عجیب ترین تلافی های تاریخ!
گاهی و.قت ها انسان ها برای انتقامجویی و به قول خودمانی تر تلافی کردن، دست به کارهایی می زنند که به قول معروف عقل جن هم به آن نمی رسد، اینکه یک کارگردان فیلمی بسازد و برای شخصیت های تنفربرانگیز فیلم اسامی منتقدانش را انتخاب کند یا آنکه فردی اموالش را برای انتقامجویی به یک موسسه خاص ببخشد.
همشهری سرنخ: گاهی وقت ها انسان ها برای انتقامجویی و به قول خودمانی تر تلافی کردن، دست به کارهایی می زنند که به قول معروف عقل جن هم به آن نمی رسد، اینکه یک کارگردان فیلمی بسازد و برای شخصیت های تنفربرانگیز فیلم اسامی منتقدانش را انتخاب کند یا آنکه فردی اموالش را برای انتقامجویی به یک موسسه خاص ببخشد از این دست کارهاست. در این گزارش به تعدادی از مشهورترین انتقامجویی ها پرداخته ایم.
تلافی آبروبر
وقتی فروشگاه والمارت در آتلانتای آمریکا باز شد، مثل همیشه مشتری ها به سمتش سرازیر شدند. در میان مشتری ها دو نفر از آنها سارقانی بودند که پس از برداشتن اجناس به طور پنهانی از فروشگاه خارج شدند. طولی نکشید که دست این دو سارق رو شد و آنها دستگیر شدند. صاحب فروشگاه به تلافی سرقت هایی که این دو نفر مرتکب شده بودند به سارقان گفت اگر رضایت می خواهند باید در ساعت های خاصی بیرون فروشگاه بایستند و تابلویی که روی آن نوشته شده بود «من دزد هستم و از فروشگاه والمارت سرقت کرده ام» را به گردنشان بیاویزند، سارقان هم که چاره ای نداشتند، این کار را انجام دادند.
انتقاد به روش کارگردان
«رونالد امریچ» - کارگردان هالیوودی - از نقدهای تند و تیز دو منتقد فیلم های خود، «جین سیسکل» و «رابرت ابرت» به تنگ آمده بود. این دو منتقد هیچ وقت درباره فیلم هایی که امریچ می ساخت نظر خوبی نداشتند و همیشه فیلم های او را به تمسخر می گرفتند، از این رو امریچ تصمیم گرفت فیلمی به نام «گودزیلا» بسازد و در این فیلم، کار این دو منتقد را به روش خودش تلافی کند.
در فیلم گودزیلا دو شخصیت وجود داشتند که هم از نظر ظاهری و هم از نظر اخلاقی بسیار شبیه این دو منتقد بودند. یکی از شخصیت های فیلم، «شهردار ابرت» مردی جنجالی و دیگری دستیار شهریار به نام «جین» بود. این دو شخصیت فیلم در تمام داستان همواره در حال ایراد گرفتن و انتقاد کردن بودند و امریچ با این کار تلاش کرد تا جایی که می تواند ناراحتی اش را از دو منتقد نشان دهد.
او کیست؟
سارقی که در حال دزدی یک وسیله گرانقیمت از یکی از شرکت های تبلیغاتی بود اصلا فکرش را هم نمی کرد که در حین سرقت از او عکس گرفته شود. وقتی مارک ونتر به شرت تبلیغاتی خود رفت به او گزارش سرقت داده شد و عکس دزد در اختیار وی قرار گرفت. مارک تصمیم گرفت کار این سارق را به روش بسیار جالبی تلافی کند. او تصویر دزد را روی یکی از تابلوهای تبلیغاتی درس طح شهر چاپ کرد و کنار عکس او نوشت «او کیست؟ جایزه ۵۰۰ دلار». هنوز یک روز از نصب تابلوی تبلیغاتی نمی گذشت که افراد زیادی با پلیس تماس گرفتند و سارق را معرفی کردند و جایزه به اولین نفری داده شد که با پلیس تماس گرفته بود.
پول صاحبخانه
سال ۲۰۱۱ «بانک آو آمریکا» دستور مصادره خانه ای را صادر کرد که در گجروی بانک بود. رسیدگی به این پرونده به دادگاه کشیده شد. قاضی دادگاه به نفع صاحبخانه رأی داد و بانک مجبور شد ۲ هزار و ۵۳۴ دلار بابت خسارت پرداخت کند. بانک از پرداخت این مبلغ سر باز زد. صاحبخانه بعد از مشورت با وکیلش، برای گرفتن پولش و همینطور تلافی کردن با گروهی از دوستانش وارد بانک شد و وانمود کرد که قصد سرقت از بانک را دارد. مدیر بانک پس از دیدن سارقان بانک از ترس همه مبلغ مورد نظر را به صاحبخانه پرداخت کرد ولی در آنجا فهمید که آنها اصلا قصد سرقت نداشته اند.
لردی که خرس خرید
سال ۱۸۰۵، «لرد بایرن» سال اول تحصیل خود را در کالج پرستیژ ترینیتی می گذراند.او از هیات مدیره خواست تا به او اجازه دهند سگش را با خودش به کالج بیاورد اما این خلاف قانون بود و چنین اجازه ای به لرد داده نشد. لرد که انتظار نداشت چنین پاسخی بشنود تصمیم گرفت این تصمیم هیات مدیره را بی جواب نگذارد، به همین خاطر او یک توله خرس خرید تا با خودش به کالج ببرد.
لرد درحالی که قلاده خرس را در دست داشت به کالج رفت و همین که خواست وارد شود به او گفته شد که اجازه ندارد با خرس وارد کالج شود. این بار هیات مدیره کالج از بایرن خواستند تا خرس را وارد کالج نکند و بایرن به آنها گفت که اگر قانون ورود منع خرس به کالج را به او نشان دهند وی به هیچ عنوان خرس را با خود وارد کمپ دانشجویی نخواهد کرد. از آنجا که چنین قانونی وجود نداشت، بایرن تا پایان دوره تحصیل، خرس را با خود نگه داشت.
یک شخصیت خبیت
سال ۲۰۰۴، «میشل کریچون» کتاب علمی تخیلی با عنوان «ایالت ترس» را منتشر کرد. او در این کتاب درباره گرم شدن کره زمین و خطراتی که محیط زیست را تهدید می کند نوشته بود. اگرچه این کتاب پرفروش شد و توجه عموم را به خود جلب کرد اما توسط جوامع علمی به خاطر تحریف و دادن اطلاعات غلط درباره گرم شدن کره زمین مورد انتقاد قرار گرفت.
یکی از منتقدان به نام «میشل کراولی» از نویسنده کتاب به خاطر تاثیرات منفی که درباره گرم شدن کره زمین روی ذهن افراد گذاشته بود به شدت انتقاد کرد و مدعی شد که نوشتن چنین کتابی درباره گرم شدن کره زمین به معنی پیام خصومت آمیز برای دانشمندانی است که از این نظریه حمایت می کنند.
کریچون از انتقادهایی که نسبت به او شده بود چندان خشنود به نظر نمی رسید و برای همین تصمیم گرفت در اثرهای بعدی اش، انتقادهای منتقدانش را تلافی کند. او در چندین فصل از کتاب بعدی اش به نام «نکس» شخصیتی به نام میک کراولی را خلق کرد که کودک دو ساله ای را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
زمین در اختیار موسسه خیریه
«جورج لوکاس» یکی از مشهورترین افراد هالیوود است. او در فیلم هایی مانند ایندیانا جونز، ای تی و جنگ ستارگان تلاش زیادی کرد تا جلوه های ویژه مورد نظرش به بهترین شکل ممکن نمایش داده شود. لوکاس ۲۵ سال تمام تلاش کرد تا در ملک خصوصی اش در مارین کانتی کالیفرنیا، صحنه های جلوه ویژه را به صورت حرفه ای کار بگذارد.
هرچند این کار لوکاس هزینه گزافی به دنبال داشت اما همسایه های ثروتمند او، از ترس اینکه مبادا یک روز همین جلوه های ویژه در ظاهر هیجان انگیز، انفجاری مهیب را موجب شوند به لوکاس اعتراض کردند. لوکاس که از اعتراض همسایه ها خسته شده بود به فکر تلافی افتاد و اعلام کرد که تمام ملک شخصی اش را به یک سازمان خیریه فروخته است.
صاحبان سازمان خیریه نیز در چنین منطقه اعیان نشینی شروع به ساختن پناهگاه برای افراد کم درآمد کردند و هرچند همسایه ها نسبت به این تصمیم لوکاس عصبانی شدند اما کاری از دست آنها برنمی آمد.
دشمنی دیرینه
کره شمالی و کره جنوبی از سال ها قبل رابطه چندان خوبی با یکدیگر ندارند. در طول سالیان، آنها نبردهای زیادی با هم داشتند و مرز این دو کشور یکی ا زمرزهایی است که با بیشترین سلاح محافظت می شود. سال ۲۰۱۰ رابطه این دو کشور بیش از پیش حاد شد. در ماه مارس این سال، کره شمالی به یکی از کشتی های ارتش کره جنوبی حمله کرده و آن را غرق کرد و سپس در ماه نوامبر همان سال، نبردی بین کره شمالی و جنوبی در نزدیکی مرز دریایی بین دو کشور آغاز شد.
آغاز جنگ توسط کره شمالی و با شلیک ۳۰ گلوله توپ به جزیره یون پیونگ که متعلق به کره جنوبی بود رقم خورد. چند ماهی از پایان جنگ می گذشت که کره جنوبی به تلافی، یک ایستگاه رادیویی در جزیره یون پیونگ راه اندازی کرد و این بار از طریق جنگ روانی کره شمالی را مورد حمله قرار داد. از این ایستگاه رادیویی موسیقی های کره ای پخش می شد. کره شمالی باز هم کره جنوبی را تهدید کرد که اگر این فرستنده را تعطیل نکند جنگ را دوباره آغاز خواهد کرد اما کره جنوبی این تهدید را نادیده گرفت و به پخش موسیقی ادامه داد. کره شمالی نیز نتوانست به تهدیدی که کرده بود عمل کند.
ارسال نظر