ما دهه شصتيهاي فريب خورده
همه ما يك مشت فريب خوردهايم. ما بچههاي دهه شصت كه دقيقه شماري ميكرديم تا بعدازظهر شود و بنشينيم پاي برنامه كودك، ما طفلهاي معصوم كه با دهان باز به سرزمين كارتونها ميرفتيم و با شخصيتهايش همزاد پنداري ميكرديم.
حلالمان كن آقاي برونكا
روزنامه قانون: همه ما يك مشت فريب خوردهايم. ما بچههاي دهه شصت كه دقيقه شماري ميكرديم تا بعدازظهر شود و بنشينيم پاي برنامه كودك، ما طفلهاي معصوم كه با دهان باز به سرزمين كارتونها ميرفتيم و با شخصيتهايش همزاد پنداري ميكرديم.
حالا بعد از اين همه سال آمدهاند ميگويند همهاش دروغ بود. همين ديروز دانشمندي بهنام ساموئل آربسمان ثابت كرد مقدار آهن اسفناج توسط یک شیمیدان آلمانی با جاگذاری غلط یک نقطه اعشار به اشتباه محاسبه شده است. اشتباهی كه باعث شد شخصیت کارتونی ملوان زبل( كه برای افزایش نیروی خود به مقدار زیاد اسفناج مصرف ميكرد) شكل بگيرد. حالا كاشف به عمل آمده كه در سال ۱۸۷۰ يك دانشمند آلماني كه درباره ميزان آهن موجود در سبزيجات تحقيق ميكرده در زمان رونوشت نتایج خود در دفترچه جدیدش، یک نقطه اعشار را جا انداخته و میزان آهن درون اسفناج را ۱۰ برابر بیشتر از مقدار واقعی آن ثبت کرده.
بسياري از آن شخصيتهاي كارتوني آن چيزي نبودند كه ما خيال ميكرديم. آن وقت ميروند پشت سر بچههاي دهه شصت ميگويند چرا اينها به همه چيز بدبين هستند.
سرنتي پيتي: هميشه آرزو داشتيم وقتي بزرگ شديم هم قيافه و هم هيكل او شويم. وي اما اخيرا به دليل مصرف و پخش گسترده مواد نيروزا وحجم دهنده بازداشت شد و در تحقيقاتش اعتراف كرد تاكنون سه بار بينياش را عمل كرده.
دكتر بزي: همان جناب بز كه در كارتون پسر شجاع نقش دكتر دهكده را بازي ميكرد و هرگز هيچكس از او نخواست مدرك دكترايش را نشان بدهد. هر وقت مادر خرس مهربون مريض ميشد اين آقاي به اصطلاح دكتر كل ده را ميفرستاد پشت كوه دنبال يك گياه كمياب تا بدهد مادر خرس مهربون بخورد و خوب شود. خود خرس مهربون هم كه ساده، زود باورش ميشد و با آنها ميرفت. دانشمندان اخيرا دريافتهاند آن گياه كمياب دوزار هم خاصيت ندارد. پدر پسر شجاع پس از شنيدن اين خبر محكم روي پايش كوبيد و فرياد زد "اي جنس ِ خراب" در اينجا البته جا دارد از مهارت خياط حيوانات دهكده كه سوراخي را در پشت شلوار يا دامن ها تعبيه ميكرد تا دم جانور از داخل آن عبور داده شود تشكر كنيم. وي همواره قبل از دوختن لباس فاصله بين دم تا نوك پا را اندازه ميگرفت و در دفترچهاش يادداشت ميكرد.
چوبين: مدام از دست برونكاي بدجنس در حال فرار بود و ما خدا خدا ميكرديم كه گير نيفتد. وي دو سال قبل در جريان پرونده آدم ربايي بازداشت شد و تاكنون به سه مورد پولشويي، همكاري با شبكه هاي جاسوسي بيگانه، تاسيس شركت هاي هرمي و كلاهبرداري از دختران جوان اعتراف كرده است. جز حلاليت طلبيدن از برونكا كار ديگري از دستمان ساخته نيست. اين است كه ميگويند روي چهره افراد نبايد قضاوت كرد.
بابا لنگ دراز: فعلا به جودي آبوت چيزي نگوييد اما گويا لنگهاي بابا زياد هم دراز نبوده و وي از كفشهاي پاشنه ۱۵ سانتي استفاده ميكرده.
زبل خان: شايد باورتان نشود اما ايشان اصلا مجوز شكار نداشته. زبل خان پس از درگيري با يك جنگلبان و به قتل رساندن او از كشور گريخت. او از محل فروش پوست گوزن و عاج فيل ثروت سرشاري بهم زد و در حال حاضر به همراه ملوان زبل يك شركت ساختماني بهنام "زبل گستران سازه" تاسيس كرده است.
نظر کاربران
ای بد نبود...
یادش بخیر واقعا حیف دوران خیلی خوبی بود حیفففففففففففففف.
مزخرف بود
پاسخ ها
البته نظر تو.
اقا فرشاد زشته
تمام خاطرات اون روزها که فکر میکردیم تا آخر عمرمون بچه میمونیم زنده شد
زیاد جالب نبود
چرا دروغ ميگي مجله ؟ من ديگه الان زن بابا لنگ درازم ولي هنوزم تا سرشونشم نمي رسم بعد شما ادعا ميكني لنگاي شوهر من دراز نبوده ومن تو توهم بودم ؟
پاسخ ها
خوب می شی..
یادش بخیر، هییییییییییییییییییی، اصلا فکرشم نمیکردیم روزای قشنگمون اینهمه زود بگذره
من حاضرم ب اون روزها برگردم ب قول شما فریب بخورم . ولی الان دهه 60 بود بازم مدرسم دیر شد ببینم کارتن چوبین باترس ولرز ببینم مثل پلنگ صورتی راه برم یوگی و دوستان ببینم عاشق فردی مورچه سیاه بودم مرتب ب شیپورچی فحش بدم نگران هاج زنبور عسلی باشم ک حالا اومدن میگن کارتن اسرائیلی بوده یوگی و دوستان ببینم شعر کتاب خوب رحمان دوست با زور حفظ کنم و تو دفتر کاهی مینوشتم ولی الان ده ساله بودم و تنها مشغله فکریم جمع کردن عکس کاراکترهای مهاجران بود محله بهداشت میدیدم در حسرت آبنبات بزرگی که آتیلا پسیانی و حمید جبلی میخوردن بودم خدایا چرا اون روزها فقط ارزو داشتیم بزرگ بشیم ولی الان در حسرت کودکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
كارتون بابا لنگ دراز رو فراموش كردي :)
عاشقتم حرفه من روزدی
بی مزه
خوب بود...
کارتونایی که ما اونموقع میدیدیم همشون زندگی رو نشون میدادن. اما کارتونای الان چی؟ یه مشت آدم آهنی یا موجودات عجیب و غریب که دائم دارن با هم میجنگن و همدیگه رو میکشن... بعد میگیم چرا بچه های الان اینقدر خشن شدن....
یادش بخیر