طنز؛ درسهایی از یک نامه محرمانه
شهاب پاكنگر در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت؛
مردم ما یاد گرفتند با یک چیز کوچک آنقدر ور بروند و آن را با استفاده از امکانات فضای مجازی بزرگ کنند تا گندش در بیاید. مثل همین چند وقت پیش که نامه سرپرست وقت شهرداری رشت به خودش، در خصوص دریافت مسکن، مطرح شد. به جای اینکه مردم شروع کنند به درس گرفتن و نکات مثبت موضوع را شناسایی کنند، الکی با هوچیگری فضا را مسموم کردند. البته ما به وظیفه خود به عنوان یک رسانه عمل میکنیم و گوشهای از درسهایی که باید از این نامه گرفت را مطرح میکنیم:
الف) به قول یک عزیزی، در این دوره و زمانه آدم حتی به دست خودش هم نمیتواند اعتماد کند. طبق گفته سرپرست محترم شهرداری رشت، این نامه محرمانه بوده اما به این شکل در فضای مجازی پخش شده است. وقتی تلگرام بستری را فراهم کرده که نامههای محرمانه به این شکل عمومی شوند، واقعا حقش نیست فیلتر بشود؟
ب) از قدیم گفتهاند احترام هر آدمی دست خودش است. شخصا وقتی دیدم آقای شهردار خودش را با لقب «مهندس» و «سرپرست محترم» خطاب کرده است، خیلی لذت بردم. این نشان میدهد که ایشان برای مدرک مهندسیاش زحمت کشیده و الکی الکی مهندس نشدهاند. بعد هم وقتی یک نفر برای خودش احترام قائل باشد، بقیه غلط میکنند احترام قائل نباشند.
ج) مطابق مصاحبه سرپرست وقت شهرداری، بر اساس ماده ۳ قانون شهرداریها، شهردار یا سرپرست شهرداری باید یک خانه درخور شأن در اختیار داشته باشد اما در اینجا میبینیم سرپرست وقت شهرداری با اینکه میتوانسته از این امکان استفاده کند، با سمت معاون حمل و نقل و امور زیربنایی از خودش درخواست منزل کرده است. یعنی ایشان با خضوع تمام به جای دو خانه، فقط درخواست یک خانه داشتهاند. آن وقت ما جای تشویق، شروع کردیم به لودگی.
د) مهمترین نکته این نامه این است که سرپرست وقت شهرداری، ضوابط را بر روابط ترجیح دادهاند. یعنی ایشان میتوانستند برای خودشان پارتی بازی کنند و بدون طی کردن بروکراسی بروند و در منزل کذایی ساکن شوند. اما این کار را نکردند و ریسک مخالفت خودشان با درخواست خودشان را به جان خریدند و از طریق قانونی اقدام کردند.
ه) یک نکتهای که در این اتفاق نباید فراموش کرد، این است که سرپرست وقت شهرداری، تا آخرین روزهای خدمت هم با جان و دل کار کردند. شما نگاه کنید، دستور اقدام سرپرست وقت شهرداری برای درخواست معاونت حمل و نقل و امور زیربنایی ۲۹ شهریور بود و ۱۰ روز بعد هم ایشان از این سمت کنار رفتند و شهردار واقعی جای ایشان را گرفت. هرکدام از ما بودیم، این ۱۰ روز آخر را مرخصی میگرفتیم و میرفتیم عشق و حال اما وجدان کاری سرپرست وقت شهرداری تا لحظه آخر هم اجازه نداد که دست از خدمت به مردم بکشند.
نظر کاربران
روزنامه ی قانون ا کثر مطالبش جالب هست