دردسرهای دهه ۶۰ که نوجوانهای امروز درک نمیکنند
بچه های امروزی مجبور نخواهند بود با این دردسرهایی که ما تحمل کردیم و از سر گذراندیم دست و پنجه نرم کنند. ساعت ها تلاش برای ساختن یک مجموعه آهنگ بی نقص برای عشقتان، و شاید، درگیر شدن با نوار از حلقه خارج شده.
۱.انتظار برای ظهور عکس
تصور کنید فیلم عکاسی را به مغازه ی ظهور فیلم تحویل دهید ، چند روز صبر کنید و بعد بفهمید که چشمان حتی یک نفر از اعضای درون عکس باز نبوده اند، یا اینکه ببینید که ای دل غافل، فراموش کرده اید که فلش بزنید و تمام عکس ها تاریک و مات گرفته شده اند.
۲.چه کسی تماس گرفته است؟
جوانان امروز مجبور نیستند بدون اینکه بدانند چه کسی پشت خط است تلفن را بردارند. یا اینکه از تلفنی با شماره های دوار استفاده کنند، به بهترین دوستشان زنگ بزنند و با پیغام اشغال خطوط مواجه شوند.
۳.زندگی بدون وجود یخ ساز
کافیست فرض کنید که فردی که آخرین تکه یخ را برداشته است به خود زحمت نداده تا طبق ها را از آب پر کرده و درون یخچال بگذارد.
۴.تلفن همراه؟
برای برقراری تماس به دنبال یک تلفن همگانی میگشتیم و البته امیدوار بودیم به اندازه ی کافی پول خرد (سکه) داشته باشیم.
۵.نابود کردن خاطرات خانوادگی به طور کاملا اتفاقی
مثلا به اشتباه روی نوار ویدئوی قدیمی و خانوادگی برنامه ی محبوبتان را ضبط کنید.
۶.طوری درون ماشین بنشینید که پشت سر مسیر را ببینید
اگر زودتر از خواهر و برادرمان صندلی های مناسب را غصب! نمیکردیم باید به صندلی هایی که رو به پشت مسیر بودند قناعت میکردیم
۷.اینترنت دایل آپ
برای مدت طولانی به بیب بیب دایل آپ گوش کنید تا بتوانید به اینترنت وصل شوید و در عین حال یک نفر در نقطه ای از خانه تلفن را بردارد و اینترنت قطع شود.
۸. پیدا کردن مسیر بدون جی.پی.اس
همین که میتوانستیم نقشه های بزرگ کاغذی را درست تا بزنیم باید شکر به جای می آوردیم، مسیر یابی پیشکش.
۹.چندین کتاب بخوانید تا بتوانید یک تحقیق به معلم ارائه دهید
کتابخانه میرفتیم، تعدادی زیادی کاتالوگ بررسی میکردیم تا دایرهالمعارف خاصی را پیدا کنیم، و البته از آن استفاده هم میکردیم.
۱۰.سرک کشیدن درون یک کتابچه
زیر و رو کردن یک کتاب تلفن برای پیدا کردن شماره ی دوستتان و دعا کردن برای حذف نشدن این شماره از نسخه جدید را تصور کنید.
۱۱.امتحانات حضوری
به جای اینکه هر وقت دوست داشتید پاسخ سوالات امتحان را تحویل دهید، باید سر ساعت مشخص و در مکانی مشخص امتحان میدادید.
۱۲.انتظار برای پخش آهنگ مورد علاقه از رادیو و ضبط آن روی نوار کاست
ساعت ها تلاش برای ساختن یک مجموعه آهنگ بی نقص برای عشقتان، و شاید، درگیر شدن با نوار از حلقه خارج شده.
۱۳.صحبت با اوپراتور تماس
برای تماس با یک عزیز مجبور بودیم با اوپراتوری که کیلومترها با ما فاصله دارد صحبت کنیم تا تماس ما را وصل کند
۱۴.سه شبکه بیشتر نداشتیم
این را هم اضافه کنیم که برای عوض کردن کانال باید از جایمان بلند میشدیم. احتمالا پدر و مادرمان هم مجبورمان میکردند اینکار را انجام دهیم تا بتوانند هرچه که آنها دوست دارند ببینند، آخر یک تلویزیون که بیشتر نداشتیم.
۱۵.کرایه ی فیلم
شب جمعه تا ویدئو کلوپ رانندگی میکردیم و متوجه میشدیم که تمام فیلمای خوب را به یغما برده اند. حتی اگر اینگونه نبود باید فیلم ویدئویی را به اول فیلم باز میگرداندیم چون که معمولا فردی که قبل از ما آن را اجاره میکرد از روی تنبلی اینکار را انجام نمیداد.
۱۶.از سری مسائل ماشین تایپ
وقتی اشتباه تایپ میکردیم از ورقه های باریکی برای پوشاندن اشتباه استفاده میکردیم و البته غیر ممکن بود که اینکار را کج و معوج انجام ندهیم.
۱۷.نداشتن مایکروفر
غذاهای باقیمانده را به روش سنتی روی اجاق گاز گرم میکردیم.
۱۸.وقتی که در هوای گرم تابستان ماشین سواری میکردیم.
چون ماشین کولر نداشت خیس عرق روی صندلی های پلاستیکی چسبیده بودیم. البته میتوانستیم پنجره ها را پایین بیاوریم تا هوای تازه به داخل ورود کند ولی اگر ماشین در حال حرکت نبود...
۱۹.در پناه رادیو
وقتی که درون اتومبیل نشسته بودیم، دو گزینه بیشتر نداشتیم، ای.ام و اف.م.
۲۰.وقتی پاچه های شلوارمان را گشاد میکردیم
وقتی شلوار جین را می بریدیم و پاچه هایش را گشاد می کردیم، دعا می کردیم که پدر یا مادرمان غش نکند.
۲۱.دردسرهای چاپگر
باید با دقت بسیار لبه های برگه ی کاغذی را منطبق با بستر چاپگر داتماتریس هماهنگ میکردیم تا به درستی عمل کند.
۲۲.مشکلات حجم دادن به موها
به مادرمان التماس می کردیم تا اجازه ی فر کردن موهایمان را بدهد. یا از فرکننده های داغ و کلی اسپری مو استفاده میکردیم تا موهایمان بلندتر و پر حجم تر به نظر بیایند.
۲۳.در انتخاب فعالیت هایمان در مدرسه اختیاری از خود نداشتیم
دخترها مجبور بودند که کلاس های عملی دخترانه بردارند در حالی که پسرها برای خود تفریح میکردند. (زنگ ایکس)
۲۴.تخته سیاه و گچ
نوشتن جملات روی تخته سیاه قیژقیژو ،جملاتی چون دیگر سر کلاس حرف نمیزنم و نامه رد و بدل نمیکنم، در گذشته نوعی مجازات تلقی میشد.
۲۵.ناتوانی در پایان دادن به یک جر و بحث در زمان کوتاه
باید صبر می کردیم تا برای یافتن پاسخ سؤال مورد مشاجره به یک دایرة المعارف دسترسی پیدا کنیم، چون چیزی به اسم گوگل وجود نداشت.
نظر کاربران
آخییییی وای یادش بخیر.
کاست که بعضی وقتا جمع میکرد و داغون میشد
بعضیاش درست نبود, مثلا هنوزم ما باید سر جلسه امتحان بریم
مطلبو ترجمه میکنی ایرانیزشم بکن!!
یادش به خیر،از مدرسه که می امدم رادیو کویت را برادرهایم روشن می کردند به امید پخش اهنگ مورد علاقه....
وااای چقدر زندگی سخت بوده.خدا رو شکر که اونوقت نبودم.:))))
ولی من میخواستم تو اون زمان به دنیا بیام
۲۳ :(
خیلی از چیزا الانم برای ما هست.و اینکه چقدر اونا اون زمان از ما پیشرفته تر بودن
کی دهه هفتادی یا هشتادیه؟شانس آوریدما!!!!
خیلی چرت بود. ما دهه هشتادیا رو چی فرض کردین؟ فکر کردین لای پر قو بزرگ شدیم. رفتن سر جلسه امتحان یا نداشتن مایکرو ویو خیلی سخته؟؟ ما با این که مایکرو ویو داریم اما اصلا وجودشو ضروری نمیبینیم. همچنین ما یدونه تلویزیون داریم و خیلی هم با برنامه ریزی همه برنامه های دلخواهشونو میبینن.تازه ما معمولا کولر ماشین رو روشن نمیکنیم و برای من به شخصه بودن تو هوای گرم مشکلی نداره. پس بهتره که از اصطلاح دهه هشتادی کمتر استفاده کنید چون الان ما حداقل ۷ ساله ایم و حداکثر ۱۶ ساله. خودمم ۱۴ ساله. بهتره از دهه نودی استفاده کنید. ماها دیگه سوژه قدیمی ای شدیم