تا بهحال با پدیده «از دست دادن» مواجه شدهاید؟
تقريبا تمام ما در طول زندگيمان، براي يک بار هم که شده با پديده «از دست دادن»، مواجه ميشويم. اين از دست دادن، ميتواند بسيار کوچک و پيشپاافتاده مانند گم کردن دسته کليد يا کيف پول باشد يا بسيار بزرگ و گاهي غمانگيز.
بهانهاي براي شناخت بيشتر خودمان پيدا ميکنيم. بهطور کلي، تفاوت چنداني نميکند که چه چيزي را از دست بدهيم، نکته مهم اين است که تقريبا تمام انسانها در صورت از دست دادن چيزي يا کسي که آن را دوست دارند يا براي آن ارزش قائلاند، درجههاي مختلفي از ناراحتي، انکار، خشم و حتي افسردگي را تجربه ميکنند.
انکار
معمولا اولين حسي که پس از هرنوع از دست دادني به انسانها دست ميدهد، حس انکار است. مثلا فرد پس از گم کردن کيف و کليد خود، تامدتي دنبال آن ميگردد و مدام پيش خودش ميگويد حتما آن را در خانه دوستم، محل کار يا ماشين جا گذاشتهام. در مورد از دست رفتن يک رابطه يا مفقود شدن يکي از نزديکان هم که تا مدتها حس انکار بهصورت گفتن جملاتي مانند «همه چيز درست ميشود» يا «من ميدانم به زودي خبري از او ميآيد»، به چشم ميخورد. اينها همه، نشانههاي انکار «از دست دادن» هستند. هرچه اشيا يا افرادي که گم کردهايم، بزرگتر و عزيزتر باشند و اين حادثه هم بهطور ناگهانيتري اتفاق بيفتد، مرحله انکار هم عظيمتر، طولانيتر و دردناکتر خواهد بود. مثلا امکان طولانيتر بودن مدت زمان انکار و دردناکتر بودن اين مرحله براي افرادي که عزيزي را در هواپيماي مالزي که گم شده است، داشتهاند، بسيار بيشتر خواهد بود. هرچه مرحله انکار، طولانيتر باشد، آسيب بيشتري هم به فرد وارد ميشود و بدترين حالت اين است که ابهامي هم در اين از دست دادن، وجود داشته باشد؛ مثلا فرد، نداند چرا رابطه عاطفياش از دست رفته يا نداند عضوي از خانوادهاش که گم شده، چه بلايي سرش آمده است. در موارد زيادي، پذيرش مرگ يک عزيز از گم کردن يا از دست دادن او، سادهتر خواهد بود، زيرا ديگر ابهامي در مرگ وجود ندارد اما گم شدن و از دست دادن، هميشه با ابهامهاي فراوان و اميدواريهايي همراه است که همين مساله، افراد را به شدت رنج ميدهد.
خشم
بعد از گذر از مرحله انکار، مرحله خشم براي افرادي که چيزي يا کسي را از دست دادهاند، آغاز ميشود. در اين مرحله، فرد از دست خودش عصباني ميشود و مدام خودش را بهخاطر چيزي يا کسي که از دست رفته، مقصر ميداند و سرزنش ميکند. در مواردي هم، بهجاي متهم کردن و مقصر دانستن خودش، انگشت اتهام را به سمت ديگران ميگيرد و خشم خود را با ابراز خشونت و عصبانيت نسبت به ديگري، نشان ميدهد. معمولا افراد، اين خشم و عصبانيت را در خود نگه ميدارند و آن را براي تجزيه و تحليل، با خود به مراحل بعدي ميبرند. تجزيه و تحليل خشم، اين امکان را به فرد ميدهد که ضعفهاي احتمالي خود را بيشتر بشناسد و با اين خودشناسي، درصدد اصلاح الگوهاي رفتارياش برآيد. گاهي در گذر از اين مرحله، شروع به «چانهزني» هم ميکنند. مثلا به خود قول ميدهند با نذرهاي مادي و معنوي با خدا پيمان ببندند که اگر چيزي يا کسي که گم کردهاند، پيدا شود، فلان کار را بکنند يا و بهمان کار را نکنند. هرچه پديده از دست دادن، مبهمتر باشد، مرحله چانهزني هم طولانيتر ميشود.
پذيرش
بعد از انکار، خشم و چانهزني، مرحله پذيرش اتفاق ميافتد که معمولا با افسردگي و ناراحتي همراه است. شدت اين افسردگي به محبوبيت و ارزش چيزي يا کسي که گم شده است، بستگي دارد. مثلا ممکن است فردي که کيف پول يا دسته کليد خود را گم کرده است، يکي دو روز ناراحت باشد و سپس به حالت عادي برگردد اما زماني که يکي از عزيزان ما يا رابطه عاطفيمان از دست ميرود، به دليل طولانيتر بودن مرحله انکار، مرحله افسردگي و آسيبهاي جسماني و رواني طولانيتري هم، پيش خواهد آمد. با اين حال، فرورفتن در فاز افسردگي، نشانه خوبي است زيرا متوجه ميشويم فرد، موضوع از دست دادن عزيز خود را پذيرفته است و کمکم با اين مساله، کنار خواهد آمد. طي اين پروسه، ممکن است فرد، سير و سلوکي در خود داشته باشد و گمشدهاي را در خود پيدا کند. مثلا برخي از افراد بعد از گم کردن يا از دست دادن عزيزان خود، به اين نتيجه ميرسند که بايد بيشتر قدر لحظات زندگي و عزيزاني که در کنارشان هستند، بدانند.
ارسال نظر