اگر تروریستها در کودکی کتاب میخواندند...!
وقتی اولین تصویر از مظنونان انفجار بروکسل بر صفحه تلویزیون ظاهر شد، با خودم فکر کردم اگر آنان در کودکی شعر و داستان میخواندند و از رهگذر آشنایی با شخصیتها و دنیاهای متفاوت و متنوع کتابها شناخت وسیعتر و عمیقتری نسبت به دیگران پیدا میکردند، آیا باز هم ذهنشان پذیرای تندادن به چنین کارهایی بود؟
در فرودگاه های ینالمللی روزانه تعداد زیادی شبیه به آنان را میتوان دید که آزارشان به کسی نمیرسد.انفجارهای بروکسل و پیش از آن حوادث تروریستی پاریس و پیشتر حضور شهروندان اروپایی در صفوف داعش، این گروه را بیشازپیش زیر ذرهبین برده و آگاهیهای تازهای به دست داده است.
یکی از این آگاهیهای نگرانکننده حضور کودکان و نوجوانان یا جوانان کمسنوسال در صفوف داعش است. گزارشهایی از پیوستن شهروندان اروپایی به داعش، حکایت از آن دارد که دانشآموزان دبیرستانی در اروپا از مخاطبان هدف این گروه بودهاند. این گزارشها در کنار تصویرهایی از کودکان داعشی که دست به اعمال خشونتآمیز میزنند و در کشتن و سربریدن مشارکت فعال دارند، معنادارتر میشود.
این تصویرها اگرچه یادآور برخی از فیلمهای فانتزی - اهریمنی است، اما متأسفانه واقعیت دارند و این پرسش را به وجود میآورند که چرا این کودکان و نوجوانان جذب داعش میشوند؟ یا چرا داعش میتواند آنان را همچون ابزاری برای خشونت و کشتن و بریدن در اختیار بگیرد؟
با اینکه در هفتههای اخیر داعش در سراشیب شکست افتاده و احتمالا جذابیتش را برای نوجوانان و جوانانی که زمینه پیوستن به آن را دارند، از دست داده، اما اصل ماجرا تغییری نکرده است. در کشورهای مختلف گروههای خشونتطلب با اعتقادات دینی و سیاسی متفاوت وجود دارند که به کودکان و نوجوانان به چشم عاملانی زودبازده نگاه میکنند و اگر به ریشههای آن توجه نشود، در آینده گروه یا گروههای دیگر از این دست میتوانند کودکان و نوجوانان را قربانی مطامع خود کنند.
درباره ریشههای این پدیده مراکز پژوهشی مختلف، روزنامهنگاران و تحلیلگران، گزارشهای مختلفی منتشر کردهاند و به علل و عوامل بسیاری توجه نشان دادهاند. در یکی از این گزارشها با اشاره به نمایشیبودن خشونتهای وحشتناک داعشیها بهخصوص توسط کودکان از الگوهای مشابه نمایشی این خشونتها و برخی از فیلمهای سینمایی و بازیهای آنلاین، پرده برداشته و از آن به عنوان یکی از عوامل جذب نوجوانان و جوانان کمسنوسال به داعش یاد شده بود.
به مدد گزارشهای منتشرشده، ما تصویرهایی از زندگی برخی نوجوانان و جوانان داعشی پیش از پیوستن به داعش در اختیار داریم که در خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی به صورت عکس یا در گفتوگو با والدین آنها منتشر شده است. در این گزارشها نشانههایی از علاقه برخی از این نوجوانان به سینما، ورزش، موسیقی و حتی مد میتوانیم ببینیم، اما من باوجود جستوجو عکس یا نشانهای از کتاب ندیدهام. هیچ گزارشی نخواندهام که مادر یا پدر یکی از آنان گفته باشد بچه من پیش از پیوستن به داعش کتاب میخواند. در گزارشها از درسخوانبودن و حتی شاگرد ممتازبودن برخی از آنان گفته شده است، اما از کتابخوانبودن آنها خیر.
با قاطعیت نمیتوانم ادعا کنم اگر این افراد ادبیات (شعر و داستان) خوانده بودند، رفتارشان چگونه بود. درباره آنان امکان سنجش نداریم، اما میتوانیم بین کتابخوانی و خشونت مطالعاتمان را گسترش بدهیم. میتوانیم با مراجعه به تجربههای شخصی و جمعیمان این موضوع را بیشتر بشکافیم.
تحقیقات اجتماعی نشان میدهد خواندن، تأثیرات اجتماعی عمیقی بر مخاطبان دارد. تحقیقات از سازگاری و همدلی بیشتر کتابخوانان نسبت به دیگران حکایت دارد.
سال گذشته ترجمه یادداشتی از یک نشریه خارجی را خواندم که دلایلی ذکر کرده بود درباره اینکه چرا کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که باید عاشقشان شد. در این یاداشت به تحقیقاتی ارجاع داده شده بود که نشان میداد کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون اینکه عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن تفکرات دیگران لذت ببرند. علاوه بر آنچه در این پژوهشها آمده است، میتوانیم با توجه به فرایند کتابخواندن به این نتیجه برسیم که کتاب و بهخصوص کتابهای رمان و داستان به خوانندگان جوان کمک میکند دنیای دیگری بسازند، رؤیاها و خواستههایشان را در دنیایی منظم تخیل کنند.
به آنها امکان تبدیل زندگیهای دیگران را به تجربه زیسته میدهد. تخیل آنان را تقویت میکند، به تفکر انتقادی آنان میدان میدهد. به آنها امکان میدهد دنیا را از چشم دیگران ببینند، قدرت درک دیگران و تفاهم با آنان را داشته باشند و توان استدلالکردن و گفتوگوکردن را تقویت میکند.
اگر چنین پژوهشهایی درست باشند که تجربه شخصی ما هم جز آن را نمیگوید، میتوانیم با اطمینان بیشتری بگوییم اگر آنان در کودکی کتابهای داستان میخواندند، احتمالا مقاومت بیشتری در برابر چنین خواستهای داشتند. حالا میتوانیم بااطمینان بیشتری بگوییم کتابخواندن و بهخصوص خواندن شعر و داستان، یکی از بهترین راهها برای کاهش خشونت و تعصبهای منتهی به خشونت است.
ارسال نظر