نشسته بودم و داشتم در مورد نقش مهمی که در مطبوعات کشور ایفا میکنم، توهم میزدم که دیدم از دور یه نفر داره به سمتم میدود. اول فکر کردم گاندیه اما وقتی دیدم به جای پارچه سفید یه کت بدون یقه، دکمه و جیب تنش کرده، سریع متوجه شدم که....
نشسته بودم و داشتم در مورد نقش مهمی که در مطبوعات کشور ایفا میکنم، توهم میزدم که دیدم از دور یه نفر داره به سمتم میدود. اول فکر کردم گاندیه اما وقتی دیدم به جای پارچه سفید یه کت بدون یقه، دکمه و جیب تنش کرده، سریع متوجه شدم که خودشه؛ بله استاد میرسلیم. هر وقت توهم میزنم، میرسلیم سر میرسه. دلم براش لک زده بود. چی میشد مردم بهش رای میدادن تا ما هر روز ببینیمش و همچین قشنگ خاطرمون منبسط بشه.
اومد بالای سرم و گفت: «علت حضور ما این بود که احساس کردیم کفایت لازم در دولت یازدهم نبوده و باید به نحوی جبران شود». بلند شدم، بازوهاشرو فشار دادم، تو آغوش کشیدمش و گفتم: «ای جااانم، چی شده عزیزم؟ اصلا مگه کسی حرفی زده؟ کی اذیتت کرده؟ بگو فلفل بریزم تو دهنش؟» بغض کرد. میرسلیم از اون آدمهای مغروریه که بغض میکنه اما گریه نمیکنه. گفت: «چند روز پیش مصاحبه داشتم و ناگفتههای زیادی رو بیان کردم». لپش رو کشیدم و گفتم: «ای بلا... پس خودت شروع کردی. چی گفتی حالا؟» گفت: «هیچی. فقط گفتم من در زمان انتخابات اصلا با آقای قالیباف صحبت نکردم چون آقای قالیباف را قبول نداشتم». گفتم: «خب این که حرف حسابه.
حقیقتا کاش همیشه از این حرفا میزدی». بغلش کردم و سرش رو گذاشتم رو شونههام. گفت: «در صورت رای آوردن قالیباف من قطعا خودم را سرزنش میکردم». پرسیدم: «خب پس چرا تو مناظرهها فقط آقای روحانی رو میکوبیدی؟ برو اصلا». جواب داد: «در تبلیغات انتخاباتی ما میدانستیم آقای قالیباف رایآوردنی نیست. چرا باید همتمان را روی حذف فردی بگذاریم که رای نمیآورد؟» گفتم: «بابا عجب آدمی هستی. اسدا... بادامچیان میدونه تو حزب موتلفه از این شیطونیا میکنی؟ راستی از اسدا... بادامچیان چه خبر؟ میتونی نقشش رو به طور کلی برام تبیین کنی؟» گفت: «الان تبیینم نمیاد. بذار برای بعد».
گفتم: «چه چیزیات میاد الان؟ همون رو بگو؟» یه کم فکر کرد و داستان، وقتی روی تراژیکش رو نشون داد که گفت: «من به جمنا اظهار داشتم شخصا پانصد هزار رای دارم. اگر در چارچوب حزب موتلفه باشد، آرای من میتواند به دو تا چهار میلیون رای برسد و اگر همه شما دوستان همکاری کنید، میتوانیم تا به دست آوردن ۴۰ درصد، کل آرا را تضمین کنیم». گفتم: «من اگر اعتماد به نفس شما رو داشتم تا حالا هزار بار به اسکارلت جوهانسون پیشنهاد ازدواج داده بودم. اونبار هم، زمان انتخابات دیدمت بهت گفتم بابا خدایی یه چیزی بگو که بگنجه. الان گنجید؟» عصبانی شد و گفت: «من بنا را به نتیجه (۱۶ میلیون رای) نمیگذارم. اصلا اعتقاد ندارم تعداد رای ملاک حق است. حق چیز دیگری است». گفتم: «خوبی عزیزم؟ اوکی. ولش کن. اصلا آقای روحانی رای نیاورد. تو رییسجمهوری. هر کی هم غیر این بگه آدم بد و زشت و حسودیه». یه کم آروم شد، حدود ۱۰دقیقه سکوت کرد و به شکل کامل تو افق محو شد. محو محو.
پ.ن) قریب به ۸۰ درصد ازصحبتهای داخل گیومه آقای میرسلیم عینا از مصاحبه ایشان برداشته شده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر