طنز؛ بغلو بپا نمالی
ای «کیم» چرا جنابعالی
چندی شدهای یهو یه حالی؟
گویا زدهای به سیم آخر
نه صبر کمی، نه اعتدالی
موشک زدهای سه روز یکبار
در ۶ جهت همان حوالی
یک روز زدی به سمت ژاپن
یک روز گوام و بعد «بالی»
گیرم که جناب جونگ، هستید
شاه کُره، نیمهی شمالی
یک کشور خالی و تهیدست
درگیر رکود و خشکسالی
آخر چه مرض گرفتهای که
چالش کنی و همهش بچالی
رو کرده تو بمب هیدروژن را
با ژست «چه ناز و نایس و عالی»
اینگونه که پیش میروی تند
جایی نرسی به جز زوالی
ای تند رونده، راه تنگ است
داشم، بغلو بپا نمالی
ای کیم، مکن شلوغ و آرام
بنشین و بپا مکن ملالی
جفتک مزنی، که میکنندت
تحریم شدید انفعالی
از من بشنو، مکن شرارت
طی کن به صفا و بیخیالی
خوش گفت شبی پدربزرگم:
گر دست دهد تو را مجالی
مفشار به خشم لوزهی کس
تا تن ندهی به پاچهخواری!
ارسال نظر