۹ کودکی که حیوانات آنها را بزرگ کردهاند
افسانه های یونانی می گویند، رومولوس و رموس، دو بییانگذار روم باستان، در دوران کودکی خود از سینه گرگ شیر خورده اند تا اینکه توسط یک چوپان پیدا شدند.اما داستان های واقعی هم در مورد رشد کودکان توسط حیوانات وجود دارد که در این پست برایتان نوشته ایم.
برترین ها:
از خیال تا واقعیت
افسانه های یونانی می گویند، رومولوس و رموس، دو بییانگذار روم باستان، در دوران کودکی خود از سینه گرگ شیر خورده اند تا اینکه توسط یک چوپان پیدا شدند. آنها در بزرگسالی شهری بر روی تپه های پالاتین ساختند که توسط گرگ ها محافظت می شد. این داستان، کاملا افسانه ای و خیالی است. اما داستان های واقعی هم در مورد رشد کودکان توسط حیوانات وجود دارد که در این پست برایتان نوشته ایم.
دختر سگی اوکراین
این دختر توسط والدین بی وجدان و کم توجه خود از سن سه تا 8 سالگی در لانه سگ ها زندگی کرده است. اوکسانا مالایا، این 5 سال را در خانه سگ ها و در کنار آنها سپری کرده است. در سال 1991 میلادی که او را پیدا کردند، او قدرت صحبت کردن نداشت و فقط روی چهار دست و پای خود بالا و پایین می پرید و پارس می کرد. مالایا اکنون دهه بیستم زندگی خود را سپری می کند و توان حرف زدن پیدا کرده است، اما نقض های کلامی او کاملا مشهود هستند.
دختر جنگلی کامبوجی
روکهوم پنجینگ، در ۸ سالگی در حال جمع کردن گله بوفالوها از اطراف جنگل، گم و به طرز عجیبی ناپدید شد. ۱۸ سال بعد، در سال ۲۰۰۷ میلادی، یک روستایی متوجه شد یک زن برهنه تلاش می کند تا مخفیانه وارد انبار خانه او شود و برنج سرقت کند. این روستایی از روی جای زخم بزرگی که روی کمر این زن بود به یاد آورد که احتمالا او باید همان روکهوم پنجینگ ۸ ساله باشد که گم شده بود. این دختر در دهه سوم عمر خود زندگی می کند و عجیب است این همه سال چگونه زنده مانده است. او زبان و فرهنگ روستای خود را نمی دانست و نتوانست با زندگی مدرن خو بگیرد به همین دلیل، در سال ۲۰۱۰ میلادی دوباره به جنگل فرار کرد.
پسر میمونی اوگاندا
پس از مشاهده قتل مادر توسط پدرش، جان Ssebunya ۴ ساله که بسیار شوکه شده بود، به سمت جنگل فرار کرد و در همان جا در میان میمون های کوچک شرق آفریقا بزرگ شد تا اینکه در سال ۱۹۹۱ میلادی او را پیدا کردند. همچون دیگر کودکان جنگلی او نیز ابتدا فرار کرد و به خانواده میمونی خود پناه برد. اما در آخر، گرفته و به زندگی انسانی بازگردانده شد. او اکنون توان حرف زدن و حتی آواز خواندن دارد.
ویکتور از آویرون
مشهورترین نمونه کودکانی که توسط حیوانات بزرگ شده اند، ویکتور است. با اینکه نژاد و تبار او مشخص نیست اما گفته می شود او همه کودکی خود را تنها و برهنه در جنگل سپری کرده است تا اینکه در سال ۱۷۹۷ میلادی پیدا شد. ویکتور سوژه تحقیقات بسیاری توسط دانشمندان و فلاسفه بود که بر کشف منشا زبان و رفتارهای انسان تحقیق می کردند.
مادینا
داستان غمناک مادینا همچون اوکسانا مالایا است. این کودک نیز تا سن سه سالگی در لانه سگ ها رها شده بود تا اینکه سال گذشته پیدا شد. هنگامی که او را پیدا کردند، این کودک می توانست دو کلمه بله و خیر را تکرار کند. اما او نیز همچون سگ ها بزرگ شده است. البته خوشبختانه، مشکل جسمی و روحی ندارد.
دختر گرگ لوبو در رودخانه شیطان
در سال ۱۸۴۵ میلادی، در مکزیک دختری عجیب در دسته گرگ ها که به گله بزها حمله کرده بودند، دیده شد. این داستان یک سال بعد تکرار و پس از کشتن بز توسط دختر تقویت شد. پس از این ماجرا، روستایی ها دختر را جستوجو و در نهایت او را پیدا کردند. او شب ها بی وقفه همچون گرگ زوزه می کشید و توجه گرگ ها را به خود جلب می کرد تا او را نجات دهند. او قادر بود از نرده و حصار فرار کند و این کار را کرد. او تا سال ۱۸۵۲ میلادی دیگر دیده نشد. اما در آن سال به همراه دو توله گرگ دیده شده که به طرف جنگل فرار کرده است.
پسر پرنده روسی
مادر این پسر او را برای تنبیه داخل قفس پرنده ها گذاشته و او نیز همچون پرنده ها رشد کرده است. هنگامی که او را پیدا کردند، او توان حرف زدن نداشت و همچون پرندگان از خود صدا در می آورد. با اینکه از نظر جسمی آسیبی ندیده بود، اما توان برقراری ارتباطات اولیه انسانی را نداشت. او به بیمارستان روانی فرستاده شده است تا او را به حالت عادی بازگردانند.
آمالا و کامالا
این دو دختر ۸ و ۱۸ ماهه در سال ۱۹۲۰ میلادی در لانه گرگ ها در مینداپور هند پیدا شدند. داستان آنها بحث زیادی به دنبال داشته است. از آنجا که این دو دختر از نظر سنی فاصله بسیاری با هم دارند، کارشناسان بعید می دانستند خواهر باشند. آنها احتمال می دادند که این دخترها توسط گرگ ها دزدیده شده اند. آنها نیز همچون دیگر بچه های جنگلی، مدت بسیار زیادی طول کشید تا بتوانند به دنیای انسان ها بازگردند و سالم زندگی کنند.
پیتر، پسر وحشی
در سال ۱۷۲۴ میلادی، در آلمان پسر برهنه و پشمالویی که روی درخت ها از این شاخه به آن شاخه می پرید، دیده شد. مردم برای گرفتن او بسیار تلاش کردند و در نهایت در این امر موفق شدند. اما او همچون حیوانات وحشی رفتار می کرد و گوشت و سبزیجات را خام می خورد. این پسر قدرت کلام نداشت و هیچ گاه نیز نیاموخت. او بسیار موسیقی دوست داشت و به عنوان نوکر مشغول به کار شد . در سال ۱۷۸۵ میلادی نیز درگذشت.
نظر کاربران
بسیار جالب بود. ممنون
جالب بود ، ممنون
خوشبحالشون که دور از ادم ها زندگی کردن..
وای به حال این پدر و مادرها.