اینکه من همه این اتفاقات را قسمت میدانم. ضمن اینکه باید تاکید کنم در آن سالهای جوانی وقتی کاری پیشنهاد میشد روی فیلمنامه خیلی حساس بودم؛ زیرا دوره فیلمنامهنویسی را در دانشگاه زیر نظر استادتقوایی گذرانده بودم به همین دلیل حساسیت زیادی روی قصه داشتم و اگر یک خط از قصه را میخواندم و میدیدم ایراد دارد، همان لحظه جواب رد میدادم. در واقع خیلی صریح و جسورانه برخورد میکردم؛ ولی الان این طور نیستم.
یعنی الان چطور برخورد میکنید؟
با توجه به تجربهای که طی این سالها پیدا کردم، نگاه دیگری دارم. الان به گروه سازنده فرصت میدهم، پیشنهادهایم را میگویم تا کار بهتر شود و وقتی اصلاحات انجام میشود، بازی میکنم، اما قبلا بدون استثنا رد و از ماجرا عبور میکردم. الان معتقدم با همفکری و مشورت میتوان ایرادهای کار را برطرف کرد. البته نمیخواهم بگویم الان همه کارهایی را که انجام ندادهبودم حتما سراغ شان میرفتم. ممکن است میپذیرفتم یا نمیپذیرفتم، اما حتما با منطق و دلایل بیشتری این کار را میکردم.
شما چند سالی است که کمکار هستید. البته شایعاتی برایتان پیش آمده که مرتب درگیر جراحی زیبایی هستید. آیا این شایعات را رد میکنید؟
بله، چند سال بیکار بودم، اما پارسال چند کار انجام دادم و پیشنهادهایی در حال حاضر دارم. بخش بیشتر این شایعات به خاطر ظاهرم در فضای مجازی دست به دست شد. در حالی که این طور نبود و جراحی زیبایی نکردم. برای اولین بار هم رسانهای میکنم. من درگیر بیماری شدم که کبدم را داشتم از دست میدادم، به همین دلیل مجبور شدم ۲۰ کیلو وزن کم کنم و همین باعث شد از دختری با صورتی گرد و گونههای برجسته، خانمی با صورت لاغر شدم، به همین دلیل چهرهام متفاوت شدهاست.
خوشبختانه بعد از چهار سال باز هم فعالیتم را شروع کردم و خوشحالم که دوستان مرا فراموش نکردند. اگر کرونا نبود قطعا تعداد بازیهایم بیشتر میشد. در حال حاضر یک تلهفیلم و مینیسریال فرشتگان بیبال را در نوبت پخش دارم که این مینیسریال درباره کرونا هست. همچنین در فیلمسینمایی هم بازی کردم که در نوبت اکران است.
پ
نظر کاربران
در پناه تو عالي بود
پاسخ ها
من اون زمان دبیرستان بودم و این سریال واقعا غیرواقعی و مزخرف بود .هیچ دختر جوانی مثل مریم ندیده بودم. بعدم که رفتم دانشگاه روابطمون با همکلاسیهای پسر اینطور نبود.داستان و شخصیت پردازیها عقب افتاده بود
من هم اون زمان دبیرستان بودم و نظر ۱۵:۵۴ را تایید میکنم چون نظرم به نظر ایشون نزدیکتره
هر دو سریال حس و حال خوبی داشتند و دارند ، الان که می بینیم چقدر زندگی ها صمیمی و خوب بوده
جایی که حمیده خیر آبادی خدا بیامرز تو حیاط خونه کریم نشسته بود و لحاف می دوخت برای جهاز لیلا .
دلم خیلی تنگ شده برای اون روزها
در پناه تو هم که بهتر دیگه ، چقدر مهر و محبت تو خونواده های مریم و منصوری دلچسب بود .
بزرگترهای خانواده من که همه مردند و ما فقط با خاطراتشان شاد و سرزنده ایم .
پاسخ ها
آره با تماشای سریالها نتیجه میگیریم که چقدر زندگی ها صمیمی و خوب بوده!!
بعد همین ملت با این آی کیو میگن چرا اوضاعمون این شده
روح رفتگان شاد
پدربزرگ ومادر بزرگ منم اونروزا کنارمون بودن والان نیستند
پارسا پیروزفر یوزارسیفی بود واسه خودش الحق که گیلانیها خوشگلن