بازپخش سریال «خانه سبز» از شبکه نسیم، با استقبال مخاطبان مواجه شده، مروری داشتهایم بر این سریال.
برترینها: بازپخش سریال «خانه سبز» از شبکه نسیم، با استقبال مخاطبان مواجه شده، مروری داشتهایم بر این سریال.
شبهای چهارشنبه سال ۷۵ منتظر پخش سریال «خانه سبز»؛ داستانهای خانواده صباحی در آپارتمان سبزشان از شبکه دوم سیما بودیم.
«خانه سبز» ادامه مسیری بود که مسعود رسام و بیژن بیرنگ با سریال همسران آن را آغاز کرده بودند.
«خانه سبز» جزء مجموعه های تلویزیونی با ژانر اجتماعی- خانوادگی و چاشنی طنز، روایت ساکنان یک خانه بود که با هم نسبت خانوادگی و فامیلی داشتند و در هر قسمت اتفاقات متفاوتی برای آن ها رخ می داد.
ساکنان در این آپارتمان عبارت بودند از؛ پدربزرگ و مادربزرگ خانواده صباحی با بازی مرحوم داریوش اسدزاده و مرحوم حمیده خیرآبادی، رضا صباحی و همسرش عاطفه صدر با بازی ماندگار مرحوم خسرو شکیبایی و مهرانه مهینترابی، خواهر خانواده و پسرش علی کوچولو با بازی اکرم محمدی و آرش نادی و پسر خانواده فریدجنگلبِرد و تازه عروس خانواده لیلی با بازی رامبد جوان و آنته فقیه نصیری.
سریال «خانه سبز» در زمان خودش ساختار شکنیهای زیادی داشت. از نوع ازدواج فرید و لیلی تا دیالوگهای پر مهر و محبتی که بین عاطفه و رضا رد و بدل میشد. تمامی این مسائل در کنار هم باعث شد تا سریال «خانه سبز» یکی از محبوبترین سریالهای دهه هفتاد ایران باشد.
خانواده صباحی الگوی آن زمان خانوادههای ایرانی شدند. هدف سازندگان سریال «خانه سبز» رواج سبک زندگی این خانواده بود.
یکی از ویژگی های بارز و فراموش نشدنی «خانه سبز» خلق شخصیتی دوست داشتنی بود که به عضو اصلی این خانواده تبدیل می شد. رضا صباحی با بازی مرحوم خسرو شکیبایی با نگاه عمیق و صدای پربغضش شخصیت عاشقانه و محزونی خلق کرده که تا امروز ماندگار شده است.
جالب است بدانید انتخاب اول گروه مهدی هاشمی بود اما امروز تصور رضا صباحی، بدون بازی خسرو شکیبایی غیرممکن است.
بیژن بیرنگ در این رابطه می گوید: «واقعیت امر این است که همکاری با شکیبایی شانس و اقبالی بود که برای ما پیش آمد. در یک شرایطی، یکی از دوستان ما که طراح صحنه است، خانم جهان ملک خزایی گفت: «میخواهید به خسرو زنگ بزنم؟ این روزها کارش در «سرزمین خورشید» تمام شده است.»
ما هم با کمال میل قبول کردیم. تماس گرفت و خسرو گفت: «هفته دیگر میآیم تهران و صحبت میکنیم.» آمد، صحبت کردیم و در همان جلسه اول کار را قبول کرد. حالا این که چرا کار را قبول کرد، همیشه برای من سوال بوده و هست.
ایشان در اواخر دهه ۶۰ به اوج شهرت خودشان رسیده بودند و در آن موقع بسیار مشهور، سرشناس و معروف بودند. این یکی از سوالاتی است که من هیچگاه جواب آن را پیدا نکردم. البته یک بار به شوخی به ایشان گفتم: «خسرو چرا آمدی کار را قبول کردی؟» گفت: «چون میخواستم ببینم تو و رسام چه جوری با هم کارگردانی میکنید.»، اما هیچگاه به طور جد پاسخ سوالم را پیدا نکردم.»
بخش زیادی از طنز سریال را رامبد جوان بر دوش دارد. او بازی در دو نقش پسر خانواده و جد بزرگ خانواده -که رضا با او سخن می گفت و فقط رضا صدای او می شنید- برعهده داشت.
تکیهکلامها و دیالوگهای مجموعه از عاطفه گفتن های رضا تا «می خوای قهرکنی قهر کن، ولی حق نداری باهام حرف نزنی» تا سالها در ذهن ما ماندگار شده است.
بودجه سریال «خانه سبز» نسبت به زمان خودش زیاد نبود. «خانه سبز» با دقیقهای ۸۰ هزار تومان ساخته شد. بالاترین دستمزد گروه برای مرحوم خسرو شکیبایی ماهی یک میلیون تومان بود.
پایانبندی سریال نیز در زمان خودش بینظیر بود وقتی قرار بود «خانه سبز» به دلیل تعریض اتوبان ویران شود. بعد از «خانه سبز»، «سرزمین سبز» ساخته شد، اما ۱۰ سال بعد پخش شد. هرچند ادامه مجموعه با استقبال مخاطبان مواجه نشد اما خاطره خانه سبز حتی با وجود بیست و پنج سال از زمان پخش از یاد هیچ مخاطبی پاک نمیشود.
کمتر کسی است که سریال «خانه سبز» را دیده باشد و تیتراژ ابتدایی سریال با صدای گرم مرحوم خسرو شکیبایی را به خاطر نداشته باشد:
«به نظر من یه خونه هرجایی میتونه باشه. میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه. میتونه توی یه کوچه قدیمیکه زیر یه بازارچهست باشه. میتونه بزرگ یا میتونه کوچیک باشه. میتونه برای هرکس مفهومیداشته باشه یا هر رنگی داشته باشه. میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه. میتونه رنگ قرمز یا به رنگ…
ولی من… یعنی بهتره بگم ما، معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه. بله، سبز و همیشه سبز…»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
چقدر این سریال زیبا و خوش ساخته
واقعا شرف داره به سریال های درپیتی الان
من دوباره شروع کردم به دیدنش خیلی خیلی لذب میبرم
پاسخ ها
بدون نام
چقدر از این سریال لوس و ننر بدم می اومد من.عوق
بدون نام
غم منو گرفت
بدون نام
مقطع راهنمایی میدیدم
یه قسمتش ماهواره وارد شد به پشت بام هاشون و عاطفه با شنیدن کلمه سیب سر کار و... مجبور بود یکبار بشینه و پابشه
نه من چیزی فهمیدم نه پدرمادرم تونستن چیزی بهم بگن
فردا بچه ها سر کلاس گفتن یعنی تهاجم فرهنگی
:))
پاسخ ها
شیماع
چی بود مگ
همگی ماسک بزنیم
دستشون درد نکنه ولی چرا یه قسمت رو در دو قسمت پخش میکنن و چرا سانسور داره
تد
آخ که چقدر دلم اون روزارو خواست ...
ناشناس
اسطوره ی تکرار ناشدنی خسرو شکیبایی...وه که من چقدر از بازی این بشر لذت میبرم...و چقدر این سریال درس زندگی میده..پر از جملات حکیمانه...چه بازیگرانی، چه بازیهایی و چه موضوعاتی...الانم هرچی بچه مزلف و درپیت شدن بازیگر
بدون نام
وای خدا من چقدر از جد بزرگ میترسیدم....
بدون نام
خدا رحمت کنه خسرو شکیبایی رو ایشون که استاد بودن بخاطر ایشون میدیدیم سریال رو ، سریال فوق العاده لوسی بود که ارزش دیدن نداره کلا کارهای رسام و بیرنگ لوس بازی زیاد داره
بدون نام
چقد آرامش بود شاید آسایش و رفاه و امکانات خیلی نبود اما آرامش بود . همه چیز خوب این دغدغه های حالا نبود.
بدون نام
هنوز هم تازگی داره
رضا
اون زمان درس میخوندیم و هیچ مسولیتی نداشتیم نه میدونستیم تورم چیه نه قیمت دلار و طلا و نه تخم مرغ و ... کاش میشد دوباره برگردیم به همون دوران
بدون نام
همیشه از لوس بازیهای فرید و زنش بدم میومد، الانم نمیبینمش خیلی دلگیره
بابك
بخدا بغضم گرفت
يادش بخير ياد خانه گرم پدري و بوي غذاي مامان بخير
نظر کاربران
چقدر این سریال زیبا و خوش ساخته
واقعا شرف داره به سریال های درپیتی الان
من دوباره شروع کردم به دیدنش خیلی خیلی لذب میبرم
پاسخ ها
چقدر از این سریال لوس و ننر بدم می اومد من.عوق
غم منو گرفت
مقطع راهنمایی میدیدم
یه قسمتش ماهواره وارد شد به پشت بام هاشون و عاطفه با شنیدن کلمه سیب سر کار و... مجبور بود یکبار بشینه و پابشه
نه من چیزی فهمیدم نه پدرمادرم تونستن چیزی بهم بگن
فردا بچه ها سر کلاس گفتن یعنی تهاجم فرهنگی
:))
پاسخ ها
چی بود مگ
دستشون درد نکنه ولی چرا یه قسمت رو در دو قسمت پخش میکنن و چرا سانسور داره
آخ که چقدر دلم اون روزارو خواست ...
اسطوره ی تکرار ناشدنی خسرو شکیبایی...وه که من چقدر از بازی این بشر لذت میبرم...و چقدر این سریال درس زندگی میده..پر از جملات حکیمانه...چه بازیگرانی، چه بازیهایی و چه موضوعاتی...الانم هرچی بچه مزلف و درپیت شدن بازیگر
وای خدا من چقدر از جد بزرگ میترسیدم....
خدا رحمت کنه خسرو شکیبایی رو ایشون که استاد بودن بخاطر ایشون میدیدیم سریال رو ، سریال فوق العاده لوسی بود که ارزش دیدن نداره کلا کارهای رسام و بیرنگ لوس بازی زیاد داره
چقد آرامش بود شاید آسایش و رفاه و امکانات خیلی نبود اما آرامش بود . همه چیز خوب این دغدغه های حالا نبود.
هنوز هم تازگی داره
اون زمان درس میخوندیم و هیچ مسولیتی نداشتیم نه میدونستیم تورم چیه نه قیمت دلار و طلا و نه تخم مرغ و ... کاش میشد دوباره برگردیم به همون دوران
همیشه از لوس بازیهای فرید و زنش بدم میومد، الانم نمیبینمش خیلی دلگیره
بخدا بغضم گرفت
يادش بخير ياد خانه گرم پدري و بوي غذاي مامان بخير