طنز؛ ایشیگورو هم ایرانی است
حالا که جایزه نوبل ادبیات برنده خود را شناخته، بسیاری از ایرانیها هم نویسنده مورد علاقه خود را یافتهاند.
علیرضا لبش در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
حالا که جایزه نوبل ادبیات برنده خود را شناخته، بسیاری از ایرانیها هم نویسنده مورد علاقه خود را یافتهاند.
از امروز میتوانید یک عده ایشیگورو باز در فضای مجازی پیدا کنید که همه قبل از برنده شدن ایشیگورو آثارش را جویدهاند و قبل از داوران نوبل میدانستهاند که تنها کسی که امسال جایزه نوبل، حقش بود، سهمش بود، عشقش بود، همین آقای نیمه ژاپنی و نیمه انگلیسی است.
حتی وقتی ایشیگورو خودش میگوید: نوبل حق مارگارت اتوود بود و من از او معذرت میخواهم، جوانان ایرانی به دو دسته تقسیم میشوند. عدهای سر از صفحه ایشیگورو در میآورند و به او فحاشی میکنند که فلان فلان شده، ببند. نوبل حق خودت بود. بذار ما یه کم ایشیگورو بازی کنیم و عدهای هم به صفحه اتوود حملهور میشوند و میگویند: چرا مزاحم زندگی ایشیگورو میشی. مگر خودت برادر و پدر نداری؟!
در مراکز فعال و رسمی روشنفکری یعنی کافهها هم از امروز عدهای از جوانان نشستهاند و درباره کتابهای ایشیگورو بحث میکنند و نظر کانت و هگل را درباره داستان غول مدفون و بازمانده روز برای نفر مقابل با آب و تاب بیان میکنند. بعدش هم با هم دست در دست از کادر خارج میشوند.
نویسندگان محبوب و پر فالوئر ایرانیها هم از امروز به فکر افتادهاند که تا چند روز آینده رمانهایی به سبک ایشیگورو بنویسند و پوز این نویسنده را همان دم حجله نوبل بزنند تا فکر نکند که برای خودش کسی شده است.
ناشران هم فراخوان عمومی دادهاند و از همه مترجمان نیمه حرفهای و آماتور خواهش کردهاند که از کتاب خاطرات ایشیگورو تا نامههای ایشیگورو به همسرش را ترجمه کنند تا ناشر محترم در این کسادی بازار نشر دوزار به جیب بزند.
پارسال هم که باب دیلن برنده جایزه نوبل شده بود، از استاد تتلو تا حمیدخانصفت خود را در معرض برگزیدگی جایزه نوبل میدانستند که خدا را شکر امسال با انتخاب یک رماننویس همه سوتفاهمها حل شد و دوستان ترانهسرا و خواننده به سر کارشان برگشتند.
کلا نوبل تاثیرات ژرف و عجیبی در زندگی ما ایرانیها دارد و ما نوبل را دوست داریم. اگر کاری با من ندارید بروم مجموعه آثار ایشیگورو را بخرم. البته نه اینکه بخواهم بخوانم. نه من وقت این کارها را ندارم. میخواهم چند جمله از آنها را انتخاب کنم و در تلگرام و اینستاگرام به اشتراک بگذارم تا از قافله ایشیگورو بازها عقب نمانم.
حالا که جایزه نوبل ادبیات برنده خود را شناخته، بسیاری از ایرانیها هم نویسنده مورد علاقه خود را یافتهاند.
از امروز میتوانید یک عده ایشیگورو باز در فضای مجازی پیدا کنید که همه قبل از برنده شدن ایشیگورو آثارش را جویدهاند و قبل از داوران نوبل میدانستهاند که تنها کسی که امسال جایزه نوبل، حقش بود، سهمش بود، عشقش بود، همین آقای نیمه ژاپنی و نیمه انگلیسی است.
حتی وقتی ایشیگورو خودش میگوید: نوبل حق مارگارت اتوود بود و من از او معذرت میخواهم، جوانان ایرانی به دو دسته تقسیم میشوند. عدهای سر از صفحه ایشیگورو در میآورند و به او فحاشی میکنند که فلان فلان شده، ببند. نوبل حق خودت بود. بذار ما یه کم ایشیگورو بازی کنیم و عدهای هم به صفحه اتوود حملهور میشوند و میگویند: چرا مزاحم زندگی ایشیگورو میشی. مگر خودت برادر و پدر نداری؟!
در مراکز فعال و رسمی روشنفکری یعنی کافهها هم از امروز عدهای از جوانان نشستهاند و درباره کتابهای ایشیگورو بحث میکنند و نظر کانت و هگل را درباره داستان غول مدفون و بازمانده روز برای نفر مقابل با آب و تاب بیان میکنند. بعدش هم با هم دست در دست از کادر خارج میشوند.
نویسندگان محبوب و پر فالوئر ایرانیها هم از امروز به فکر افتادهاند که تا چند روز آینده رمانهایی به سبک ایشیگورو بنویسند و پوز این نویسنده را همان دم حجله نوبل بزنند تا فکر نکند که برای خودش کسی شده است.
ناشران هم فراخوان عمومی دادهاند و از همه مترجمان نیمه حرفهای و آماتور خواهش کردهاند که از کتاب خاطرات ایشیگورو تا نامههای ایشیگورو به همسرش را ترجمه کنند تا ناشر محترم در این کسادی بازار نشر دوزار به جیب بزند.
پارسال هم که باب دیلن برنده جایزه نوبل شده بود، از استاد تتلو تا حمیدخانصفت خود را در معرض برگزیدگی جایزه نوبل میدانستند که خدا را شکر امسال با انتخاب یک رماننویس همه سوتفاهمها حل شد و دوستان ترانهسرا و خواننده به سر کارشان برگشتند.
کلا نوبل تاثیرات ژرف و عجیبی در زندگی ما ایرانیها دارد و ما نوبل را دوست داریم. اگر کاری با من ندارید بروم مجموعه آثار ایشیگورو را بخرم. البته نه اینکه بخواهم بخوانم. نه من وقت این کارها را ندارم. میخواهم چند جمله از آنها را انتخاب کنم و در تلگرام و اینستاگرام به اشتراک بگذارم تا از قافله ایشیگورو بازها عقب نمانم.
پ
ارسال نظر