چه كنيم تا حافظه را آنقدر تقويت كنيم كه هيچ چيز را فراموش نكنيم؟
از اتهام «آلزايمر» تبرئه شويد
زندگي ماشيني و مدرن امروز، آنقدر شلوغ و پر سروصدا و هم آنقدر پر از بخشهاي ريز، اعداد فراوان، شمارههاي گوناگون، قرارهاي مختلف، قولهاي حياتي و هزاران چيز كوچك و بزرگ است كه بايد همه اطلاعاتتان را در ميان آن شلوغي به ذهن بسپاريد اما گاهي اينكار تقريبا غيرممكن بهنظر ميرسد.
اطلاعات را به احساس ربط بدهيد
راهحل: براي اين نوع اطلاعات بايد از همان ابتدا آنها را با دقت به خاطر بسپاريد و هرازگاهي آن را دوباره بهخاطر بياوريد تا فراموششان نكنيد. براي اينكار ميتوانيد به هر كدام از اين اطلاعات يك معني خاصي دهيد. مثلا اعداد رمز عابر بانكتان را به سال تولدتان و ساعت قرار ملاقات را با برنامه تلويزيوني خاصي ارتباط دهيد. ميتوانيد يك احساس خاص را هم به اين نوع اطلاعات وصل كنيد يا مثلا بعضي زمان قرارها را براساس حوادث مهمي كه قبل يا بعد از آن قرار است رخ دهند به خاطر بسپاريد. براي اطلاعات كوچك و كمارزشي مثل زمان خريد عيد يا نوبت دندانپزشكي هم خيلي ذهنتان را خسته نكنيد. اصلا دفترچههاي يادداشت و تقويمهاي جيبي براي همين ساخته شدهاند تا زياد به ذهنتان فشار نياوريد. حافظه فقط براي نگهداري اطلاعات مهم است.
خيلي از افراد حافظهشان بيشتر تصويري است يعني به ندرت چهره اي را فراموش ميكنند اما نامها را بهراحتي فراموش ميكنند. براي همين وقتي فرد جديدي را ميبينيد، ابتدا يك نگاه دقيق به فرد بيندازيد سپس نام او را همزمان با نگاه كردن به چهرهاش براي خودتان حداقل ۳بار تكرار كنيد، سپس سعي كنيد كه حين صحبت كردن هم نام فرد را به كار ببريد. ميتوانيد نام فرد را با يك مشخصه ظاهري او در ذهنتان ثبت كنيد مثلا همان كه چشمهاي روشني داشت يا همان كه موهايش ريخته بود، سپس نام فرد را در ذهنتان با آن صفت تكرار كنيد تا در ذهنتان ثبت شود اما سعي كنيد، اينكار را بلند انجام ندهيد چون شايد طرف خوشش نيايد كه برايش لقب بگذاريد.
مشكل: نام فيلمها را فراموش ميكنيد؟ يا اسم وسيلهاي را كه ميخواهيد؟ كلمات هميشه نوك زبانتان است اما يادتان نميآيد؟ اين يك مشكل همگاني است و با بالا رفتن سن هم بيشتر ميشود. معمولا زماني كه هيجانزده هستيد يا استرس داريد يا ذهنتان از چند فكر مختلف پر است بيشتر اتفاق ميافتد.
راهحل: اول اينكه خيلي سخت نگيريد چون اين اتفاق براي همه پيش ميآيد، اما براي به ياد آوردن كلمهاي كه فراموش كردهايد، اول يك نفس عميق بكشيد و ذهنتان را از هر فكر ديگري خالي كنيد ـ فكر كردن همزمان به چند موضوع دشمن ذهن است ـ سپس با خودتان نام چيزي كه فراموش كردهايد را بلند توضيح دهيد؛ مثلا بگوييد چيزي است شبيه آلبالو يا اين كلمه با حرف «غ» شروع ميشود يا ميتوانيد كلمهاي هم قافيه يا شبيه اما با معني متفاوت را بگوييد. ميتوانيد اشيا يا اسامي مرتبط با آن كلمه را هم بلند بگوييد تا ناخودآگاه كليد ذهنتان فعال شود. اگر هم يادتان نميآيد از كلمه مشابهي استفاده كنيد و به هيچوجه به جاي آن كلمه، چيز يا فلان نگوييد.با اين روش مكان دارد ناگهان مدتي بعد آن كلمه يادتان بيايد.
مشكل: وارد يك اتاق ميشويد اما نميدانيد براي چه كاري وارد اتاق شدهايد؛ گوشي تلفن را دستتان ميگيريد اما يادتان نميآيد كه به چه كسي ميخواستيد زنگ بزنيد؟ دليل اين اتفاق اين است كه شما در مسير رفتن، حواستان ناخودآگاه به چيزي پرت شده است يا اينكه كاري كه ميخواستيد انجام دهيد چندان برايتان مهم نبوده است تا كاملا در ذهنتان ثبت شود.
راهحل: اول خوب به كاري كه داريد و چيزي كه ميخواهيد، فكر كرده و آن را در ذهنتان تصوير كنيد. ميتوانيد كاري كه ميخواهيد انجام دهيد يا چيزي كه قرار است بگيريد را در ذهنتان به يك چيز به ياد ماندني ديگر وصل كنيد.
مثلا جوراب قهوهاي كه دنبالش هستيد را به شلوار قهوهاي كه قرار است بپوشيد، وصل كنيد. اگر قرار است دنبال مايو براي شنا بگرديد، اول خودتان را در همان مايو كنار دريا تصور كنيد.
اينكار باعث ميشود تا تصوير ذهني واضح تري از آن شي در ذهنتان نقش ببندد. روش ديگر رديابي ذهن است. مسير ذهنتان را دنبال كنيد و اگر بهطور ذهني نميتوانيد اينكار را انجام دهيد يكبار ديگر همان مسيري كه آمدهايد را برگرديد و به خاطر بياوريد، به چه چيزي فكر ميكرديد يا چه احساسي داشتيد.
مشكل: يادتان ميرود دزدگير ماشين را زدهايد يا نه؟ يا اينكه زير گاز را خاموش كردهايد؟ هنگامي كه بهطور خودكار بعضي كارها را انجام ميدهيد ممكن است آنقدر اينكار در ذهنتان عادي باشد كه اصلا متوجه انجام دادن آن نشده باشيد و بعد يادتان نيايد كه آن را انجام دادهايد يا نه.
راهحل: نگران نباشيد. خيلي از اوقات اين بيشتر يك وسواس ذهني است كه شما در ماشين را قفل كردهايد و زير گاز خاموش است. فراموش كردن اينكه كاري را انجام دادهايد يا نه بيشتر به خاطر نگراني است، اما اگر ديديد كه اين فراموشي بيشتر شده و خيلي به سراغتان ميآيد و هر چيزي را چند بار چك ميكنيد، بهتر است كمي خودآگاهتان را در زمان انجام دادن اين كارها فعال كنيد. مثلا موقع بستن شير گاز بلند با خودتان بگوييد:« شير گاز بسته شد» يا مثلا موقع بستن در ماشين يك قطعه از يك آهنگ را بلند بخوانيد. بعد ميتوانيد با يادآوري آن قطعه آهنگ از انجام دادن كارتان مطمئن شويد. راهحل ديگر اين است كه جلوي در خانه موقع خروج يك برچسب يادآوري بچسبانيد كه به شما يادآوري ميكند شير گاز را ببنديد يا كليد را با خودتان برداريد. اين روش براي كساني كه حافظه ضعيفتري دارند بيشتر پيشنهاد ميشود.
مشكل: يادتان نميآيد كليدتان را كجا گذاشتهايد يا كيف پولتان را كجا گم كردهايد؟ اين مشكل بيشتر به دليل اختلال در توجه است. شما وارد خانه ميشويد و كليدتان را بيهوا جايي مياندازيد و همزمان ذهنتان درگير ناراحتي و دعوايي است كه در خيابان برايتان پيش آمده است. گم كردن وسايل روزمره و در ظاهر بياهميت مثل كليد و خودكار به اين علت كه ذهن اصلا درگير آنها نيست بيشتر پيش ميآيد.
راهحل: بهخودتان ياد دهيد، موقع قرار دادن چيزهاي به ظاهر ساده هم حواستان را جمع كنيد. مثلا بهخودتان آرام يا حتي بلند بگوييد كه كليد را گذاشتم كنار گلدان يا اين هم از قفل كردن در ماشين يا مثلا كيف پولم را كنار كيف دستي گذاشتم. رفتار هميشگي هم يك راهحل ديگر است مثلا براي هر چيزي جاي ثابتي درنظر بگيريد تا هميشه همانجا آنها را پيدا كنيد. داشتن يك حافظه خوب اغلب با ايجاد عادتهاي صحيح بهدست ميآيد.
منبع : مجله سیب سبز
ارسال نظر