طنز؛ پسر نزهت خانم رو به وزیر علومی قبول کنین
قضیه از جایی شروع شد که چند نفر آن دوردورها بالبال میزدند و میگفتند: «من! من!» ولی ريیسجمهور با خودش فکر میکرد «اینا دیگه زیادی به مطالبات اون ۲۴ میلیون نزدیکن. بذار یه وزیر اعتدالیتر بذارم» و رویش را از آن گزینهها برمیگرداند.
قضیه از جایی شروع شد که چند نفر آن دوردورها بالبال میزدند و میگفتند: «من! من!» ولی ريیسجمهور با خودش فکر میکرد «اینا دیگه زیادی به مطالبات اون ۲۴ میلیون نزدیکن. بذار یه وزیر اعتدالیتر بذارم» و رویش را از آن گزینهها برمیگرداند. بعد میرفت سراغ گزینههای اعتدالی و خیلی زیرپوستی به آنها پیشنهاد وزارت میداد. مثلا زنگ میزد دانشگاه شریف، میگفت: «به وزیر علوم وصل کنین».
- وزیر علوم نداریم اینجا!
+ وزیر علوم، همون که شماره اتاقش ۲۳۴ بود.
- ۲۳۴؟ دکتر فلانی رو میگین؟
+ بله بله، همون ایشون.
یا دم دانشگاه تهران منتظر میماند، هر استادی از در خارج میشد، مثل آقای حاجیلو میپرید جلویش و میگفت: «وزیر علوم کی بودی تو؟» و آن استاد اگر برایش عارضه قلبی اتفاق نمیافتاد، عقب عقب فاصله میگرفت و در افق محو میشد. خلاصه هر کدام از گزینههای اعتدالیتر یک بهانهای میآوردند و در میرفتند.
این طوری شد که لیست وزرا رفت مجلس، ولی داخلش وزیر علوم نبود. نمایندهها هی لیست را نگاه کردند، شمردند، کاغذ را برگرداندند، حتی وزن کردند. مدام حس میکردند یک چیزی کم است. هی بحث میکردند و میگفتند: «یعنی رحمانی فضلی لاغر شده؟ چطور ممکنه کرباسیان از طیبنیا لاغرتر باشه؟ فرهادی رژیم گرف... راستی وزیر علوم کو؟!»
و اینجا بود که ناگهان معادلات عوض شد و همه شروع کردند به گشتن برای وزیر علوم. هر فراکسیونی میخواست خودش وزیر را پیشنهاد بدهد. از فراکسیون مستقلین زنگ میزدند به روحانی، میگفتند: «پسر نزهت خانم اینا رو یادتونه؟ دو تا دکترا گرفته، خیلی هم پسر خوبیه. اگه خواستین معرفیش کنیم آشنا بشین، بلکه به وزیر علومی بپذیرینش».
کریمی قدوسی از فراکسیون اصولگرایان زنگ میزد. روحانی برمیداشت: «بفرمایید؟»
- کریمی قدوسی هستم.
+ امرتون؟
- وزیر علوم.
+ خب؟
- همین دیگه. من بیشتر حرف نمیزنم، فقط گوش میدم. شما بگین!
عارف از فراکسیون امید زنگ میزد به ريیسجمهور. روحانی گوشی را برمیداشت و میگفت: «بفرمایید... الو... الو... چرا حرف نمیزنی؟ عارف خودتی؟»
خلاصه هی گذشت و گذشت و وزیر علوم انتخاب نشد. تا الان هم اگر به جلسات رای اعتماد دقت کرده باشید، یک رخوتی کل فضای مجلس را گرفته و به جز قدم زدن و تجمع و خوش و بش و کشتی گرفتن نمایندهها، اوج هیجانی که اتفاق میافتد، این است که یک نماینده حرفی بزند که صداوسیما مجبور شود پخش زنده را قطع کند و اعتقادش به آزادی بیان نمایندگان مجلس را بیش از پیش در چشم ما فرو کند.
در واقع نمایندهها منتظرند وزیر علوم معرفی شود که یکیشان برود بالا بپرسد چرا فضای دانشگاهها این قدر بسته شده؟ و نفر بعدی بپرسد چرا فضای دانشگاه را زیادی باز کردهاید؟ و وزیر علوم از تعجب قفل کند و به نمایندهها خوش بگذرد.
ارسال نظر