فرهنگ فراموش شده پیکان!
با کم شدن این خودرو در کشور، ما هم انگار پیکان فرهنگیمان را گم کردهایم. یادمان رفته است که پیکان بهانهای بود برای اینکه در خیابان و در محله بیشتر هوای هم را داشته باشیم
پیکان سالها نقش سمبلیکی را در جامعه بازی کرده و نماینده متواضع مدرنیته در اقشار مختلف جامعه بوده. این وسیله نقلیه انعطافپذیر همواره گویای هویت رانندهاش بوده و نوع نگاه رانندهاش را بلندتر از خود راننده به دیگران فریاد زده. بخشهای مختلف این ماشین از لاستیک و چراغ گرفته تا جلو داشبورد و شیشهی عقب میتوانست محل ابراز احساسات صاحبش باشد.
کارتهای تلفن ژاپن، چراغهای رنگی داخل و خارج ماشین، پیچگوشتی قرار داده شده پشت بادگیر شیشه جلو که ابزار ضدسرقت بود، پنکه کوچکی که در گرمای تابستان، کولر ماشین بود، بخاری که قدرتش همواره در زمستانهای سرد آن زمان دلگرمی راکبانش میشد و آن رواندازهای پشمیگونهی جلو داشبورد که هدفش زیباتر کردن ماشین بود، همه پیوندی بین هویت ماشین و صاحبش را شکل میدادند.
بخش عمدهای از نسل فعلی، خاطرات تلخ و شیرینی را با پیکان رقم زده است. مثلا خود من خاطرم هست که اولین تصادف زندگیام را با پیکان کردم. هم یک پیکان بهعنوان عابر به من زده وقتی مدرسه میرفتم و هم پیکان پدر را با هنرمندی تمام چنان کوبیدم به ستون پارکینگ خانه که یک طرفش جمع شد. در هر صورت پیکان بود و به بودن با صلابتش ادامه میداد.
اما فرهنگ پیکانی که گم شده است چیست؟
۱- فرهنگ هل دادن
از ویژگیهای پیکان خاموش شدناش بود. معمولا در خیابان زیاد با این صحنه روبرو میشدیم که پیکانی خاموش شده و رانندهاش از عابران درخواست هل دادن میکند. عابران هم بیدریغ، زور بازوی خود را در طبق اخلاص میگذاشتند و کف دستان را روی صندوق عقب پیکان چنان فشار میدادند که انگار پیشبینی مهندسی شدهای در طراحی این ماشین برای هل دادن صورت گرفته بود.
پیکان را که هل میدادی و روشن که میشد همه گویی به موفقیتی بزرگ دستپیدا کرده بودند. دستها را میتکاندند، گاه راننده آنها را سوار میکرد و تا جایی میرساند و گاه تشکر جانانهای (مخلصم، چاکرم) میکرد و میرفت. اما آنچه که میماند حس مثبت و موثر دوطرفه بود. با ظهور ماشینهای جدید این فرهنگ گم شد چرا که این ماشینها اگر خاموش شوند، چارهشان بهدست جرثقیل است و نه در زور بازوهای عابران پیاده. اینگونه بود که با توقف تولید پیکان بخشی از همدلی اجتماعی، محو شد. شاید خوش سعادت باشند کسانی که هنوز پیکان سوار میشوند، پیکانشان خاموش میشود، درخواست هل میکنند و کسانی هم هستند که هل میدهند.
۲- فرهنگ سیم باتری
صبحهای سرد، پیکان باتری خالی میکرد و روشن نمیشد. در این شرایط همواره همسایهای بود که سیم باتری از صندوق عقبش بیرون بکشد، ماشین را بیاورد کنار پیکان باتری خالی کرده و آن را شارژ کند. اینگونه بود که صبحهای زود، همسایهها در نقش ناجیهای موثری برای یکدیگر ظاهر میشدند که به داد همسایه درمانده میرسیدند و باز حسی مثبت و دوطرفه شکل میگرفت. امروز، ماشینهای جدید کمتر شانس روشن نشدن بهخاطر صعف باطری را دارند. سنسورها معمولا خبر از ایرادات میدهند و دستگاههای دیاگ حواسشان به همهچیز هست. مکانیکها هم حتی بیشتر دقت میکنند که باتری ماشین مشکل نداشته باشد و اینگونه ناخودآگاه فرصت نزدیکی همسایهها و هممحلیها از یکدیگر گرفته میشود.
۳- فرهنگ گالن بنزین
آمپر بنزین پیکان باید ایرادی میداشت که یک خانواده در میانه راه مهمانی بنزین خالی کنند و کنار خیابان بماند. راننده (که در زمان پیکان عموما مذکر بود) با خونسردی تمام از ماشین پیاده میشد، صندوق را بالا میزد، گالنی خالی را بیرون میآورد و کنار خیابان کمی آن را تکان میداد.
در مدت زمان کوتاهی یک پیکان دیگر که در حال عبور بود، توقف میکرد، صندوق را باز میکرد و یک لوله بیرون میکشید، راننده لوله داخل باک را میمکید، کمی بنزین به دهانش میرفت، تف میکرد و لوله را میگذاشت داخل گالن و …
اینگونه بود که مردم سخاوتمندانه بنزین بههم هدیه میدادند و باز هردوطرف سرافراز و شاد از تاثیر مثبتی که گذاشتهاند از یکدیگر دور میشدند. سنسورهای ماشینهای امروزی بهدقت حواسشان به میزان بنزین هست. اگر هم بنزین تمام شود دیگر گالن بهدست گرفتن توجه کسی را جلب نمیکند، اگر هم توجه کسی جلب شود آن لوله بهسادگی درون باک خودروهای جدید نمیرود.
۴- فرهنگ تولد
با تولد پیکان، ایران ناسیونال سابق برنامهای گسترده را برای معرفی این خودرو تدارک دید. آهنگ تولدت مبارک که سالها موسیقی مراسمهای تولد بسیاری از ایرانیان بود، توسط انوشیروان روحانی با شعری از پرویز خطیبی ساخته شد و پیکان از وسط یک کیک تولد بیرون آمد. شاید کسی نداند روحانی، این موسیقی را با الهام از رقص مکزیکی با عنوان «لاکوکاراچا» ساخته است. چندان هم مهم نیست. نکته مهم اینست که تولد پیکان باعث شد تا موسیقی شکل بگیرد که تا سالیان در مراسمهای تولد و مهمانیها بیرقیب باقی ماند. برای این مورد جای خوشحالی دارد که هنوز، وقتی شخصی که تولدش است به لحظه فوت کردن شمع روی کیک میرسد، اطرافیان همان آهنگ تولد معروف را برایش میخوانند. با این وجود هرگز برای هیچ خودرویی در ایران دیگر موسیقی ساخته نشد و خوانندهگان نسلهای بعد جایگزینهای زیادی برای آهنگ تولد انوشیروان روحانی خواندند.
۵- پیکان و دود
پیکان اگر قرار بود خراب شود، چنان دود میکرد که گویی همان یک ماشین برای آلوده کردن هوای یک شهر کافیاست. همین دود اگزوزش بهانهای شد تا تولیدش متوقف شود. اگرچه از اقوام پیکان - وانت - هنوز باقی مانده است، اما خداحافظی از پیکان این امید را ایجاد کرد که هوای شهرهای بزرگ آبی شود. پیکان رفت، فرهنگش را هم با خودش برد و هوای شهرها آلودهتر شد و ما ماندیم و نمودارهایی که همواره وضعیت اضطرار را نشان میدهند.
پیکان فرهنگمان را پیدا کنیم
با کم شدن این خودرو در کشور، ما هم انگار پیکان فرهنگیمان را گم کردهایم. یادمان رفته است که پیکان بهانهای بود برای اینکه در خیابان و در محله بیشتر هوای هم را داشته باشیم. یادمان رفته است که با کارهای کوچک میتوانیم احساسهای خوب ایجاد کنیم. یادمان رفته است که کسی که پیکان ندارد هم ممکن لحظهای در خیابان درمانده شده باشد و به دستان قدرتمند شخصی دیگر که بیچشمداشت کمک میکند نیاز داشته باشد.
شاید امروز ما نیاز داریم تا پیکان جدیدی بسازیم که فرهنگمان را دوباره بازیابی کنیم. اگر دوست داشتید خاطرههای پیکانی خود را به اشتراک بگذارید.
نظر کاربران
دونفری جلو بغل دست راننده مینشستیم
تازه بعضی وقتهاپسر ها را در صندوق عقب می گذاشتند ...
موتور تخت آونجر 63 سفید یخچالی ، جلو پنجره پنجاه و هفتی و لاستیک دور سفید بریجستون و بوق ده یازده و دسته دنده و فرمون صدفی و ... برای هم سن و سالهای من چیزی کمتر از BMW 2002 نداشت