آقایان! اینها را به همسر باردارتان نگویید
بارداری کار سادهای نیست. شوهرانی که وانمود میکنند حال همسر خود را درک میکنند یا چیزهایی میگویند که فکر میکنند ابراز همدلی است، بارداری را سادهتر نمیکنند! آقایان محترم! میدانیم که قصدتان خوبی است اما شما به عنوان شوهر، این جملات را نباید به همسر باردار خود بگویید!
شاید فکر کنید این جمله، حس خوبی دارد یا ابراز همراهی با همسرتان است اما واقعا نمیدانید او چه حال و روزی دارد! شما نمیتوانید درد جسمی و روحی او را درک کنید پس وانمود نکنید که اینطور است! در عوض بگویید: من متاسفم که حال خوبی نداری یا بپرسید: میتوانم کاری برایت انجام بدهم؟
۲. مگه همین یک ساعت پیش غذا نخوردی؟!
بله او همین یک ساعت پیش غذا خورده، اما حالا بازهم گرسنه است، و احتمالا اگر یک ساعت بعد یا شاید هم زودتر غذا نخورد، ممکن است از گرسنگی حالش بد شود. در مورد انتخابهای غذایی یا تعداد دفعات خوردن همسرتان از او سوال نکنید، به هر حال او دارد انسان دیگری را در درون خود رشد میدهد.
۳. چرا بازم گریه میکنی؟!
هورمونهای بدن همسرتان همگی بهم ریختهاند و این کاملا طبیعی است که بیدلیل هیجانی یا احساساتی شود. احتمالا خودش هم دوست ندارد تمام مدت گریه کند، ولی این کار را میکند. فقط او را در آغوش بگیرید و به او اطمینان دهید که کنارش هستید. به احساسات او را بی احترامی نکنید.
۴. خونسرد باش!
بارداری واقعا استرس برانگیز است؛ از اطمینان بابت سلامت کودک گرفته تا آماده شدن برای شیر دهی. اگر همسر دوست داشتنی شما لحظهای ناگهان آشفته میشود و بهم میریزد، فقط از او بپرسید چه کمکی از دستتان بر میآید.
۵. دیشب خیلی خوب خوابیدم!
همسرتان در دوران بارداری ناراحتیهای زیادی را تحمل میکند که یکی از آنها مشکلاتی است که برای خوابیدن دارد و تقریبا نمیتواند به راحتی بخوابد. حتی اگر بهترین خواب زندگیتان را داشتهاید، لطفا این را به همسرتان اعلام نکنید، او دوست ندارد این را بشنود!
۶. دوست دارم یک سال دیگه دوباره بچهدار بشیم!
همسرتان الان دوست ندارد به بارداری مجدد فکر کند، اجازه بدهید کودکش را به دنیا بیاورد، بدنش به شرایط قبل برگردد و از فرزند تازه به دنیا آمدهاش لذت ببرد. لطفا در مورد فرزندان بعدی که دوست دارید داشته باشید حرف نزنید!
۵. فکر میکنی کِی به وزن قبلیت برگردی؟!
همسر نازنین شما در حال حاضر احساس میکند فرزندی که در راه دارد، تغییرات زیادی در او ایجاد کرده و دوست ندارد در مورد وزن اضافی که به دست آورده فکر کند. فقط صبور باشید، او بالاخره این وزن را کم خواهد کرد!
۶. از مامانم خواستم موقع زایمان کنارت باشه!
شما هرگز نباید تحت هیچ شرایطی، کسی را بدون علاقه و تمایل همسرتان به اتاق زایمان دعوت کنید! هرگز این کار را نکنید! البته او این را میفهمد که این کودک، همانقدر که متعلق به اوست به شما نیز تعلق دارد، اما زایمان کردن یک تجربهی خصوصی و حساس است. همسرتان هر تصوری که دارد باید به او کاملا حق بدهید.
دوران بارداری، دورهای حساس از زندگی همسرتان است که او را بینهایت آسیب پذیر میکند. شما به عنوان شوهر باید به احساسات او توجه داشته باشید و به او این اطمینان را بدهید که نیازهایش را برآورده خواهید کرد و فراتر از همهی اینها، شاد و راضی کردن او برایتان از هر چیزی مهمتر است. همسرتان هم بابت تلاشها و حمایتهایتان قدردان شما خواهد بود.
نظر کاربران
مگه شعور دارن این آقایون؟
برای بچه ی دومم باردار بودم ،در حالی که اولی یک سال و چهار ماهش بود ،ویار بسیار بدی داشتم ،نه به این معنی که همه ش هوس خوردنی کنم ،برعکس از بوی تن خودم هم بیزار بودم ،بوهایی حس می کردم که اصلا تو دنیا نیست .
خلاصه مثل همیشه رفتم خونه مامانم اینا ،چون بوی خونه ی خودمون رو نمی تونستم تحمل کنم ،بعد از چهار ماه با چهره ی تکیده و رنگ زرد برگشتم خونه ،همزمان مادر شوهرم از سفر اومده بود با آنفولانزا ی سخت ،رفت پیش دخترش که ازش نگهداری کنه ،منم آنفولانزا گرفتم حالم خیلی بد بود در حالی که ویارم تازه رو به بهبود بود ،آنقدر حالم بد بود که از پسر کوچیکم به زور نگهداری می کردم ،غذا هم نمی تونستم درست کنم ،.....
جز بدترین و غمگین ترین خاطرات زندگی ام شده و هر گز از یاد نمی برم که شوهرم حاضر نشد مرخصی بگیره بمونه تو خونه نه به خاطر من ،به خاطر پسر کوچک یک سال و هشت ماهه ،تازه قیافه هم می گرفت که چرا غذا درست نکردی !!!!!!
این چیزا شعور می خواد سواد عاطفی بالا می خواد تربیت درست می خواد ،من که نمی بخشمش هرگز !!!!
همسرم هنوز از بیمارستان نیومده بودم که در خواست فرزندی دیگه کرد برای بار سوم تازه اینجا جالبه که هر بار با خنده ی مضحکی می گفت شاهکار که نکردی برای دو کیلو ونیم داری ناز می کنی........
همسر منکه میگه بچه نمیخوام بچه زندگی مشترک رو خراب میکنه