طنز؛ وقتی فردوسی و خیام ژاژ خاییدند!
یکی از شخصیتهای سیاسی که چندی پیش در حرکتی چرخشی و غیرقابل پیشبینی اعلام کرد که «درخت» است و ما فکر نمیکردیم یک درخت بخواهد در مورد چیزی اظهارنظر کند و احتمال میدادیم که برود و یک گوشهای شکوفه بزند و میوه بدهد و...
یکی از شخصیتهای سیاسی که چندی پیش در حرکتی چرخشی و غیرقابل پیشبینی اعلام کرد که «درخت» است و ما فکر نمیکردیم یک درخت بخواهد در مورد چیزی اظهارنظر کند و احتمال میدادیم که برود و یک گوشهای شکوفه بزند و میوه بدهد و... اما در کمال تعجب این درخت این روزها بشدت در مود نامهنگاری است. پس از خواندن این نامهها نخستین کسی که به آنها واکنش نشان داد، علیاکبر دهخدا بود که از آن دنیا اعلام کرد: «مهندس جان، من تا وقتی زنده بودم، میکانیک بودم داداچی!» و از زبان فارسی اعلام برائت کند.
به هرحال ما نامه «درخت» مذکور (فضا سوررئال شدهها) در مورد فردوسی و خیام را خواندیم، فقط یک جاهایی از این نامه را متوجه نشدیم، مثلاً مهندس(درخت!) یک جایی نوشته: «همان طور که ذکر شد میزان اثرگذاری این افراد برجسته، متفاوت بوده است و خواهد بود. نقش این افراد در برخی مواقع حساس تاریخی، بسیار درخشان ارزیابی میشود.» بنده خواهش میکنم، تمنا میکنم، استدعا میکنم که دانشمندان کشور این اطلاعات و این سطح آگاهی را همینطور ناغافل و یکهویی در سطح جامعه رها نکنند، لااقل شلخته درو کنید تا چیزی برای خوشهچینها باقی بماند.
ارسال نظر