خلاقیت هایی که رنگ و بوی آینده را می دهد!
همین حالا هم تکنولوژیهای فوق العادهای وارد زندگی ما شده اند. مثلا آیا میدانستید اتوبوسهای دوبلین و سنگاپور، پورت یواسبی دارند و مسافران میتوانند دستگاههای خود را شارژ کنند؟
حتی اگر در خانه کار میکنید، میتوانید دوچرخه سواری صبحگاهی خود را انجام دهید
چه کسی گفته در اتوبوس نمیشود راحت خوابید؟
این ربات در واقع کارمند هتل پالو آلتو است
اگر بچه داشته باشید، مجبورید خلاق باشید
یک وسیله فوق العاده برای تماشای فیلم و فوتبال
ترفندهای تقلب دانش آموزان آینده
سگ روبوکاپ
سادگی کلید تکنولوژیهای آینده است
باید این ایده را ثبت کنند
مسافری از آینده
صندلی اتوبوس در دوبلین
نمیتوانستید این را در سال ۲۰۱۸ اختراع کنید
نظر کاربران
بابا بیشینین خونه یکم باسیبیلاتون وربیرین،مگ نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
ببخشید که چیز بی ربط می ذارم....داداش جون من نه اون خانومه پریسام که نظر می ده و نه بدون نام های دیگه....اینو گفتم که بدونید اونا من نیستم.....
و اینکه آیلا خانم.....آخه مگه کسی همو می شناسه که پسر خاله ی شما منو بشناسه....و بعدم فکر می کنم شما می خواید جو ایجاد کنید...بخاطر همین اینارو می گید....
خیلی عالی بود ممنون از این مطلب جالبتون
پنجمین عالی بود
آخریو نفهمیدم یکی توضیح بده
من رمان غنچه های خونینودارم خشم شب دیگه واسه همیشه بدون اسم نظرمیده وبه ندرت میشه فهمیدنظر خودشه کی سوال داره؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
میشه بفرمایید داستان این رمان چی هست
بله خانوم ژاکلین،این یک رمان عاشقانه وجنایی هست که بسیارطولانی ولی سرگرم کنندس یک رمان خارجی که الان اسم نویسندش یادم نیست ولی مردبود این رمان راجبه یه دخترویه پسره که باهم دوستن ولی دختره چون تو یه تصادف وحشتناک همه خونوادشو ازدست میده برای همیشه فلج میشه ودچارافسردگی شدیدی میشه قرص ودکتررفتنم هیچ فایده نداره تواین اثنا پسره که بسیاردخترو دوست داره حاضربه ترک اون نیست وسعی میکنه کمکش کنه ولی فایده نداره خاله دختره هم کارای شخصی دخترو انجام میده یعنی خالش مجردبوده ومیادبا دختره زندگی میکنه. تااینکه پسره دیگه میبره و ازپیش دختره میره ولی این کارباعث میشه که افسردگی دختره تشدیدبشه وبدتربشه چون درسته که پسره نتونست تاثیرزیادی رو دختره داشته باشه ولی دختره هنوزعاشق پسره بوده خلاصه دختره ازخالش میخواد بیفته دنبال پسره وخاله نمیتونه پسرو پیداکنه ودختردرانتظارپسر سرمیکنه تااینکه یه روزیه خانوم درخونشونو میزنه (مادرپسره)وشروع میکنه به فحش دادن به دختره ومیگه پسرش به خاطراون خودکشی کرده دختربه خاطراتفاقی که افتاده معذرت میخواد ومیگه میخوادپسرو ببینه اما مادره تهدیدش میکنه ومیگه اگه به پسرم نزدیک شی یه روز خوش نمیبینی.دختربیچاره التماس میکنه ولی بی فایدس تااینکه مادرپسره توبیمارستان به پسرش میگه اون دختره ازغم خونوادش مرده پسره که باهوش ترازاین حرفابوده باورنمیکنه ولی به روی خودش نمیاره ازاونجاکه مادرپسره هم زرنگ بوده واسه راحتی خیال خودش میره به دختره میگه پسرش ازاون متنفره وحتی دختری رواجیرمیکنه تابگه این دوست دختر جدیدپسرشه دختربیچاره باورمیکنه تااینکه دوروز بعدپسره میره دم خونه دختره واونجا همه چی لومیره که مادره دروغ گفته بعدش پسره تصمیم میگیره بادختره ازدواج کنه که چون مادرپسره میبینه دیگه مخالفت فایده ای نداره قبول میکنه اماازاونجا که خاله دختره پیردختره به هرزنی که ازدواج کنه حسودی وحشتناکی میکنه وتصمیم میگیره دخترو بکشه چون فک میکنه حالاعلاوه برکلفتی واسه خواهرزادش بایدشاهدعشق اونام باشه خلاصه دخترومسموم میکنه ومیکشه بامرگ دخترپسرهم خودکشی میکنه ولی نمیمیره مادرپسره هم اینبارپسرشو نفرین میکنه وبرای همیشه باهاش قطع رابطه میکنه وخاله هم باثروت زیاداون دخترتو اون خونه بزرگ تنهاتاپنج شیش ماه شاهانه زندگی میکنه وبعدشش ماه به خاطربیماری وحشتناکی میمیره(التماس کنم بذارین)
روزبه این رمان قشنگیه ولی رمانی که من ازش دیالوگ میزارم اصلا در مورد خون اشام هاست داستانش در مورد یه دختره که از خونه ی خودشون فرار میکنه چون میفهمه ناپدریش گرگ نماست دختره هم میره تو یه شهر دیگه اونجا عاشق یه پسر میشه و بعد یه مدت میفهمه پسره خون اشام هست و خلاصه بعد یه مدت هر دو شون به هم میگن بدجور عاشق همن و با هم زندگی میکنن اما اتفاق های زیادی براشون میفته و خلاصه اینا یه روز آرامش ندارن دست آخر یه مدت میگذره و دختره کشته میشه پسره هم هر روز سر قبر دختره یه لاله ی سرخ میبره چون در آخرین لحضات زندگی دختره یه غنچه ی لاله که خونی بوده دستش دختره بوده ( خشم شب یا نیلوفر )
از هر دوتون تشکر میکنم رمان آقای روزبه خیلی قشنگه ولی فکر کنم از رمان خانوم نیلوفر بیشتر خوشم میاد
خیلی جالب بود
ممنوننن عالی بود
اون روش تقلب که کار همیشگی منه :))))
مال آینده نیس
اون وسیله هه برای فیلم عااااالی بود:)
پاسخ ها
برای من که اصلا خوب نیست حوصله ندارم پوست تخمه رو توی یه جای کوچیک بندازم،وقت تخمه شکستن اطرافم پر پوست تخمه میشه
پنجمیش خیلی باحاله
اصلا دوس ندارم از این رمانا که آخرش اینجوری تموم شه خعلی بده