با این معماها و داستانهای کوتاه، حس کارآگاهی خودتان را بسنجید
اولین معماها در بابل به وجود آمدند؛ و هنوز هم فرصت فوق العادهای برای وقت گذرانی با دوستان و سنجش قابلیتهایمان هستند.
کدام در، امن است؟
یک روز صبح ماری کوچولو در قلعهای در کاستاریکا به دام افتاد. این قلعه ۴ در داشت، اما تنها یک در به آزادی ختم میشد. پشت در اول گدازههای آتشفشانی بود که بلافاصله هرکسی را ذوب میکرد.

جواب : در چهارم. پلیس به مردان و زنان شلیک میکرد، اما مری هنوز بزرگ نشده و یک کودک بود.
چهار دوست همیشه با هم به سونا میرفتند. آنها همیشه چیزی با خودشان میبردند. جک موسیقیدان بود و با خودش آیپد میبرد تا موسیقی گوش دهد. استیو بانکدار بود و با خودش قمقمه میبرد تا آب بخورد. پاتریک و میشل وکیل بودند و با خودشان کتاب میبردند تا بخوانند. یک روز جنازه پاتریک پیدا شد. او با یک شیء تیز کشته شده بود. پلیس فورا آمد و جستجو را آغاز کرد اما هیچ چیزی پیدا نکرد.
چطور چنین اتفاقی ممکن است؟

جواب : استیو یک یخ تیز در قمقمه اش آورده و پاتریک را کشته است. تا وقتی پلیس برسد آلت قتل ذوب شده است.
پیت با همسرش تماس گرفت و گفت ساعت ۸ به خانه میآید. او ساعت ۸ و ۵ دقیقه به خانه رسید. آنها هیچ برنامه خاصی نداشتند، اما همسرش به خاطر تاخیر او به شدت عصبانی شد.
چرا او این قدر عصبانی بود؟

جواب : پیت باید ۸ شب به خانه میآمد، اما ۸ و ۵ دقیقه صبح روز بعد آمد.
مایکل در کافی شاپ نشسته بود که یک مگس در نوشیدنی خود پیدا کرد و از پیشخدمت خواست قهوه دیگری برای او بیاورد. بعد از اینکه یک جرعه از قهوه دوم خورد عصبانی شد. چون فهمید همان فنجان قهوه را دوباره به او داده اند.

جواب : قهوه دوم شیرین بود. مایکل قبل از اینکه مگس را در فنجان اول ببیند مقداری شکر در آن ریخته بود .
جان در خانه تنها بود و صدای افتادن چیزی در اتاق همسرش را شنید. او وارد اتاق شد و دید مجسمه مورد علاقه همسرش شکسته است. همان لحظه یک نفر از اتاق فرار کرد. جان سعی کرد او را بگیرد، اما در خیابان به خاطر هوای سرد بخار شیشه عینکش را گرفت و نتوانست چیزی ببیند. جان این داستان را برای پلیس تعریف کرد. پلیس به او گفت دروغ نگوید و اعتراف کند که خودش جسمه را شکسته است.
پلیس چطور فهمید جان دروغ میگوید؟

جواب : جان به دنبال غریبه به خیابان دوید، اما شیشههای عینک وقتی از جای گرم به سرد میروید بخار نمیگیرد. او میترسید همسرش بفهمد که خودش مجسمه را شکسته است.
جسد آقای جیمز
قاتل چه کسی است؟
جواب : سوفیا، اگر اتاق تاریک بوده نمیتوانسته جسد آقای جیمز را ببیند مگر اینکه خودش او را کشته باشد.
غریبه آشنا
استن غریبهای را دید که قبلا هرگز او را ندیده بود. استن فقط درباره او شنیده بود بدون اینکه هیچ اشارهای به ظاهرش شده باشد. او مشهور نبود. با این وجود استن فورا او را شناخت.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
جواب : او برادر دوقلوی یکی از دوستان استن بوده است.
نظر کاربران
من دومی و آخری رو نتونستم بگم
پاسخ ها
توی بعضیاش می شد چندتا جواب داد بعد توی قتل آقای جیمز نگفته بود که لامپ نیست
منم همینطور
شمیم حق با تو هست ولی تو قتل آقای جیمز جان گفته بود اومدم داخل چراغ رو روشن کردم
آها اره الان دقت کردم دیدم نوشته مرسی
خیلی مسخره بودن
پاسخ ها
آره همش مسخره بودن
خیلی هم سوالات و هم جواباشون مسخره بودن....
پاسخ ها
واقعا بعضی از جواباش رو نمیشد باور کرد
مسخره عا :/
خوب بودن و قشنگ آقای فشنگ
پاسخ ها
بعد از اقا ی فالی تو رو کم داشتیم
دقت کردید دیگه shadow نیست؟؟؟
پاسخ ها
/: shadow شدش shaqaw
فقط دم تون هزار بار گرم که جواب هاش هم گذاشتید. ایول
پاسخ ها
اره اینطوری بهتره
خیلییییییی مسخره بودن خیلی
ای ول به خودم که حتی یه دونشم نتونستم جواب بدم با این همه ادعام
عالی بود مرسی؛
فقط بخش چهره ها رو هم دوباره بذارید ؛جذابترین بخش سایتتون چهره هاست
توی قتل در سونا میشل کوووشششش؟؟؟
توی یکی مونده به آخری که درمورد قتل بود ، دومی و سومی چراغ رو روشن کردند که یعنی شب بوده و یا در کل آفتاب غروب کرده بوده و اولی یعنی سوفیا هم که رفته بوده که مقتول رو بیدار کنه که عاقلانه به نظر می رسه چون آفتاب غروب کرده بوده و موقع خواب بوده ولی آخری داشته صبحانه درست می کرده :/ :/
اون وقت قاتل سوفیاست ؟؟؟
پاسخ ها
گفت اتاق پنجره نداشته
بد نبود
عالی بود