طنز؛ اصلاحطلب نماهای نارنجک به دست
زمان ما (حدود دو سال پیش) امکانات نبود! مثل الان نبود که هر تجمع بیش از سه نفری به تشکیل یه ستاد اصلاحطلبانه منجر بشه. یعنی اون موقع بهت میگفتن اسم ۳۰ نفر تایید صلاحیت شده واسه مجلس رو بنویس که لیست بدیم، به ۱۰ که میرسیدی....
زمان ما (حدود دو سال پیش) امکانات نبود! مثل الان نبود که هر تجمع بیش از سه نفری به تشکیل یه ستاد اصلاحطلبانه منجر بشه. یعنی اون موقع بهت میگفتن اسم ۳۰ نفر تایید صلاحیت شده واسه مجلس رو بنویس که لیست بدیم، به ۱۰ که میرسیدی بعدش باید در و دیوار رو نگاه میکردی. برای همین دوستان مجبور شدن فراخوان بدن که بشه لیست رو به ۳۰ نفر رسوند. همه تایید صلاحیت شدههای تهران رو جمع کردن، اول گفتن: «خب کی اصلاحطلبه؟» چهار، پنج نفر دستشونو یواشکی بلند کردن. بعد دوباره پرسیدن: «کی اصلاحطلب و اعتدالگراست؟» شد ۱۲ نفر. باز سرشونو خاروندن، گفتن: «کی با تندروی مخالفه؟ اگه تو لاین سرعت اتوبان همت هم ۵۰ تا میرین قبوله». خیلی فشار آوردن شد ۲۲ نفر. دیگه آخرش مجبور شدن بگن: «هرکی پایداری نیست بیاد اینور» و این شکلی تونستن لیست اصلاحات رو تکمیل کنن.
حالا همون لیست، که ما موقع رای دادن بهش یه جوری با اکراه نگاهش میکردیم، ولی رای میدادیم، چون مجبور بودیم (مجبور! میفهمی؟) دچار مشکل شده؛ یعنی بعضی از کسایی که قبل از ورود به لیست، داییشون موقع عیدی دادن میپرسید: «تو هم جزو فامیلای مایی؟» الان احساس خودخفن پنداری میکنن و راهشونو از لیست جدا کردن. حتی چندتاشون لطف کردن رفتن با اون طرفیها بستن که برای هیاترییسه مجلس ائتلاف کنن.
یعنی تا الان فقط دغدغهمون تماشاگرنماهایی بود که میرفتن تو استادیوم لیزر و ترقه و نارنجک و آرپیجی و موشک زمین به زمین میزدن و باشگاههامون محروم میشدن، از امروز باید نگران اصلاحطلبنماها هم باشیم. مثل همون گیت ورودی ورزشگاه که تماشاگرا رو میگردن، تو بستن لیست هم باید موقع ورود به گردهمایی اصلاحطلبها، یکیو بذارن دم در که بگرده ببینه حضار یهو تو جیبشون لیست خدمتی، پیکسل جبهه پایداریای چیزی قایم نکرده باشن. چون ممکنه یهو وسط جلسه بپرن رو میز و فریاد بکشن: «این علامت مخصوص جبهه پایداریه، احترام بگذارید» و جلسه رو به هم بریزن. منتها باوجود همه این اتفاقا، چون نفر تاییدصلاحیت شده کم میاد، همونا برن تو لیست.
خلاصه که بشینین هر سیاستمداری هر حرفی میزنه یه گوشه یادداشت کنین. این اشتباهو ما تو بچگی هم مرتکب میشدیم که بابامون وعده دوچرخه میداد، ثبتش نمیکردیم، آخرش مجبور بودیم به یه آبنبات راضی بشیم. ولی شما بنویسین، که اگه امروز یکی اومد زد زیر همه چی، دو روز دیگه بهش رای ندین. وگرنه مجبورین با همون آبنبات سر کنین.
ارسال نظر