ماجرای یک امضای تاریخی در ۴پرده
بیحرمتی به جسد یک زن انقلاب به پا کرد
خبر رسيد که در هنگام ساختمان سازی روس ها، جسد تازه زنی پيدا شده که روس ها آن را به چاه انداخته اند. خبر خیلی زود به گوش علما رسید و جنجال بزرگی به پا شد. جنجالی که خیلی ها می گویند یکی از اصلی ترین جرقه های انقلاب مشروطه در ایران بود.
ماجرای از جایی شروع شد که بانک استقراضی روس، مدرسه مخروبه و قبرستان کهنه ای را نزديک امام زاده سيد ولی خريد. جایی که از مدت ها قبل مردم زمین های اطراف آن را تصرف کرده و در آن ساختمان سازی کرده بودند و علما عقیده داشتند فروش این خانه ها و مدرسه برای تبدیل به احسن شدن مشکلی ندارد به شرطی که به گورستان آسیبی نرسد. اما روس ها بی توجه به هشدار علما و به خصوص آیت الله طباطبايی قبرستان را هم خریدند و چاهی حفر کردند تا استخوان های مردگان را در آن بریزند. آنها در میانه کار وقتی به جسد زنی برخوردند که هنوز تازه بود آن را هم در چاه انداختند تا جنجال تازه ای برپا شود. جنجالی که با فرمان علمای تهران و نجف و اعتراض مردم شروع شد و در نهایت ساختمان نیمه کاره بانک استقراضی روسیه را با خاک یکسان کرد.
بانك روس به دولت شكايت كرد و بيست هزار تومان خسارت خواست. شاه فرمان داد خسارت بانك را بپردازند و به علما كاری نداشته باشند و با اين كار سعی کرد اوضاع را آرام کند. این ماجرا به عنوان ماجرای گورستان در تاریخ مشروطه ثبت شده است اما به جز آن، چند حادثه متوالی دیگر زمینه ساز به سرانجام رسیدن انقلاب مشروطه شد.
سید هاشم قندی را فلک کردند
جنگ روسيه و ژاپن واردات قند را به ایران کاهش داده بود. قند گران و کمیاب شده بود و علاء الدوله، حاکم تهران راه را در آن دید که از سيد هاشم قندی، تاجر قند تعهد بگیرد که قند را به قيمت سابق بفروشد. اما سید هاشم قندی زیر بار نرفت و علاءالدوله حکم کرد او و پسرانش را به فلک ببندند. این اتفاق جرقه دیگری بود که ایران را به مشروطه نزدیک کرد. تجار نزد علما رفتند و خواستند علاء الدوله عزل شود. تعداد زیادی از علما و تجار در مسجد شاه جمع شدند و آشوب درگرفت. برخورد حکومت با مردم باعث شدت گرفتن نارضایتی ها شد و در نهایت آیت الله طباطبايی و آیت الله بهبانی تصميم به تحصن در حرم عبدالعظیم (ع) گرفتند.
در ادامه این تحصن مظفرالدين شاه به بست نشين ها پيغام داد که خواسته هایشان را پذیرفته تا تحصن پایان بگیرد اما این خواسته ها هیچ وقتبرآورده نشد. مدتی بعد، در مراسم روزهای شهادت حضرت زهرا(س)، آیت الله طباطبايی نطقی کرد و گفت: ما تنها عدالتخانه می خواهيم... مجلسی که جمعی در آن باشند و به درد مردم و رعيت برسند. اما برآورده نشدن خواسته های مردم، نارضايتی های بیشتری را در پی داشت که در تير ماه به اوج خود رسيد و حکومت قاجار را وادار کرد با مشروط شدن سلطنت مطلقه موافقت کند.
عین الدوله باید برود
عین الدوله نه فقط صدر اعظم، که چشم مظفرالدین شاه بود. با این حال مردم و روحانیون خواستار برکناری او و برقراری مشروطیت بودند. در مقابل این اعتراض ها، عين الدوله عده ای از مخالفان سرشناس را تبعيد کرد و دستور داد شيخ محمد واعظ دستگير شود. شيخ محمد واعظ در آن زمان هر روز در محله سرپولک تهران منبر می رفت و طرفداران زیادی داشت و دستگیری او مردم را با سپاه قزاق ها رو در رو کرد تا کار به تیراندازی بکشد و طلبه ای به نام سيد عبدالحميد کشته شود. در پی کشته شدن این طلبه، بازار تهران تعطيل شد و هزاران نفر در مسجد شاه جمع شدند. این تحصن با تيراندازی و کشته و زخمی شدن صد نفر از مردم پایان گرفت ئ علما در اعتراض به کشتار تهران خواستار خروج از ايران و رفتن به عتبات شدند. عين الدوله گفت راه باز است و روز ۲۴ تير ماه علما عازم قم شدند و حدود دو هزار نفر از بازرگانان و اصناف و روحانيان با آنها همراه شدند.
روزی که در سفارت بریتانیا تحصن شد
آیت الله بهبهانی قبل از عزيمت به قم، در نامه ای به سفارت بريتانيا از سفیر خواست تا از مشروطه طلبان ایرانی حمایت کند و خواسته های آنها را به گوش شاه برساند. سه روز بعد اولين دسته مردم در باغ سفارت بريتانيا تحصن کردند تا سفیر بریتانیا را زودتر وادار به موضع گیری کنند. بازگشت علما به تهران، عزل عین الدوله، تشکیل مجلس شورای ملی، قصاص قاتلین سید عبدالحمید و بازگرداندن تبعید شدگان به تهران خواسته های بست نشین های سفارت بریتانیا بود که هر روز تعدادشان بیشتر می شد. اما سفیر بریتانیا که تا آن زمان این کار را به تعویق انداخته بود، در نهایت مجبور به انتقال خواسته های مردم به شاه شد و حکومت در تنگنای تصمیم گیری قرار گرفت.
روز هفتم مرداد عين الدوله برکنار شد و مدتی بعد، شاه فرمان مشروطيت را صادر کرد، اما مردم به دلیل آنکه این فرمان را مبهم می دانستند، آن را نپذیرفتند تا بالاخره ۵روز بعد، مظفرالدین شاه در روز يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ رسما اجازه تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد.
در این فرمان که به خط قوام السلطنه بود و مهر مظفرالدين شاه را داشت آمده بود:
«جناب اشرف صدراعظم: از آنجا كه حضرت باريتعالى -جل شانه- سر رشته ترقى و سعادت ممالك محروسه ايران را به كف كفايت ما سپرده و شخص ھمايون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالى و رعاياى صديق خودمان قرار داده، لهذا در اين موقع كه اراده همايون ما بر اين تعلق گرفت كه براى رفاهیت و امنیت قاطبه اهالى ايران و تشیید و تائید مبانى دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتى و مملكتى به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شديم كه مجلس شوراى ملى از منتخبان شاهزادگان قاجاريه و علما و اعیان و اشراف و ملاكین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه طهران تشكیل و تنظیم شود كه در مهام امور دولتى و مملكتى و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازم را به عمل آورده به هیات وزراى دولت خواه ما در اصلاحاتى كه براى سعادت و خوشبختى ايران خواهد شد اعانت و كمك لازم را بنمايد و در كمال امنیت و اطمینان عقايد خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالى مملكت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند كه بصحه همايونى موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بديهى است كه به موجب اين دست خط مبارك نظامنامه و ترتیبات اين مجلس و اسباب و لوازم تشكیل آن را موافق تصويب و امضاى منتخبان از اين تاريخ معین و مهیا خواهد كرد كه بصحه ملوكانه رسیده و بعون الله تعالى مجلس شوراى ملى مرقوم كه نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملكت و اجراى قوانین شرع مقدس شروع نمايد و نیز مقرر مى داريم كه سواد دست خط مبارك را اعلان و منتشر نمايند تا قاطبه اهالى از نیات حسنه ما كه تماماً راجع به ترقى دولت و ملت ايران است كما ينبغى مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگويى دوام اين دولت و اين مجلس بى زوال باشند.
در قصر صاحبقرانیه، به تاريخ چهاردهم ۱۴ جمادى الثانیه ١٣٢۴ هجرى در سال يازدهم سلطنت ما»
نظر کاربران
همیشه پای یک زن در میان است
به هیچ عنوان از این قسمت از تاریخ کشورم خوشم نمیاد!(یعنی دوره ی قاجار ها).