یک بیماری به نام «ترس از بیماری»
یکی از انواع وسواسهای فکری، وسواس بیماری یا ترس بیمارگونه از بیمار شدن است. این افراد همیشه تصور میکنند به بیماری لاعلاجی مبتلا هستند و به همین دلیل به طور مداوم به پزشکان متعدد مراجعه میکنند
روزنامه جام جم: اگر سری به بیمارستانها بزنید، با جمعیت زیادی از بیماران مواجه خواهید شد که برای درمان مراجعه کردهاند. در میان این افراد گاهی میتوان افرادی را مشاهده کرد که واقعا بیمار نیستند و تنها وسواس بیماری دارند و مدام از این دکتر به آن دکتر میکنند تا بتوانند این توهم خود را فروبنشانند.
در نقطه مقابل آنها هم کسانی هستند که بهرغم بیمار بودن، حتی حاضر نمیشوند از کنار مرکز درمانی عبور کرده و یک قرص مصرف کنند. دکتر بدریالسادات بهرامی، روانشناس در گفتوگو با جامجم، به بیان ابعاد شخصیتی این افراد و راهکارهای درمانی پرداخته است.
یکی از انواع وسواسهای فکری، وسواس بیماری یا ترس بیمارگونه از بیمار شدن است. این افراد همیشه تصور میکنند به بیماری لاعلاجی مبتلا هستند و به همین دلیل به طور مداوم به پزشکان متعدد مراجعه میکنند. این افراد معمولا از نظر پزشکان سالم هستند اما آنها را وادار میکنند برایشان انواع آزمایشها، سونوگرافی، تصویربرداری و... تجویز کنند. بعد از اعلام نتیجه آزمایشها که سالم بودن آنها اثبات میشود، تا چند روز میپذیرند که بیمار نیستند اما بعد از چند روز دوباره این وسواس فکری به سراغشان میآید.
افراد همیشه بیمار
این افراد معمولا بهخاطر وسواسی که دارند به برنامهها و اخبار پزشکی و مجلات پزشکی علاقه دارند و آنها را دائم دنبال میکنند و اگر علامتی از بیماریهایی را که در آن برنامهها معرفی میشوند، در خود مشاهده کنند، آن بیماری و علائمش را به خود نسبت میدهند و به طور جدی به پزشک متخصص مراجعه میکنند. ذهن این افراد بهدلیل وسواس فکری شدیدی که دارند، مدام در حال ساخت بیماریهای جدید است. در بیشتر موارد، ترس از مردن مهمترین عاملی است که این وسواس را به جان بیماران میاندازد و با شبیهسازی ذهنی بیماری، وادار میشوند تا با مراجعات متعدد به پزشکان مختلف، ذهنشان را آرام کنند که متأسفانه این آرامش خیلی دوام نمیآورد.
درمان بیماران فکری
یکی از روشهایی که میتوان این قبیل بیماران را درمان کرد، روش «غرقهسازی» است؛ بهطوری که باید آنها را در ترس خودشان غرق کنیم. به عنوان مثال، در بیماری که مدام بهخاطر ترس از بیماری به پزشکان مختلف مراجعه میکند، بهتر است با حرف زدن بفهمانیم که زندگی فعلی او که مدام به ترس از بیماری میگذرد، شاید بدتر و عذابآورتر از مرگ باشد. این نوع غرق کردن در ترس، بیمار را به فکر وامیدارد و از جایی به بعد تصمیم میگیرد با شرایط کنار بیاید و این وسواس فکری را تمام کند. در کنار این روش، میتوان از روشهای مختلفی چون دارودرمانی و مشاوره هم استفاده کرد.
بیماران الکی نگران
بعضی افراد هستند که در مراحل رشد خود، یاد گرفتهاند تنها از راه تمارض و جلب ترحم، توجه دیگران را به خود معطوف کنند. این افراد معمولا جزو کسانی هستند که همیشه ناله مریضیشان بهراه است و همیشه از درد و بیماری شکایت دارند. این افراد شاید در ظاهر آگاهانه تمارض میکنند ولی از آنجا که ریشه ترس و اضطراب جدایی و طرد شدن در وجود آنها نهادینه شده، عوارض آن در قالب بیماریهای جسمی بروز میکند. این حالت کاملا با وسواس فکری بیمار شدن متفاوت است و کاملا نوعی تمارض به بیماری بهمنظور جلب توجه دیگران محسوب میشود که آنقدر به این تمارض ادامه میدهند تا در دنیای واقعی این دردها به سراغش میآید. تشخیص این دو بیماری از نظر بالینی کاملا متفاوت است و درمان متفاوتی را هم میطلبند.
در مواجهه با این قبیل بیماران، معمولا از خانوادههای آنها میخواهیم که هر وقت شروع به تمارض و اعلام بیماری میکنند، از آنها فاصله بگیرند و آنها را طرد کنند و هربار که اعلام بیماری نمیکند، به او توجه کنند و تا میتوانند به او عشق بورزند و محبت کنند تا یاد بگیرد اعلام بیماری، باعث دور شدن اطرافیانش از او میشود و برعکس، وقتی اعلام سلامت میکنند، دیگران را به خود جذب میکنند.
مشکل این قبیل افراد معمولا با روش «خاموشسازی» در مشاوره برطرف میشود. در صورتی که این شیوه به کار نیاید و مؤثر واقع نشود، شیوههای دیگری را به فرد بیمار و اطرافیانش میآموزیم. اغلب در این قبیل بیماران ابتدا باید اضطراب آنها را یا از طریق رابطه و درمان اعتماد به نفس یا از طریق دارودرمانی درمان کرد.
ولی معمولا این افراد تا زمانی که رابطهای که برقرار میکنند به آنها اعتماد به نفس ندهد، به تمارض خود ادامه میدهند چرا که از همان کودکی راه دیگری برای برقراری ارتباط یاد نگرفتهاند؛ بهعنوان مثال نیاموختهاند که از طریق خوشمشرب بودن با همسر ارتباط برقرار کنند و به او نزدیک شوند و لزومی ندارد که فقط به بیماری تمارض کنند و از این راه بخواهند توجه همسر را به خودش جلب کنند. ما گاهی به این قبیل افراد شیوههای مناسب برای برقراری رابطه مناسب را یاد میدهیم و تنها با همین راه میتوانیم آنها را درمان کنیم.
تا به حال دکتر نرفتهام
در این میان، افرادی هم هستند که از همان کودکی از هرگونه درمان، پزشک، بیمارستان و هر آن چیزی که به دارو و درمان و محیط درمانی ربط داشته باشد، فراری هستند و ترس بیمارگونه دارند. این ترس در واقع در مراحل رشد این افراد ایجاد شده بهطور مثال، والدین برای این که کودک کاری را انجام ندهد، او را از پزشک و آمپول و دارو میترسانند که این ترس تا دوران بزرگسالی هم ادامه پیدا میکند و به نوعی ترس بیمارگونه تبدیل میشود و در ذهن این افراد اینگونه ثبت میشود که به طور کلی درمان ترسآور است.
معمولا جزو افتخارات این گروه از افراد است که تابه حال دکتر نرفته و حتی یک قرص هم نخوردهاند چون همیشه در ذهنشان اینگونه تصور میکنند که پزشکان افرادی هستند که دیگران را اذیت و آزار میدهند و داروها سمومی هستند که برای از بین بردن انسان ساخته شدهاند. این افراد در صورتی که بیمار شوند، اقدامی در زمینه درمان انجام نمیدهند و به شدت نسبت به مراجعه به پزشک و مصرف دارو مقاومت نشان میدهند.
معمولا اطرافیان این افراد، برای درمان بیماری آنها با مشکل مواجه میشوند و چارهای ندارند جز اینکه به تنهایی به پزشک مراجعه کنند و علائم بیماری را اطلاع دهند و داروی مناسب را دریافت کرده و با ریختن دارو در غذا، دارو را به آنها بخورانند. دارو خوراندن به این بیماران بسیار کار دشواری است و باید بهگونهای این کار انجام شود تا بیمار متوجه نشود وگرنه از این کار خودداری میکند.
ترس بیمارگونه از کادر درمانی و پزشک و بیمارستان و دارو، جزو اختلالات اضطرابی به شمار میرود و باید ابتدا اضطراب مبتلایان را درمان کرد. گاهی مجبور میشویم اضطراب آنها را به طور پنهان و با کمک خانواده و اطرافیان درمان کنیم و بدون اطلاع به آنها دارو بخورانیم تا درمان شوند.
این افراد معمولا در مقابل مشاوره هم مقاومت میکنند اما در صورتی که حداقل مشاوره را هم بپذیرند، با طی مراحل مشاوره میتوان آنها را به مرور درمان کرد تا ترس آنها از بین برود. در واقع، زمانی که ترس این افراد از طریق مشاوره درمان میشود، به مرور برای طی مراحل درمان بیماری خود مراجعه میکنند و ترس آنها از دارو و درمان هم از بین میرود. یکی از انواع وسواسهای فکری، وسواس بیماری یا ترس بیمارگونه از بیمار شدن است.
این افراد همیشه تصور میکنند به بیماری لاعلاجی مبتلا هستند و به همین دلیل به طور مداوم به پزشکان متعدد مراجعه میکنند. این افراد معمولا از نظر پزشکان سالم هستند اما آنها را وادار میکنند برایشان انواع آزمایشها، سونوگرافی، تصویربرداری و... تجویز کنند. بعد از اعلام نتیجه آزمایشها که سالم بودن آنها اثبات میشود، تا چند روز میپذیرند که بیمار نیستند اما بعد از چند روز دوباره این وسواس فکری به سراغشان میآید.
نظر کاربران
من به این درد مواجه هستم ولی تا حالا براش دکتر نرفتم
من همین بیماری رو دارم الان ۵صبحه نخوابیدم فکر میکنم تنگی نفس دارم و قلبم خوب کار نمیکنه