طنز؛ خودنامه نگاری
ارمغان زمان فشمی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
برای خود نوشتم نامه دیشب
گمانم بود بالا شدتِ تب
نوشتم: تا به کی خواهی بمانی
تو ای وامانده! در جهل مرکب؟
بیاموز اندکی از شهرداران
که باید نزد خود باشی مقرب!
شنیدم سرپرست رشت اخیرا
نوشته روی کاغذ با مرکب
«جناب سرپرست رشت! بنده
بخواهم خانهای خوب و مرتب»
سپس رفته به نقش سرپرست و
فکنده ناگهان بادی به غبغب
خودش هم پای آن را کرده امضا
که یعنی کرده تاییدش، مودب!
بله، داریم این سان سرپرستی
که باشد دايما با خود مخاطب
تو اما با خودت بی ارتباطی
اگرچه میزنی گپ با خود اغلب
نگاهی، نامهای، حرفی، پیامی!
چرا با خود شدی آخر معذب؟
اگر از خود نمیگیری تو خانه
اقلا مدتی با خود بکن قهر
ندارد قافیه این بیت بالا
ولی باشد در آن راهی مجرب!
گمانم بود بالا شدتِ تب
نوشتم: تا به کی خواهی بمانی
تو ای وامانده! در جهل مرکب؟
بیاموز اندکی از شهرداران
که باید نزد خود باشی مقرب!
شنیدم سرپرست رشت اخیرا
نوشته روی کاغذ با مرکب
«جناب سرپرست رشت! بنده
بخواهم خانهای خوب و مرتب»
سپس رفته به نقش سرپرست و
فکنده ناگهان بادی به غبغب
خودش هم پای آن را کرده امضا
که یعنی کرده تاییدش، مودب!
بله، داریم این سان سرپرستی
که باشد دايما با خود مخاطب
تو اما با خودت بی ارتباطی
اگرچه میزنی گپ با خود اغلب
نگاهی، نامهای، حرفی، پیامی!
چرا با خود شدی آخر معذب؟
اگر از خود نمیگیری تو خانه
اقلا مدتی با خود بکن قهر
ندارد قافیه این بیت بالا
ولی باشد در آن راهی مجرب!
پ
ارسال نظر