مردانی که سم و زهر رویشان بی اثر است!
«دین شلدون» تصمیم می گیرد رکورد جدیدی با عقرب های کشنده خود در گینس ثبت کرده یا «استیو لودوین» به بدن خود سم مار تزریق می کند تا ایمنی بدنش را در برابر آنها بالا ببرد. این دو نفر از عجیب ترین انسان هایی هستند که سم جانوران مرگ آفرین هیچ اثری رویشان ندارد.
مردی که به خودسم تزریق می کند
«استیو لودوین» 42 ساله اهل کالیفرنیا یکی از افرادی است که بدنش ایمنی عجیبی در برابر زهر انواع مارها حتی مرگبارترین آنها دارد. او قادر است سم مارها را به بدن خود تزریق کند بدون اینکه آسیبی به او وارد شود. او معتقد است که تزریق مکرر سم به بدنش باعث به وجود آمدن این ایمنی شده است اما پزشکان اعتقاد دارند که استیو از همان ابتدا نیست نسبت به زهر خزندگان ایمن بوده و با تزریق های بیشتر، تنها سطح این ایمنی را بالاتر برده است.
هر سال در حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم دنیا به خاطر گزیدگی توسط مارهای مختلف جان خود را از دست داده و در حدود ۲۵۰ هزار نفر نیز دچار معلولیت می شوند اما اینطور که به نظر می رسد این آمار هیچ هراسی در دل استیو ایجاد نکرده است.
مدت ۲۳ سال است که او هفته ای یک بار سم کشنده ترین مارهای دنیا را به خودشتزریق می کند تا خود را در برابر انواع مارها مصون کند. هدف اصلی استیو آنطور که خودش می گوید ساخت پادزهری از خونش است تا بتواند این آمار وحشتناک را تا حد چشمگیری کم کند.
او در هر تزریق میزان سمی را که به بدنش وارد می شود، بیشتر می کند. او معتقد است به زودی نه تنها در برابر سم مارها به طور کامل ایمن می شود بلکه در برابر انواع و اقسام سم ها و ویروس های کشنده نیز مصونیت پیدا خواهد کرد.
در حال حاضر استیو ۲۸ نوع از خطرناکترین خزندگان را در خانه خود نگهداری می کند اما همچنان در حال جستجوی انواع دیگری از خزندگان مرگ آفرین است که تا به حال تحقیقات گسترده ای روی آنها انجام نشده است.
در روز تزریق، استیو با دقت بسیار زیاد چند میلی گرم از سم مارها را می گیرد، اما قبل از انجام هر کاری از یک پزشک سم شناس می خواهد تا در کنار او حضور داشته باشد تا در صورت لزوم کمکش کند.
پس از تزریق سم تنها چند دقیقه طول می کشد تا ماهیچه های دستش متورم شوند، این تورم در عرض ۲۴ ساعت به اندازه ۴ برابر سایز اصلی دست می رسد. در این زمان گلبول های سفید خونش مبارزه با عامل ناشناخته را شروع می کنند.
میزان سمی که این روزها استیو استفاده کرده و به خود تزریق می کند، می تواند یک انسان عادی را در عرض چند دقیقه از پا درآورد. استیو به جای نشستن در خانه و تماشای تورم ماهیچه هایش پس از تزریق، ترجیح می دهد به گردش برود و روزش را با کارهای هیجان انگیز پر کند.
استیو از کودکی به مارها علاقه بسیاری داشت. او می گوید: «مارها خونسرد هستند و به همین دلیل همیشه آنها را تحسین می کردم. به نظر من، مارها موفق ترین موجودات هستی هستند، زمانی که شش ساله بودم برای اولین بار با خزنده ای مرگبار اما کوچک روبرو شدم. وقتی منتظر اتوبوس مدرسه بودم یک مار خالدار کوچک دیدم که به نظرم بی آزار آمد.
من به سرعت آن را گرفتم اما مار شستم را گزید. با این حال باز هم رهایش نکردم و همچنان در دستم نگه داشتم. درد بسیار زیادی داشتم، آنقدر که گریه کنان از راهی گل آلود که میانبر بود به سمت خانه دویدم اما باز هم همچنان مار را در دستم نگه داشته بودم. وقتی به خانه رسیدم به هیچ کس چیزی نگفتم و به اتاق خودم رفتم. تا چند روز در تمام دستم احساس درد می کردم و گمان می کردم که جان خود را از دست خواهم داد اما نه تنها زنده ماندم بلکه دستم نیز کم کم بهبود یافت.»
دو سال بعد از این تجربه تلخ، پدر استیو که از جریان باخبر شده بود، او را به مرکز سم شناسی در میامی برد. دکتر بیل هیست پس از انجام آزمایش های مختلف تصمیم گرفت بار دیگر سم مار را به بدن استیو تزریق کند. پس از گذشته چند روز از تزریق سم، دکتر هیست متوجه شد که بدن استیو در برابر سم مار مصون بوده و سیستم ایمنی بدنش مبارزه با سم را آغاز کرده است.
دکتر هیست که بعد از آن آزمایش اولیه، ده ها آزمایش دیگر را روی استیو انجام داده بود در سال ۲۰۱۱ و در سن ۱۰۰ سالگی از دنیا رفت اما پس از او استیو تحقیقات خودش را ادامه داده و همچنان سم مارها را به خودش تزریق می کند. او می گوید: «زمانی که ۱۷ سال داشتم، یک روز در خانه تنها بودم و به موسیقی گوش می دادم که ناگهان حس کردم بدنم واقعا به سم احتیاج دارد و بدون آن بیمار خواهم شد.»
چون استیو امکان آن را نداشت که هر وقت بخواهد سم مار به خودش تزریق کند، در آزمایشگاهی در لندن مشغول به کار شد. او مارهای مختلف را جمع آوری کرده و روی آنها آزمایش های مختلفی انجام می داد.
یک بار او سم مار را روی پوست خود مالید و متوجه شد که مانند یک اسید، سطح پوست را می سوزاند. پوست استیو تاول زده و تا هفته ها قرمز بود. پس از این کار، او شروع به تزریق سم مار با دوزهای بسیار پایین کرد تا اینکه سرانجام از دو سال پیش استیو متوجه شد که به طرز عجیبی در برابر سم خطرناکترین مارها ایمنی پیدا کرده است.
به همین خاطر تصمیم گرفت سم سه مار بسیار خطرناک، یعنی مار رتل اقیانوس شمالی، افعی درختی و افعی مژه دار را برداشته و به بازوی چپ خود تزریق کند. البته وارد شدن این سم به بدن استیو بدون خطر هم نبود. در ابتدا سرنگ کمی گیر کرده و با فشار استیو، ناگهان تمام سم یکجا وارد بدن او شد.
استیو می گوید: «مانند شلیک یک گلوله از فاصله نزدیک بود.» 15 دقیقه پس از این تزریق، بازوی او چند برابر سایز واقعی شده و لب هایش مانند کسی که در حال خفگی است کبود شدند. با اینکه در ابتدا حال استیو زیاد خوب نبود اما باز هم تصمیم گرفت به بیمارستان نرود و به جای آن مشغول تماشای تلویزیون شد.
شب اول استیو درد وحشتناکی را تحمل کرد به طوری که حتی نمی توانست بخوابد. نیمه های شب استیو متوجه شد که آب بسیار زیادی در ناحیه آرنجش جمع شده است برای همین بالاخره تصمیم گرفت به بیمارستان برود اما نکته مهم اینجا بود که هیچ بیمارستانی پادزهری برای سم هر سه مار نداشت. پزشکان تمام تلاش خود را کردند اما یکی از آنها به نام دیوید وارل به او گفت که ممکن است حتی مجبور به قطع دست او باشند، در غیر اینصورت خواهد مرد.
استیو با این کار آنها مخالفت کرد و قرار شد تنها چند روز در بیمارستان و تحت نظر پزشکان بستری باشد. پس از سه روز نه تنها استیو دست یا حتی جان خود را از دست نداد بلکه بهتر شده و توانست از بیمارستان مرخص شود. آزمایشات زیادی روی او انجام شده تا پزشکان مطمئن شوند اعضا و جوارح داخلی بدن اوبه خاطر این سم آسیب ندیده باشد اما نتیجه همه آزمایش ها خیره کننده بود: «استیو کاملا سالم بوده و هیچ مشکلی نداشت.»
خانه حیوانات زهرآگین
چهار روز از بیماری وحشتناک «دین شلدون» که ممکن بود باعث مرگش شود می گذشت تا اینکه بالاخره قبول کرد در بیمارستان بستری شود، زبان و گونه های او به خاطر زهر عقرب ها متورم شده بودند و حتی نفس کشیدن را برایش دشوار می کردند.
اولین بار بود که دین به خاطر زهر عقرب ها به این حال افتاده بود. او تا به حال بارها و بارها به وسیله عقرب ها گزیده شده و هر بار هم بدون هیچ مشکلی به زندگی اش ادامه داده بود، تنها اثری که هر بار از نیش عقرب ها روی بدن دین باقی می ماند جای گزیدگی بود که آن هم پس از چند روز از بین می رفت.
دین تا به حال موفق شده است به خاطر این توانایی عجیب خود در تحمل نیش جانورانی مانندن عقرب، سه رکورد در کتاب گینس ثبت کند.
در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۰ او توانست با قرار دادن یک عقرب ۱۸ سانتیمتری در دهان خود به مدت ۱۸ ثانیه، اولین رکورد خود را در گینس ثبت کند. دو سال پس از آن یعنی در سال ۲۰۰۲ دین تصمیم گرفت رکورد جدید و جالب تری ثبت کند. او در مقابل چشم میلیون ها بیننده، ۱۹ عقرب طلایی چینی که از مرگبارترین انواع عقرب ها هستند و همچنین سه عقرب مرگبار آرزیونا را به مدت ۱۶ ثانیه در دهان خودنگه داشت.
دین در مصاحبه با تلگراف می گوید: «منزل ما در نزدیکی جنگلی کوچک قرار داشت و به همین خاطر بیشتر اوقات در آنجا مشغول بازی می شدم، چندین بار در همان جنگل به وسیله مارهای کوچک گزیده شدم ولی نه تنها دردی حس نمی کردم بلکه هیچکدام از حالت هایی که مسمومیت نیش مار ایجاد می کند را نداشتم. زمانی که با والدینم در این باره صحبت کردم، آنها هم به من اطمینان دادند که این مارها از نوع سمی نبوده اند.
اولین باری که توسط یک عقرب گزیده شدم، احساس متفاوتی داشتم، در آن زمان به شدت احساس تشنگی کردم، بعد از مدت کوتاهی، داغی اندکی در بدنم حس کردم و مانند کسی بودم که از بیماری ساده ای مانند سرماخوردگی تب کرده باشد. آن زمان فکر می کردم که شاید گزیده شدن در کودکی، مرا در برابر سم حیوانات ایمن کرده و شاید هم با این توانایی به دنیا آمده ام ولی از آن بی اطلاع هستم. من تا به حال بیشتر از ۱۰۰۰ بار گزیده شده ام اما حالا به طور کامل در برابر این سم ها ایمن هستم.»
به طور کلی دین علاقه بسیاری به عقرب ها، مارها، عنکبوت ها و دیگر خزندگان زهرآگین و خطرناک دارد و از این جانداران در خانه خود نگهداری می کند. در واقع خانه دین یک باغ وحش از خزندگان مرگبار است.
چند سال قبل دین با همسرش «سابرینا والاکاس» آشنا شد و با هم قرار ازدواج گذاشتند، سابرینا هراس شدیدی از جانوران و به خصوص خزندگان داشت اما پس از مدت کوتاهی، دین نه تنها توانست همسرش را متقاعد کندکه این حیوانات هم دوست داشتنی هستند، بلکه او را راضی کرد تا خزندگانش هم با آنها در آپارتمانی کوچک و دوخوابه زندگی کنند.
باغ وح-ش دین شامل تعداد زیادی عقرب، ۸ مار، ۴ گربه، ۴ ایگوآنا، ۳ گورکن، ۴ آفتاب پرست، ۵ رتیل، ۳ مارمولک و دو سوسمار کوچک آمریکایی می شوند. سابرینا حالا دیگر از این حیوانات نمی ترسد و حتی جلو رفته و آنها را لمس می کند.
زن جوان می گوید: «زمان زیادی از زندگی دین با حیواناتش می گذرد ولی این موضوع اصلا مرا رنج نمی دهد. بیشتر دوستان و حتی افراد خانواده ام می گویند این حیوانات خیلی چندش آور هستندو ما را انسان های کثیفی می دانند که با آنها در یک آپارتمان زندگی می کنیم اما در عین حال ما را آدم هایی شجاع هم می دانند. این موضوع چندان هم ناراحت کننده نیست چون من از روز اول می دانستم که با فردی متفاوت ازدواج می کنم.»
دین می گوید: «از زمانی که ۳ سال داشتم همیشه آرزو می کردم بتوانم رکوردی در گینس ثبت کنم. زمانی که ۱۴ ساله بودم، یکی از همسایگان ما که از تعدادی عقرب در خانه اش نگهداری می کرد، مرا پیش آنها برد و گفت عقرب ها دوستان ما هستندنه دشمنانمان اما من باز هم می ترسیدم به آنها نزدیکشوم. در همان سال مجبور به نگهداری از سه مار بوآ شدم. همین باعث شد تا کم کم شجاعت نزدیک شدن به عقرب ها را پیدا کنم. بار اولی که توسط یکی از آنها گزیده شدم، مطمئن بودم جان خود را از دست خواهم داد اما تنها کمی احساس ضعف داشتم که پس از چند روز برطرف شد.»
دین در رکوردگیری عجیب دیگری ۲۰ عقرب اوکلاهاما و آریزونا را به مدت ۲۱ ثانیه در دهان خود نگه داشته و توانست رکورد دیگری در گینس ثبت کند. دین می گوید: «گینس در این رکوردگیری به ازای هر عقرب، یک دلار به من پرداخت یعنی جمعا برای این رکوردزنی ۲۰ دلار گرفتم اما در آن زمان آ رزو کردم کاش می توانستم تمام بدن خودم را با ۵۰۰۰ عقرب امپراتور بپوشانم و ۵ هزار دلار بگیرم.»
این رکوردزنی دین با دفعات قبل تفاوت داشت، زهر این عقرب ها آنقدر زیاد بود که پس از چهار روز، دین مجبور شد به بیمارستان برود و پادزهر مخصوصی به او تزریق شود. دین در نظر دارد تا با پولی که از این رکوردزنی ها به دست می آورد، باغ وحشی از حیوانات خزنده برای کودکان بسازد تا آنها با این حیوانات بیشتر آشنا شده و از آنها نترسند.
سم مار دلیل طول عمر
«بیل هیست» در سال 1910 در پترسون نیوجرسی به دنیا آمد. زمانی که 11 سال داشت از طرف مدرسه به کمپ تابستانی رفت و این اولین باری بود که بیل به مارها و زندگی آنها علاقمندشده و از نزدیک مشغول تماشای آنها می شد.
سال بعد او در همان کمپ به وسیله یک مار زنگی گزیده شد و از آنجا که در عرض این یک سال به طور کامل راجع به مارها تحقیق کرده بود، به خوبی می دانست در صورت گزیده شدن چه عکس العملی از خود نشان دهد. او جای نیش را به صورت ضربدری بریده و سعی کرد تا سم را از بدن خود خارج کند. تا نزدیکترین چادر امداد، 6 کیلومتر فاصله بود و بیل تمام این مسیر را دوید، تا رسیدن به چادر امداد دست او به شدت متورم شده بود و دردش آنقدر زیاد بود که حتی قدرت حرکت دادن آن را نداشت. او به هر زحمتی که بود خودش را به چادر امداد رساند و در نزدیکی آن از هوش رفت.
پزشک امداد او را یافته و به چادر برد اما قبل از آنکه معالجه را شروع کند، بیل به هوش آمد. پزشکان دلیل این موضوع را خارج کردن به موقع سم عنوان کردند.
در همان سال بیل برای بار دوم توسط یک مار گزیده شد. او که کیف کمک های اولیه را به همراه داشت به سرعت یک پادزهر به خود تزریق کرد ولی با اینحال یک هفته در بیمارستان بستری شد.
از آن به بعد، او پس از درگیری شدید با خانواده توانست رضایت آنها را برای نگهداری مار در خانه به دست بیاورد. او به سرعت یاد گرفت چطور با مارها رفتار کند و در سن ۱۵ سالگی می توانست به راحتی زهر آنها را بگیرد. بیل به خاطر بردن مارها به مدرسه در سن ۱۶ سالگی از مدرسه اخراج شد. وقتی ۱۹ سال داشت با مردی آشنا شد که نمایشگاهی از انواع واقسام مارها داشت، از این طریق بیل با بیشتر مارها آشنا شده و تعدادی از آنها را از فلوریدا به نیوجرسی و محل زندگی خود برد.
پس از چند سال خانوادهه ایست به فلوریدا مهاجرت کردند و بیل بالاخره به آرزوی خود رسید و مزرعه مارهایش را افتتاح کرد. در این زمان، او تحصیلات خود را دوباره از سر گرفت و توانست در رشته هوانوردی فارغ التحصیل شود.
پس از ازدواج، بیل به استخدام شرکت هواپیمایی پان آمریکن درآمده و به بسیاری از نقاط آمریکا، آفریقا و همچنین هند سفر کرد. تنها سوغاتی بیل از این سفرها، انواع مختلف مارها بودند که با خود به هماره می آورد.
او در این زمان برای اولین بار یک مار کبرا نیز به مجموعه خود اضافه کرد، پس از آن مزرعه نگهداری از مارهای خود را به طور چشمگیری گسترش داد، او حتی برای این کار، خانه خود را نیز فروخت.
برای آنی، همسر بیل، این کارها زیاد خوشایند نبود زیرا از مارها متنفر بود و همین مسئله سرانجام باعث شد که از بیل جدا شود.
بیل در سال 1947 مزرعه خود را گسترش داد. او برای اولین بار در سال 1948 سم مار کبرا را به خود تزریق کرد. در این مدت با همسر دوم خود «کلاریتا متئوس» آشنا شده و ازدواج کرد. به مدت 5 سال بیل، کالریتا و بیل جونیور، پسری که از همسر اولش داشت، تنها کارمندان این مزرعه بودند.
در این سال ها بیل 4 بار توسط مارها گزیده شد اما دیگر بدنش عکس العمل دفعات قبل را نشان نمی داد و گویا در برابر سم مارها ایمن شده بود. تا سال 1965، تعداد مارهای بیل به 500 قطعه رسید و او روزانه 70 تا 100 بار سم 60 نوع مار را می گرفت و معمولا این کار را در برابر چشمان بازدیدکنندگان انجام می داد.
او بعد از مدتی متوجه شد که به طرز عجیبی در برابر سم شاه کبرا، کبرای هندی و کبرای زرد، ایمنی پیدا کرده است.
در سال ۱۹۵۴ بیل برای اولین بار توسط یک افعی آبی گزیده شد. او تصور می کرد مصون بودنش در برابر سم سه نوع افعی، او را در برابر سم این افعی هم حفظ خواهد کرد اما سم تاثیر شدیدی روی بدن او گذاشت و بیل را راهی بیمارستان کرد.
بیل در یکی از مصاحبه های خود گفت: «حس می کردم پوستم دارد از روی بدنم جدا می شود یا موهایم از سرم کنده می شود.»
پادزهر این سم تنها در هند و زادگاه این مار تولید می شد و رسیدن آن به آمریکا ۴۸ ساعت طول کشید اما پس از رسیدن، بیل ادعا کرد که حالش رو به بهبود است و نیازی به دریافت پادزهر ندارد و به این ترتیب بیل پس از چند روز استراحت به خانه بازگشت.
تا اواخر سال ۱۹۵۰، بیل ۲۰ بار توسط افعی ها گزیده شد. در سال ۱۹۶۲ یک مامبای سبز، بیل را نیش زد اما باز هم هیچ مشکلی برایش پیش نیامد. او پس از این حادثه و چند ساعت بعد از گزیدگی، خون خود را گرفت و به بیش از ۲۰۰ مرکز درمانی اهدا کرد تا شاید بتوانند پادزهری برای نجات انسان ها در مقابل گزیده شدن مارهای زهری بسازند.
به غیر از سم مار، بیل از معجونی عجیب برای تزریق به خود استفاده می کرد. او مخلوطی از سم چند نوع مار و مارمولک ساخته و هر چند ماه یک بار آن را به خود تزریق می کرد. بیل معتقد بود با این کار در برابر انواع ویروس ها و سم ها ایمن شده و عمری طولانی خواهد داشت.
در سال ۱۹۸۴، مزرعه بیل با دستور مقامات محلی تعطیل شده و او ناچار در سال ۱۹۹۰ همراه با مارهایش به فلوریدا نقل مکان کرد، جایی که در آنجا آزمایشگاه خود را راه اندازی کرد. «استیو لودوین» یکی از بیماران بیل بود که مانند او سم مارها را تزریق می کرد. بیل تا آخر عمر تحقیقات خود روی بدن استیو را ادامه داد. بیل همیشه در مصاحبه های خود می گفت که ۱۰۰ سال عمر خواهد کرد و اتفاقا پیش بینی او درست از آب درآمد و او در دسامبر ۲۰۱۰، ۱۰۰ ساله شده و در ژوئن ۲۰۱۱ از دنیا رفت.
شکارچی ماجراجو
«زالتان تاکاس» اهل مجارستان یکی دیگر از افرادی است که پس از سال ها کار به عنوان شکارچی مار، در برابر سم آنها ایمنی پیدا کرده است.
او از کودکی علاقه بسیاری به مارها داشت و همین علاقه باعث شد تا در سنین بزرگسالی به جمع آوری آنها مشغول شود، او به کشورهای مختلفی سفر کرده و هزاران مار را گرفته و زهرشان را جمع آوری کرده است. زالتان سال هاست که درباره سم مارها تحقیق کرده و در نظر دارد از آن به عنوان دارو استفاده کند. جالب اینجاست که در ابتدا، بدن زالتان به سم مار و حتی پادزهر آن حساسیت داشت اما این حساسیت رفته رفته به ایمنی در برابر آنها تبدیل شد.
زالتان برای به دست آوردن سم مارها به دورافتاده ترین جنگل ها، صحراها و اقیانوس ها سفر می کند. او از نوجوانی سفرهای ماجراجویانه خود را با اهداف علمی آغاز کرده است و درباره جمع آوری سم مار می گوید: «سم حیوانات منبع درمان بیماری های بسیاری است که از جمله آنها می توان به تهیه دارو برای درمان فشار خون، حمله قلبیف دیابت یا دردهای مزمن اشاره کرد. گروه تحقیقاتی ما در دانشگاه شیکاگو تلاش می کند تا داروهای تهیه شده از سم مارها را افزایش دهد.»
زالتان از دوران نوجوانی به مارها علاقه داشت تا جایی که وقتی ۱۴ سال داشت در اتاقش از چندین مار خطرناک نگهداری می کرد، یک روز یکی از افعی های زالتان فرار کرده و به اتاق دیگری رفت و هفته ها طول کشید تا زالتان بالاخره موفق به گرفتن مار سمی شد. او بعدها که بزرگتر شد در رشته داروسازی در مجارستان به تحصیل پرداخت و دکترای خود را در همین رشته در دانشگاه کلمبیای نیویورک گرفت.
تخصص زالتان مطالعه سم مارهاست و تلاش می کند تا داروهای درمانی از زهر مار تولید کند. زالتان معمولا به تنهایی سفر می کند و همیشه یک کوله پشتی، یک دوربین فیلمبرداری و چند کیت جمع آوری بافت به همراه دارد.
علاقه زالتان به جمع آوری سم مار باعث شده تا او به ۱۳۳ کشور جهان سفر کند که البته در اغلب این سفرها اتفاق های غیرمنتظره ای برای وی رخ داده است.
نظر کاربران
آ خدا دمت گرم چی میشد ما هم مثل اینا بودیم؟
دیونه ان بابا
وای خدای من !!!!!
جالب بود
شاید اگر ما هم پول و امکانات آنها را داشتیم دست به اینجور کارها میزدیم. انکه آنقدر پول دارد وا دور دنیا بچرخد و مار جمع کند و لابراتوار بزند و... حتما عاشق اینکار است.