طنز؛ لکنت وعدههای چیز!
روزنامه را گذاشت زمین و گفت: آخیش خیالم راحت شد. پرسیدم چرا؟ جواب داد: آخه استاندار خراسان رضوی گفته دنبال برگزاری چیز تو مشهد نیستن. با تعجب نگاهش کردم. گفتم: چیز دیگه چیه؟ نگاهم کرد، گفت: چیز دیگه...
روزنامه را گذاشت زمین و گفت: آخیش خیالم راحت شد. پرسیدم چرا؟ جواب داد: آخه استاندار خراسان رضوی گفته دنبال برگزاری چیز تو مشهد نیستن. با تعجب نگاهش کردم. گفتم: چیز دیگه چیه؟ نگاهم کرد، گفت: چیز دیگه... تُک زبونمهها. تلویزیون داشت مسابقه شنا نشان میداد. با خودم گفتم شاید این را دیده. پرسیدم: تو مشهد دنبال برگزاری مسابقات جامجهانی شنا در آبهای آزاد نیستن؟ گفت: نه بابا... بیمزه. چه ربطی داشت اصلا؟ پرسیدم خب پس چی؟ گفت: همین چیز دیگه.
فکر کردم دورترین چیزی که به نظر برسد یک مقام دولت ٢٤میلیونی میتواند بگوید چیست؟ پرسیدم: نکنه گفته دنبال برگزاری مراسم گلدن گلوب و اسکار نیستن؟
چپ چپ نگاهم کرد. گفت چرا لاطائلات میگی؟ حرفایی میزنیها.
دیگه داشت کفرم بالا میومد. گفتم: خب پس لابد دنبال برگزاری کلاسهای آموزش کاپیتالیسم در مشهد نیستن؟ این تُک زبون تو ما را کشتها.
خندید. جواب داد: نه بابا. هولم کردی یادم اومد. دنبال برگزاری کنسرت... گفته دنبال برگزاری کنسرت در مشهد نیستن!
کمی از پایین عینک نگاهش کردم. گفتم: با تو شوخی دارم؟ یا اون با ما شوخی داره؟ یا روحانی با ما شوخیاش گرفته؟ یا چی اصلا؟ اعصاب ندارم. اَه!
بعد یادم اومد گفته خیالش راحت شد. عصبیتر شدم. پرسیدم: اونوقت چرا شازده خیالشون راحت شد؟
جواب داد: خب خیالم راحت شد؛ چون حالا که ناظری و شجریان نمیتوانند آنجا کنسرت بگذارند خدا را شکر تتلو هم آنجا کنسرت نخواهد گذاشت.
گفتم: مرد حسابی هیچوقت از عدم برگزاری چیزی برای هر کس که باشه خوشحال نشو؛ اینها که انتخاب خودشون نیست.
گفت: انتخاب گفتی و یاد حرف استاندار تهران افتادم. ایشان گفته نتوانستم چیز انتخاب کنم.
نیشخندی زدم و گفتم: بازم چیز؟ این چیز دیگه چیه؟
دستپاچه شد. گفت: ای بابا. چیز دیگه.. هولم کردی. الان میگم نوک زبونمه. چیز...
گفتم: هول نکن. حتما نتونسته ماشین سازمانی برای فرمانداری انتخاب کنه؟ یا رنگ مانتوی سازمانی کارمندان خانم را انتخاب نکرده.
گفت: نه بابا. اینها هم شد دغدغه؟ دغدغه باید زیربنایی و اصولی باشد.
گفتم: خب پس لابد نتوانسته برای آشپزخانه فرمانداری یک آشپز خوب انتخاب کند.
اول فکر کرد مسخرهاش میکنم؛ بعد که مطمئن شد این طور نیست، گفت: آخه کارد بخوره به اون شکمت. همه چیز را چرا شکمی میبینی؟
جواب دادم: راست میگی باید خودم حدس میزدم این نیست. چون اگر موضوع مهمی بود، حتما میگفت متاسفانه نتوانستم؛ نه اینکه همینطور سینه سپر کند و بگوید نتوانستم و نشد.
گفت: اما به نظر من خیلی هم موضوع مهمی است این چیز....
فوری گفتم: آهان بگو باریکلا... چیز چیه؟ چی انتخاب نکرده؟ نکنه هنوز نتونسته رشته تحصیلیاش را انتخاب کنه؟
جواب داد: نه عزیزم. گفته نتوانستم چیز، نه نه؛ نتوانستم فرماندار زن انتخاب کنم.
گفتم: اووووووووو. بگو سخت نگیر بابا. اونایی که قول داده بودن کدومشون عمل کردن حالا؟ تو که فبهاالمراد.
گفت: خب مهمه دیگه. الان با این دو تا چیز آدم میمونه چرا رأی داد به روحانی که....
نظر کاربران
پس خوش به حال کسایی که به اقای روحانی رای دادن.تنها مشکل زندگیشون شرکت توی کنسرت و دیدن زنان در مقامات مهم سیاسی بوده!