۵۲۰۱۳۵
۳ نظر
۵۰۰۷
۳ نظر
۵۰۰۷
پ

طنز؛ خواهر باوفای من

خواهر کوچکترم، مریلا، وقتی سه سالش بود یک‌ تکه کاموا برمی‌داشت، می‌بست دور گردنش و می‌رفت زیر میز ناهارخوری و شروع می‌کرد به پارس کردن. زبانش را می‌آورد بیرون و از آن پایین زل می‌زد توی چشم مامان و بابا و واق‌واق می‌کرد. بابا حسابی....

جابرحسین‌زاده در روزنامه شهروند نوشت:

خواهر کوچکترم، مریلا، وقتی سه سالش بود یک‌ تکه کاموا برمی‌داشت، می‌بست دور گردنش و می‌رفت زیر میز ناهارخوری و شروع می‌کرد به پارس کردن. زبانش را می‌آورد بیرون و از آن پایین زل می‌زد توی چشم مامان و بابا و واق‌واق می‌کرد. بابا حسابی خوشش آمده بود و با این‌که مامان گفته بود به این کار مریلا توجه نشان ندهیم تا از سرش بیفتد؛ بابا بعد از ظهرها کت و شلوار سر کارش را درنیاورده می‌گشت توی خانه و داد می‌ز‌د: «هاپوی من کجاست؟ واق‌واقِ من کجاست؟» آن موقع‌ها مردم مثل الان مدام نگران سلامت جسمی و روانی بچه‌هاشان نبودند. موقع میهمانی‌ها بابا می‌رفت مریلا را از خواب بیدار می‌کرد و می‌گفت برو قلاده‌ات را بیاور. مریلا از زیر میز ناهارخوری با معصومیت خاصِ یک توله‌سگ میهمان‌ها را نگاه می‌کرد و حرکات جدیدی که یاد گرفته بود را نشان می‌داد. با دست پشت گوشش را می‌خاراند، چشم‌هایش را گشاد می‌کرد و مثلا دمش را می‌جنباند، روی پاهایش می‌ایستاد و سرش می‌خورد به میز و همه ریسه می‌رفتند.
بابا یک توپ تنیس چرک داشت که آرام قل می‌داد روی فرش و دست‌هاش را می‌کوبید به هم: «جسی! بدو بیارش.» جسی نخ کاموایش را می‌انداخت پشت سر که گیر نکند لای دست و پاهاش و چهار دست و پا راه می‌افتاد سمت توپ و هر کار می‌کرد نمی‌توانست با دندان بگیردش. میهمان‌ها هم همراه بابا داد می‌زدند: «بیارش جسی. آفرین دختر.» تمام فامیل خاطره سگ‌شدن‌های مریلا را‌ سال به‌ سال تعریف می‌کردند و بعدش آه می‌کشیدند که چه دوران خوشی بود، همه چیز را ساده می‌گرفتیم، توی خانه بیشتر مردم فریزر و تلویزیون رنگی نبود، موبایل نبود، اینترنت نبود، مریلا می‌رفت زیر میز پارس می‌کرد و یک ساعت دور هم می‌خندیدیدم و خوش بودیم. حس حسرتِ لذت‌آلودِ گذشته‌شان همراه بود با سگ‌شدن‌های مریلا. اولین جلسه خواستگاری مریلای بیست‌وسه ساله، مادربزرگ که دوبار سکته ناقص مغزی کرده بود و نشسته بود روی ویلچرش کنار مامان و بابا، جلوی خانواده داماد زبانش را آورد بیرون و شروع کرد به پارس کردن.
حافظه‌اش اساسا تعطیل شده بود و فقط چیزهایی را به خاطر می‌آورد که گفتنشان باعث آبروریزی بود. مثلا شب‌ادراری بابا را یادش بود و وقت و بی‌وقت صدای ششششش درمی‌آورد و می‌خندید. منظورش را فقط خودمان می‌فهمیدیم. مادربزرگ وارد فاز بامزه‌ای از زندگی‌اش شده بود که من و مریلا را مجبور می‌کرد تا جایی که می‌توانیم دایی‌ها و خاله‌ها را جمع کنیم توی خانه‌مان و بنشینیم منتظر خاطره‌‌گویی کوتاه و ویژه مادربزرگ. کم‌کم بامزه‌بازی‌های مادربزرگ باعث شد فامیل بیشتر و بیشتر دور هم جمع بشوند و بعد از این‌که ادا و اطوارهای مخصوص اعضای درجه یک و درجه دو تکراری شد، می‌رفتیم عکس‌های توی آلبوم‌ها را درمی‌آوردیم و می‌گذاشتیم جلوی مادربزرگ: (مامانی، این سامانه.
پسرِ اصغر دایی. داییِ آقاجون خدابیامرز). توی آن جلسه خواستگاری، وقتی پدر و مادر داماد با نگاه دلسوزانه زل زدند به واق‌واق کردنِ مادربزرگ، مریلا قبل از این‌که بابا دهانش را باز کند، گفت: «مادربزرگم اینا، یه سگ باوفا داشتن قدیما توی روستا. مامانی خیلی وقتا یادش می‌افته، این‌طوری چیز می‌کنه... یادش رو زنده می‌کنه.» بابا در تکمیل حرف دخترش گفت: «اسمش هم جسی بود. همه‌اش می‌رفت زیر میز. یادش به خیر.» آقای داماد که من ده، بیست‌باری همراه مریلا دیده بودمش توی کوچه و خیابان، نگاهی انداخت به مریلا و از بابام پرسید: «نژادش چی بود؟ از این پشمالوهای لوس که نبود؟» بابا نگاه سریعی انداخت به سر تا پای مریلا. مادربزرگ هنوز داشت پارس می‌کرد و زبانش را نشان می‌داد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    بی ادبانه و توهین آمیز بود. شأن خواهر و مادربزرگ واسه ایرانی ها خیلی بالاتر از این فکاهی های سبک غربیه.

  • بدون نام

    مزخرف

  • یاسمن ناصری

    واقعا مزخرف بود اه اه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج