معمار و رهبر سابق ارکستر ملی ایران:
بدون موسیقی زنده نمیمانم
حال و روز موسیقی ارکسترال در ایران امروز ما بر کمتر کسی از اهل هنر پوشیده مانده. فرهاد فخرالدینی معمار ارکستر ملی در سال ۸۸ خانهای که با دستانش خودش بنا کرده بود را ترک کرد. در ادامه دو ارکستر مهم مملکت بنا به دلایل غیرهنری در دولت گذشته تعطیل شدند.
- آقای مرادخانی در صحبتهایشان بر لزوم ورود بخش خصوصی به مقوله موسیقی تاکید کردند. تا چه حد شما با این گزاره موافقید؟
به اعتقاد من با توجه به بودجه اندکی که مرکز موسیقی همواره در اختیار داشته این سیاست و این روش میتواند کمک رسان باشد اما ای کاش دولت ما قدری بیش از این به موسیقی و هنر توجه میکرد و اصلا واحد هنری موسیقی و به طور کلی هنر را از وجود حتمی بخش خصوصی مستثنی میکرد. در همه جای دنیا این قضیه وجود دارد و آن هم به خاطر پر هزینه بودن موسیقی است. به طور مثال وقتی یک ارکستر بزرگ فعالیت میکند نوازندگان، سالن، خواننده و... امکانات میخواهند. در همه جای دنیا موسساتی هستند که به ارکسترهای سمفونیک و ارکسترهای دیگر کمک میکنند تا آنها بتوانند بهتر کار کنند.
- یکی از مشکلاتی که بر سر راه فعالیت گروههای ارکسترال در ایران وجود دارد هزینه بالای آن و نداشتن توجیه مالی برای هزینه هاست. به نظر شما دستاورد ارکسترهای بزرگ برای موسیقی چیست که ضرورت وجود آنها را توجیه میکند؟
وجود ارکسترهای بزرگ در کشورها نشانه پیشرفت فرهنگی آنهاست. اصولا صدادهی یک ارکستر بزرگ بسیار شکوهمند است و شنیدن آثار موسیقی با اجرای یک ارکستر بزرگ حال و هواو لذت خاصی دارد. اصولا بودجهای که تا به حال به خصوص برای موسیقی در نظر گرفته شده بسیار اندک بوده به گونهای که همواره با این مشکل مواجه بودیم که چه کنیم تا بتوانیم با این پول ارکستر را اداره کنیم و یکی از دغدغههای خود من هم در زمان همکاریام با ارکستر ملی همین بود. در قبل از انقلاب هم همین بود. در آن زمان هم همیشه حقوق هنرمندان کم بود. آنگونه که باید و شاید به هنرمند توجه نمیشد.
شما فکر کنید وقتی یک آهنگ به دل و جان مردم راه پیدا میکند دولت بابت آن چقدر هزینه میکند. آن موسیقی به دل میلیونهای انسان راه پیدا میکند، اوقات شیرینی را برای مردم فراهم میکند، در حالی که دستمزدی که بابت این کار به هنرمند داده میشود، با در نظر گرفتن تخصص و فعالیتی که این هنرمند طی دهها سال داشته و به درجهای رسیده که کارش مورد توجه هنردوستان است، بسیار اندک است. از سوی دیگر هنرمندان ظرافتهای دیگری هم دارند. از یک نیروی خلاقه برخوردارند. نیروی آفرینشی که در دل هنرمند هست را همه آدمیان ندارند. در گذشته آن طور که باید و شاید رسیدگی به هنرمندان را ندیدیم.
دولت باید به این مسئله توجه کند که تعداد هنرمندان ما نسبت به جمعیت کشور چقدر است. این مقدار ناچیز است. بنابراین به این نیرو که میتواند مفید واقع شود توجه دیگری باید کرد. یک کار موسیقیایی را شما میتوانید از رادیو، تلویزیون پخش کنید. گاهی میبینید آن اثر موسیقایی به همراه فیلم یا سریال تا چه حد تاثیر گذار است. این موارد باید مورد توجه قرار گیرد. خود بنده سالهای سال در این زمینه کار کردم. صاحبان هنر و خالقان آثار هنری بیش از این از دولت انتظار دارند.
شما یک سریال را در نظر بگیرید. وقتی قرار است دست به تهیه آن بزنیم میدانیم میلیونها نفر آن را خواهند دید. آیا حق آدمی که در این سریال فعالیت میکند همانی است که به او داده میشود. لحظهای مجسم کنید وقتی میخواهند یک سکانس را فیلم برداری کنند در تابش سوزان آقتاب یا یک منطقه سرد چه سختیهایی میکشند. بنده هم به عنوان آهنگساز همان سریال چه شبها تا صبح بیدار ماندهام و ساعتها تحقیق کردهام تا اثری را خلق کنم که مردم از شنیدنش لذت ببرند. خودم هم عاشق کارم بودم. امثال من بیش از هرچیزی به خاطر عشقی که داریم کار میکنیم نه به خاطر دستمزدی که میگیریم. دولت هم باید به نحو بهتری جبران کند.
- آقای فخرالدینی چرا هنرمندان در ایران همیشه در مورد مسائل مالی گلهمند هستند؟
شما بررسی کنید و ببیند چه دلیلی دارد. بروید و ببینید نوازندگان ما چقدر از دفتر موسیقی طلب دارند. البته میدانم آقای مرادخانی سعی خود را میکند تا این طلبها پرداخت شود. او دارد تلاش خود را میکند تا مشکلات هنرمندان حل شود. ما هم تلاش و حسن نیت ایشان را میبینم. انشالله موفق باشند.
- چرا در اغلب موارد این بحثها جنبه مالی دارد؟
همیشه اینگونه نیست. گاهی صحبت بر سر حقوق مادی است. گاهی هم حقوق معنوی. ما در مورد حقوق معنوی خودمان بسیار طلبکار هستیم. چرا که داریم پخش آثار خود در رادیو و تلویزیون را میبینیم دریغ از یک تذکر که این آهنگ یا تنظیم یا شعر مال فلانی است و البته هر کجا هم دلشان بخواهد آن اثر را بدون هیچ توضیحی قطع میکنند. با هنر نباید اینگونه برخورد کرد. این کار جز اینکه نشان میدهد موسیقی در نزد برخی از دوستان ما هیچ ارزش و اعتباری ندارد، هیچ تعبیر دیگری ندارد.
به این فکر کنید که آیا میشود رادیو و تلویزیون موسیقی نداشته باشند. مسئولین صدا و سیما باید به فکر بیافتند. اخیرا حتی اسم آهنگساز را هم نمیآوردند. اسم شاعر و تنظیم کننده را هم که از قبل نمیآورند. از سوی دیگر متاسفم که حتی برخی از دوستان فعال در عرصه هنر هم این اشتباه را مرتکب میشوند. مثلا کتاب مینویسند اما یادشان میرود فلان کار با کدام ارکستر و رهبر اجرا شده. موسیقی یک کار جمعی است. اثری که به وجود میآید شاعر، آهنگساز، نوازنده و تنظیم کننده هم دارد. دولتی که میخواهد به موسیقی برسد در درجه اول باید به دو مطلب توجه داشته باشد. حقوق مادی و معنوی این آثار که شامل آهنگساز، رهبر ارکستر، خواننده، نوازنده و تمام عوامل پدیدآورنده آثار هنری خواهد بود.
- ایده آل شما این است که کاش دولت چتر حمایتی خود را هر چه بیشتر به روی هنر و خاصه موسیقی بگستراند، اما میبینیم که در اغلب کشورهای دنیا موسیقی به شکلی کاملا خصوصی حیات دارد.
بخش خصوصی نباید تنها با نگاه مادی وارد این عرصه شود. البته در هر جامعهای هنرهایی که در سطح پایین تری هستند متاسفانه بیشتر مورد توجه قرار دارند. نباید هنرمندان واقعی کنار بنشینند و هنرمندان در سطح پایین دائم جلوی چشم مردم باشند. کسانی که در کار هنر هستند باید نظارت دقیقی به این امر داشته باشند و دولت هم به این نظر اهمیت دهد. هر آدمی به خاطر سودجو بودن نباید داخل شود چرا که مهار کردن آنها هم سخت میشود. تا جایی که بخش خصوصی بتواند به صورت متناسب کمک مادی و معنوی مناسبی داشته باشد ایرادی به این امر وارد نیست. اگر بخش خصوصی وارد میدان نمیشد خود ما هم نمیتوانستیم کنسرت مهرنوازان را اجرا کنیم.
- برای گروههای ارکستر که تعداد اعضای گروه زیاداند سالن اهمیت زیادی دارد. به نظر شما کنترل میزان هزینهها و به تبع آن اجراهای بیشتر از گروههای ارکستر را با چه اقدامی میتوانیم افزایش دهیم؟
بیشترین درآمد یک کنسرت در ایران صرف سالنها میشود. مردم و هنرمندان باید سالن داشته اشند تا از برنامههای هنری استفاده کنند. این هزینهها از جیب مردم و هنرمندان میرود. مردم از قیمت بلیطها گله دارند اما نمیدانند نصف هزینهای که میکنند خرج هزینه سالن میشود. حقوق ماهیانه هنرمندان را که در نظر بگیرید خواهید دید چیزی از فروش برای هنرمند نمیماند.
چرا ما سالن کنسرت نداریم. چرا تهران چند میلیون نفری تنها یک سالن کنسرت دارد. بقیه سالنها برای همایشها و سخنرانی هاست. تالار وحدت به عنوان تنها سالن کنسرت برای اپرا ساخته شده. در اصل از همین تالار وحدت بیش از موسیقی برای تئاتر استفاده میشود. برای تئاتر هم باید سالن به تعداد کافی داشته باشیم. هر چه تعداد سالنهای ما بیشتر باشد مردم به تفریحات سالم دست پیدا میکنند. جوان میتواند در یک سالن کنسرت بنشیند و با دوستان خود برنامههای خوب ببیند و در خیابانها سرگردان نباشد. تعداد سالنها باید به قدری زیاد شود که جوانها به سمت مراکز فرهنگی کشیده شوند. هنر در سلامت جامعه میتواند نقش آفرین باشد. دولت باید این امکان را در اختیار مردم قرار دهد. این خواسته زیادی نیست.
- حافظه تاریخی ما معمار ارکستر ملی را هنوز از یاد نبرده. شما دلایل ترک عرصه را قبلا گفتهاید. بعد از آن ارکستر سمفونیک هم به سرنوشت ارکستر ملی دچار شد. دلایل مختلفی باعث این ماجرا میدانستند که از جمله آن میتوان به جوانگرایی بیش از حد اشاره کرد. علی جنتی وزیر محترم ارشاد در سخنانش بارها به احیای این دو سرمایه فرهنگی اشاره کرده. اگر بخواهید نظر خود را در این باره بگویید چه مسیری را برای تجربه نشدن تجربههای پیشین مقبول میدانید.
ابتدا باید امکان فعالیت فراهم شود و بعد از آن است که میتوان درباره طی مسیر سخن گفت. اما با توجه به هزینهای که برای این کار اختصاص داده میشود حجم فعالیتها مشخص خواهد شد. یادم هست که آقای چکناواریان در مصاحبهای گفتند باید تعدادی نوازنده از کشورهای دیگر برای ارکسترهایمان استخدام کنیم. با توجه به دستمزدهایی که نوازندگان خارجی میگیرند این هزینهها تامین خواهد شد. ما در سال ۸۰ برای اجرای برنامه مشترک با ارکستر فیلارمونیک ژنو به آنجا سفر کردیم. اعضای ارکستر ژنو از ملیتهای مختلف بودند ولی ارکستر ما فقط از هنرمندان ایرانی تشکیل شده بود. خوشحالم که دولت لزوم وجود موسیقی در جامعه و احیای دو ارکستر را مطرح میکند. امیدوارم در عمل هم همینطور باشد. به موسیقی برسند و موسیقی را از این حالت خارج کنند.
- در طول بحث چندین بار به عملکرد صدا و سیما در قبال موسیقی اشاره کردید. این رسانه نقش مهمی درمورد موسیقی دارد. بطورکلی عملکرد صدا و سیما در این عرصه را چگونه ارزیابی میکنید؟
بگذارید این قضیه را با مثالی توضیح دهم. در کنسرت ژنو، ارکستر فیلارمونیک ژنو و ارکستر ملی با هم ادغام شدند و برنامه مشترک اجرا کردند. نصف برنامه را من و نصف برنامه را رهبر ژنو اجرا کرد. برنامه بسیار زیبایی بود. اما دریغ از یک خبر از صدا و سیمای ما. حتی خبرگزاریهای خارجی این خبر را مخابره کردند. ما هم از طرف دولت رفته بودیم اما حتی یک کلمه نگفتند فلان موفقیت را به دست آوردیم. اینها گلههایی است که من دارم. به شدت از عملکرد صدا و سیما گلهمند هستم. چرا که هنوز که هنوز است اینها تردید دارند ساز را میشود نشان داد یا نه. این سوال بیشتر شبیه جوک است. ساز را روی صحنه میشود دید در تلویزیون نمیشود. ساز را در ویترین مغازه میشود دید اما در تلویزیون نمیشود دید. یک دولت مترقی اینگونه عمل نمیکند. میتواند به نحو مطلوب از این پتانسیل برای سلامت جامعه و بهبود برنامههای خودش استفاده کند.
اگر موسیقی چیز بدی است استفاده نکنند. ما که گلهای نداریم. هر کاری خواستهاند انجام دادهاند. ببینیم آیا میتوانند دو روز صدا و سیما را بدون موسیقی اداره کنند. اطمینان دارم شدنی نیست چون اگر میشد حتما تا الان این کار را کرده بودند. چه معنی دارد که از هنر هنرمندان استفاده شود و بعد هم بگویند ما هنوز نمیدانیم موسیقی چه وضعیتی دارد. هنرمند چقدر میتواند این جفا را بپذیرد که با هنرش و حیثیت کاریاش چنین رفتاری کنند.
- با توجه به مشکلاتی که وجود دارد به نظر شما خود موسیقیدانها برای بهبود وضعیت چه فعالیتهای میتوانند انجام بدهد؟
باید به ریشههایمان وابسته باشیم. یک درخت زمانی تنومند و استوار است که ریشههای تنومندی داشته باشد. ما در زمینه ادبیات، موسیقی و زمینههای دیگر این ریشهها را داریم. از هزار سال پیش به این سو در کتابهای موسیقی چهرههای تابناکی مثل ابونصر فارابی، ابوعلی سینا، صفی الدین ارموی، عبدالقادر مراغی و دهها چهره ماندگار دیگر را پشت سرمان داریم. تازه به موسیقی نرسیدهایم. چنین مملکتی طی مسیر برای رسیدن به آینده خود را هم میداند. ما راهی جز اتکا به موسیقی ملی خودمان نداریم. موسیقی ملی ما برگرفته از فرهنگ ما، ادبیات ما، ردیف موسیقی ما و آهنگهای محلی ماست. طبیعتا بعد از این هم اگر بخواهیم راه خود را ادامه دهیم در راستای همان فعالیتهای قبلی ادامه میدهیم.
در زمانی که آقای خالقی ارکستر گلها را تشکیل داد چون با موسیقی و ادبیات ایران آشنایی خوبی داشت راهی را بنیان نهاد. قبل از آن استاد ایشان آقای وزیری هم در همین مسیر بودند. در مجموع راهی به وجود آمد که مسیر موسیقی ملی را نشان میدهد. البته قدم گذاشتن در این راه مشکلات فراوانی دارد. ما همواره باید جاده خود را بسازیم و بر روی آن حرکت کنیم. اینجاده به گذشته موسیقی ما اتکا دارد و همینطور بر طولش اضافه میشود.
- امسال دو کتاب از شما منتشر شد. شرح بینهایت (شامل زندگی نامه شما و همسرتان آزرم) و «تجزیه، تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران». در ابتدا راجع به این دو کتاب صحبت کنید. با توجه به نبود منابع کافی در مقوله تاریخ موسیقی وجود چنین نوشتههایی را در یاری رسانی به پژوهشگران چگونه ارزیابی میکنید؟
شرح بینهایت، شرح زندگی من و همسر مرحومم آزرم است که به شرح خاطراتمان از دورانی که میتوانستیم به یاد بیاوریم اختصاص دارد. خود من توانستم از سه سالگیام به بعد را در این کتاب بنویسم. آزرم از ۱۳ سالگی به بعد خاطره نویسی مرتبی داشت. اینکه کتاب مرتب پیش رفته به خاطر تاریخهایی است که آزرم یادداشت کرده. هر صفحه تقویم و یادداشت او با این تاریخها همراه است. من هم بیشتر حوادث زندگی هنریام را از آن کتاب پیدا کردم. قرار بر این بود خاطرات من را هم آزرم بنویسد منتها آنقدر سرم شلوغ بود که حتی به خواستهاش مبنی بر اینکه خاطراتت را ضبط کن تا بنویسم جامه عمل نپوشاندم. تقدیر به نحوی پیش آمد که ایشان رفت و بعد از ایشان این وظیفه به گردن من افتاد. بعد از تعطیلی ارکستر موسیقی ملی فرصت کردم هم این کتاب را بنویسم که تاریخ موسیقی من شاهد آن بودم و خاطراتی که از بزرگان موسیقی را شامل میشد. خاطرات زیبایی که از صبا، آقای خالقی و... داشتهام نوشتم. این نمونهها را در هیچ جای دیگر نمیبینید. اینها برای جوانهای ما جالب است. حداقل سی سال با علی اکبر شهنازی نوازنده چیره دست تار و سه تار همکاری داشتم. من رهبر هنرستان بودم و او معلم. در برنامههای آخر سال چند نفر اهمیت ویژهای داشتند. من، آقای شهنازی، آقای دهلوی، آقای اسماعیلی. رهبر این ارکستر در زمانی آقای دهلوی بود و بعد به عهده من گذاشته شد. همه معلمان دست به دست هم میدادیم و شاگردان هنرستان را به روی صحنه میبردیم. بسیاری از هنرمندانی را که به عنوان افراد شاخص و خوب میشناسید همگی اینگونه در هنرستان تربیت شدهاند و الان از افتخارات موسیقی مملکت هستند. اینها کارهایی بوده که در گذشته به آنها توجه داشتیم. در کتاب شرح بینهایت به بخشی ازآنها اشاره شده است. حجم کتاب داشت خیلی زیاد میشد. من از دو جلدی شدن این کتاب امتناع کردم اما حرفهای زیادی هستند که هنوز در دلم ماندهاند.
کتاب تجریه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران چه از نظر تاریخ معاصر موسیقی و چه از نظر شناخت مبانی و اصول موسیقی ایران از گذشته تا کنون، میتواند مفید باشد. این کتاب هم مفصل است و انشالله مفید هم خواهد بود. چراکه فنی نوشته شده و به درد کسانی که به تجزیه و تحلیل ردیف موسیقی ایرانی مشغولند میخورد و میتواند به عنوان یک کتاب مرجع مورد استفاده قرار گیرد. زمان زیادی از عمرم صرف نوشتن این کتاب شده بود. در هنرکده موسیقی ملی، دانشگاه آزاد، دانشگاه تهران و همچنین در کلاسهای خصوصیام که در منزل برگزار میشد این مباحث را درس داده بودم. تعطیلی ارکستر ملی فرصتش را برایم فراهم کرد. سومین کتابم که هارمونی موسیقی ایرانی است در مرحله صفحه آرایی و تایپ است. اصولا چه به عنوان رهبر ارکستر، چه به عنوان آهنگساز و چه به عنوان کسی که در سینما و سریالهای این مملکت سالیان زیادی فعال بوده همیشه مشغول کار و تدریس بودهام. الان هم هنوز خوشحالم که میتوانم کمکی بکنم و ارکستری را رهبری کنم یا کتابی بنوسیم.
- برخی گمان کردند آن چشمه خروشان خلاقیت هنری در سالهایی که فخرالدینی خانه نشین شد به هدر رفت...
اصلا این طور نیست. من هنوز کار میکنم. شما همین کتاب تجزیه و تحلیل مرا که ببینید مملو از خلاقیتهای تصویری است. تصاویر استفاده شده کاملا مهندسی شدهاند و به نوعی شاهد یک کار آرشیتکتوری هستیم. علاوه بر محتوای موسیقایی که دارد شکل نتها کار کاملا تازهای است.
ما عاشق کارمان هستیم. من با موسیقی زندگی میکنم. بدون موسیقی نمیتوانم زنده بمانم. تمام زندگی من با موسیقی گذشته از این بابت به آن دوستانی که گمان میکنند چشمه ذوق ما خشکیده اطمینان میدهم که اکنون با برنامه ریزیهای دقیقتر کار میکنم و کارهای جدیدی آماده اجرا دارم که در فرصت مناسب اجرا خواهد شد.
- در دوران سیاسی مختلفی رهبری ارکستر ملی را به عهده داشتید. از اولین کارتان با آواز استاد محمدرضا شجریان تا سال ۸۸. سال ۹۲ برای شما چاپ کتابتان و کنسرت مهرنوازان را در دل داشت. از سال نود و سه چه پیش بینی دارید؟
در دورانی که منظور نظر شماست مشکلات تنها دامنگیر موسیقی نبود. سینما هم وضع خوبی نداشت. توجه درستی وجود نداشت. به درد دل ما نمیرسیدند. مسیری که برای فرهنگ در نظر گرفته بودند باب میل ما نبود. حتی بعد از تعطیلی ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران این سوال اصلا پیش نیامد که چرا این دو ارکستر تعطیل هستند. خوشحالیم که دولت جدید به این مسئله توجه دارد. آقای مرادخانی در مدیریت مسائل هنری کارنامه خوبی داشته و از دورانی که با ایشان کار میکردم خاطرات بسیار خوشی دارم.
وقتی مسئولین مملکت وعده کردهاند به موسیقی توجه خواهند کرد و نسبت به احیای دو ارکستر مهم ما مصمم هستند باید امیدوار بود. آنگونه که به من اعلام شده آقای مرادخانی و همکارانشان منتظر هستند بودجه را در اختیار بگیرند. من به این موضوع خوشبین هستم. انشالله در سال ۹۳ با توجه به سخنان خوب و شیرینی که مطرح شده ارکسترها و واحدهای مختلف موسیقی نظیر گروه کر و گروههای کوچکتر همگی فعال شوند و با دلی خوش به اجرای برنامه بپردازند و حاصل این فعالیتها خلق آثار زیبا باشد که ارمغانی برای مردم عزیز است و انشالله نوای خوش موسیقی ما تقدیم شود به ملت عزیز که برای ما گرامیاند. امیدوارم بتوانیم خدمت گذار آنها باشیم و اوقات شیرینی را برای آنها فراهم کنیم.. ببینیم که موسیقی ما شکل خوبی پیدا کند و گروهها پر کار باشند.
موسیقی نوای دل هاست. صدای مهر و دوستداشتن است. آن را دریابید. ما هم مردم را دوست داریم و با موسیقی امان این مهر و عشق را میگوییم. بگذارند این عشق را بیان کنیم. هنرمند به دنبال زیبایی است. به دنبال شر نمیگردد. به دنبال این است که به مردم نوای خوش دهد. نمیدانم چرا نمیگذارند این کار را بکنیم.
ارسال نظر