صد سال پیش، آنفلوآنزای اسپانیایی چه بر سر دنیا آورد؟
صد سال پیش، یعنی در بین سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ همهگیری آنفلوآنزایی که به آنفلوآنزای اسپانیایی مشهور شد، کشتاری حتی بیشتر از جنگ جهانی اول در دنیا ایجاد کرد. حتی برآورد میشود که در ایران در روستاها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و در شهرها بین یک تا ده درصد جمعیت به خاطر مجوعهای از شرایط حاکم که آنفلوآنزا هم یکی از آنها بود درگذشتند.
وبسایت یکپزشک - علیرضا مجیدی: صد سال پیش، یعنی در بین سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۲۰ همهگیری آنفلوآنزایی که به آنفلوآنزای اسپانیایی مشهور شد، کشتاری حتی بیشتر از جنگ جهانی اول در دنیا ایجاد کرد. حتی برآورد میشود که در ایران در روستاها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و در شهرها بین یک تا ده درصد جمعیت به خاطر مجوعهای از شرایط حاکم که آنفلوآنزا هم یکی از آنها بود درگذشتند. چون همهگیری آنفلوآنزای اسپانیایی در تهران ناگهانی و همزمان با وزش بادهای شدید بود آنرا «ناخوشی باد» نامیدند.
آستر کوک روزنامهنگار بریتانیایی که بعداً با برنامهٔ نامهای از آمریکایش در رادیو بیبیسی شناخته شد؛ در پاییز ۱۹۱۸، ده ساله بود که آنفولانزا گرفت. او در مصاحبهای با بی بی سی در سال ۲۰۰۴ از آن تجربهاش گفت:
چیزی که به وضوح به یاد دارم اینه که مادر من زنی از شمال با خون ایرلندی در اون روزها با من بسیار مهربان بود. مردم شمال چندان خون گرم نیستند، خیلی مایل نیستند عواطفشون رو به نمایش بذارن، به آغوش بگیرن و ببوسن، ولی طی اون چند روز شاید چهار یا پنج روزی که من تب داشتم، مادرم به حدی نگران بود که مشفق و مهربون شده بود، چون که من مبتلا به آنفولانزای همهگیر شدم.
ایدا داروین هفت ساله بود که پدرش پس از پرستاری سربازان در یک بیمارستان نظامی آنفولانزا گرفت و بیماری به همهٔ اعضای خانوادهاش سرایت کرد.
یادم میاد که عمهام کنار رختخوابم ایستاده بود به من نگاه میکرد، نگران بود، چون پدرم از این بیماری درگذشته بود. از اون همه خطرات جنگ جان به سلامت برده بود مثل خیلیهای دیگه و به خونه برگشت و به آنفولانزایی مبتلا شد که خطرناکتر از جنگ از آب در اومد.
آلستر و ایدا فقط دو تن از میلیونها نفر در سراسر جهان بودند که به بیماری موسوم به آنفولانزای اسپانیایی مبتلا شدند هرچند عنوان آن گمراهکننده بود. وجه تسمیهٔ آنفولانزای اسپانیایی این بود که بعد همهگیری، بیماری خانوادهٔ سطنتی اسپانیا و افراد متشخص دیگه در رسانههای اسپانیا پوشش گستردهای داشت. در این زمان بیماری در بخشهای دیگه اروپا هم شیوع پیدا کرده از جمله در بریتانیا، ولی چون بریتانیا در حال جنگ با آلمان بود و در داخل کشور رسانهها سانسور میشدند، گزارش چندانی در این مورد منتشر نشد.
کشورهای آمریکا، آلمان، بریتانیا و فرانسه اخبار و اطلاعات مربوط به آنفولانزا را سانسور میکردند تا روحیه جمعی را بعد از پایان جنگ جهانی اول حفظ کنند.
مسئولان بهداشتی و درمانی، افسران نیروهای نظامی و همینطور سیاستمداران این کشورها میخواستند تا شدت فاجعه را به دلایل مختلف، نشان ندهند. به همین دلیل، توجه زیادی به این مسئله در مطبوعات نمیشد، زیرا علاوه بر نشان دادن ضعف در برابر دشمن، آنها نمیخواستند که باعث وحشت عمومی و هرجومرج در جامعه شوند.
موج اول آنفولانزا در بهار ۱۹۱۸ به احتمال قریب به یقین نه از اسپانیا بلکه از آمریکا آمده بود. اولین گزارشها دربارهٔ بیماری شبیه به آنفولانزا از یک ارودگاه نظامی آمریکا در کنتاکی آمد. آنها قاعدتاً جوانهای روستایی ۱۸ سالهای بودند که برای آموزش نظامی به اردوگاه فونستن رفته بودند. بعد آنها با کشتیهای نظامی به شهر بندری بوردو در فرانسه رفتند بعد از آن بود که ویروس در سایر نیروهای امریکایی در شمال فرانسه هم شیوع پیدا کرد.
رایگریست پزشک آمریکایی در یکی از اردوگاههای ارتش در ماساچوست بود. او وضعیت را در نامهای به دوستش چنین توضیح داده:
«همهگیری حدود چهار هفته پیش آغاز شد و به سرعت جلو رفت؛ به حدی که باعث تضعیف روحیه در اردوگاه شده و ورود کارگران معمولی به اردوگاه ممنوع شده تا زمانی که اپیدمی بگذرد. اول مبتلا به چیزی میشوند که گریپ یا آنفولانزا هست و وقتی به بیمارستان میروند گرفتار بدترین نوع سینه پهلو میشوند که همانندش جای دیگری دیده نشده. دو ساعت بعد از ورود به بیمارستان روی گونههایشان نقاط قرمز پیدا میشود. چند ساعت دیرتر میبینی در ناحیهٔ گوش نشانههای سیانوز یا کبود ظاهر رو روی صورت پخش میشود، طوری که دیگر یک مرد رنگینپوست را از سفید پوست نمیشود تشخیص داد. چند ساعت طول نمیکشد که بیمار میمیرد. پیش از مردن دچار خفگی میشود وحشتناک است. میشود صحنهٔ مرگ یک، دو یا حتی بیست نفر را تحمل کرد، ولی وقتی میبینی همهٔ این بیچارهها یکی پس از دیگری مثل پشه جان میدهند اعصابت به هم میریزد.»
وقتی که نیروهای آمریکایی ویروس آنفولانزا را با خود به فرانسه بردند، آن به میدان جنگ علیه آلمان هم راه یافت و در شرایط وحشتناک خندقهای جبههٔ غربی شیوع پیدا کرد و فراتر رفت.
البته در آن زمان به خاطر جنگ مردم زیادی جابجا میشدند فقط نیروهای بریتانیایی نبودند که بین کشور خودشون و فرانسه رفت و آمد میکردند یا فرانسویها نبودند که از بخشهای دیگر کشورشون به شمال فرانسه میرفتند. انبوهی از کارگران هم بودند که از کشورهای مشترکالمنافع مثل هند و کشورهای دوردستی مثل چین به منطقه میآمدند. زمان کوتاهی بعد از شیوع ویروس آنفولانزا در میدانهای نبرد شمال فرانسه، همین افراد آنفلوآنزا به کشورهای خودشون بردند.
این نوع آنفولانزا بدتر از نوعهای دیگر بود. برخلاف آنفولانزای موسمی که بیشتر برای کودکان و سالمندان خطرناک است، در برابر این یکی جوانان آسیبپذیرتر بودند. آرنولد ریدلی هنرپیشهٔ انگلیسی زمان شیوع ویروس در تئاتری در شهر بیرمنگام انگلستان کار میکرد. او در گفتگویی دههٔ ۱۹۵۰، از آن روزگار یاد کرده:
من یکی از اولین کسایی بودم که مبتلا شدم در بیرون ایستگاه راهآهن غش کردم و افتادم با تاکسی منو به خونهای میبردن که اجاره میکردم. صاحبخونهام نزدیک من نمیاومد یک استکان شیر ته دهلیز میذاشت و ازم میخواست برش دارم. پزشک معالجم گفت که بهتره به خونهام در شهر باث برگردم تا کسی ازم مراقبت کنه. در باث حالم بهتر شد، ولی نمیتونستم بیشتر از اون در خونه بمونم. تئاتر به شدت به من نیاز داشت. علیرغم مخالفت مادرم به بیرمنگام برگشتم. دو نفر از کارمندان تئاتر مرده بودند و تعداد زیادی هم بیمار، ولی ما موفق شدیم پردهٔ صحنه رو باز نگه داریم. یک بازیگر در یک نمایشنامه نقش چند نفر رو بازی میکرد. من در یک نمایشنامه نقش هفت نفر رو بازی کرده بودم.
موجب دوم مرگبارتر آنفولانزا در آواخر ۱۹۱۸ از راه رسید و در سراسر جهان پخش شد. سرپرستار بیمارستانی در کیپتاون آفریقای جنوبی در نامهای به روزنامهٔ تایمز لندن وضعیت آنجا را اینگونه توصیف کرده بود:
«شش هزار نفر ظرف دو هفته جان دادند کیپتاون به شهر ارواح تبدیل شده بود. ارابههای سرپوشیدهٔ بزرگ از کوچه به کوچه به کوچه میگشتند و اجساد را جمع میکردند. مغازهها بسته شدند، قطارها و ترامها از حرکت باز ماندند، تئاترها و کلیساها همه خالی بودند و بسته شبیه طاعون بزرگ لندن شده بود. حتی یک کشیش هم پیدا نمیشد که مراسم خاکسپاری را انجام دهد. در قبرستان بزرگ در ده کیلومتر کیپتاون کسی نبود گور بکند. دوستان و بستگان گور عزیزان از دست رفتهشان را میکندند. آنها هم به اندازهای ضعیف بودند که عمق گورها کمتر از یک متر بود و تا میرفتند جسد دوستشان را در گور بگذاند افراد دیگر پیشدستی میکردند و جسد کسی دیگر را درون حفره پرت میکردند و دعوا راه میافتاد صحنههای وحشتناکی بود.»
برآورد شده که تا پایان همهگیری آنفولانزا در سال ۱۹۱۹، بیش از پانزده میلیون نفر در سراسر جهان جان دادند. این تعداد بیشتر از شمار کشته شدگان جنگ جهانی اول است.
عباس میلانی در کتاب شاه مینویسد: "در آن روزها، وبا و آنفلوآنزا، اعتیاد و گرسنگی در مملکت بیداد میکرد. اسطقس بهداشتی جامعه در آن روزها سخت علیل و بیمار بود. به روایتی در دو دهه اول قرن بیستم ایران دستکم یک دهم و شاید چهل درصد جمعیت خود را در نتیجه انواع بیماریهای واگیر، قحطی و جنگ از دست داد. "
جامعترین تحقیق را درباره شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی در ایران در طول جنگ جهانی اول را دکتر امیر اصلان افخمی انجام داده است. دکتر افخمی مینویسد برخلاف سایر نقاط دنیا که بیشتر قربانیان آنفلوآنزای اسپانیایی شهرنشینان بودند در ایران این بیماری در روستاها بیشتر قربانی گرفت. دکتر افخمی "شرایط اجتماعی" ایران را مهمترین دلیل برای تلفات زیاد آنفلوآنزای اسپانیایی در ایران میداند و به طور مشخص و مفصل به "قحطی، اعتیاد به تریاک، مالاریا و کمخونی (آنمی) " اشاره میکند.
به نوشته دکتر افخمی آنفلوآنزای اسپانیایی در سه همهگیری و از چند طرف وارد ایران شد:
- از عشق آباد به مشهد، جالب آن که نیروهای آمریکایی ویروس بیماری را به روسها منتقل کرده بودند.
- از باکو به انزلی
- از بندر عباس و بوشهر در جنوب
- از غرب و از طریق بینالنهرین
و در تمام موارد نیروهای روس، بریتانیا و عثمانی بیماری را وارد ایران کردند.
بر اساس تخمین دکتر افخمی آنفلوآنزا در روستاها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و در شهرها بین یک تا ده درصد جمعیت را قربانی کرد بنابراین شمار قربانیان آنفولانزا در ایران بین نهصد هزار تا دو نیم میلیون نفر بوده است!
فاجعه آنفلوآنزای اسپانیایی، "نقشی حیاتی در تاریخ بهداشت عمومی در ایران بازی کرد، در نتیجه گزارشهای کشتار آنفلوآنزای اسپانیایی در این کشور بود که شاهزاده نصرتالدوله فیروز، وزیر خارجه و رئیس هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس، تلاشهایی را آغاز کرد که به افتتاح انستیتو پاستور در تهران در ۱۹۲۱ منتهی شد.
سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) محققان اعلام کردند که توالی ژنوم ویروس آنفلوانزای ۱۹۱۸ را با دقت استخراج کردهاند. این ویروس در بدن یکی از قربانیان که در سرمای آلاسکا سالم مانده بود، کشف شد. البته نمونههای دیگری از این ویروس هم در برخی سربازان آمریکایی در آن دوران یافت و نگهداری شده بود.
دو سال بعد، میمونهایی که با این ویروسها آلوده شدند، علائمی شبیه به علائم ثبتشده در طول همهگیری را از خود بروز دادند. مطالعات مختلف در این زمینه نشان داد که میمونها هنگام عکسالعمل نشان دادن سیستم ایمنی به این ویروس، میمردند که به «طوفان سیتوکین» (cytokine storm) شهرت داشت. دانشمندان امروزه باور دارند که عکسالعملی شبیه به همین وضعیت، در سال ۱۹۱۸ باعث مرگومیر نوجوانان و جوانان بسیاری شده بود.
نظر کاربران
عجب
والا اون موقع از الان ما بیشتر امکانات داشتن!
پاسخ ها
نه بابا دیگه اغراق نکن
اون وقتا خونه ها حمام خصوصی نداشتند واکثرا از حمام عمومی استفاده میکردن،آب لوله کشی کم بود،مخصوصا روستاها اصلا سیستم فاضلاب وآب لوله نداشتن
اوه
پس طبق این متن تعداد زیادی خواهند مرد و جمعیت زیادی شاید همون ۴۰ درصد و یا ۵۰ درصد از مردم ایران دچار کرونا میشن.