۵۱۹۲۰۱
۱ نظر
۵۰۱۴
۱ نظر
۵۰۱۴
پ

طنز؛ ماه‌عسل مردم ایران

صبح که بیدار شدم و خواستم خمیازه بکشم، یک آدم خوش‌برورویی بالاسرم ایستاده بود و با لبخند گفت: خوب خوابیدید عشقم؟ گفتم سلام. واقعا فکر نمی‌کردم نکیر و منکر این‌شکلی باشند. مخلصم. خیلی مرگ راحتی بود. طرف گفت: ولی شما نمردید و

صبح که بیدار شدم و خواستم خمیازه بکشم، یک آدم خوش‌برورویی بالاسرم ایستاده بود و با لبخند گفت: خوب خوابیدید عشقم؟ گفتم سلام. واقعا فکر نمی‌کردم نکیر و منکر این‌شکلی باشند. مخلصم. خیلی مرگ راحتی بود. طرف گفت: ولی شما نمردید و من هم فرشته نیستم. بعد یک لیوان آب‌پرتقال داد دستم و گفت: نوش جان. رفتم حمام که دیدم طرف دوتا تقه زد به در و گفت: باید پشتتان را کیسه بکشم که خستگی‌تان دربیاید. بعد دیدم طرف حوله‌پوش با این دست گوش‌پاک‌کن را کرده توی این گوشم و با آن دست سشوار را گرفته روی موهام. بعد نشست برام لقمه گرفت و گذاشت دهانم. از خانه که زدم بیرون، کفش‌هام را جفت کرد.
یک لحظه پشتم خارید که زنگ زد از تایلند دو نفر آمدند همان وسط خیابان خاراندند و رفتند. گفتم: چقدر شد؟ گفت: چه حرفی است؟ کاش من خودم می‌توانستم خدمت شما را بکنم و بخارانمتان. متأسفانه ناخنم وقتی پشتتان را کیسه می‌کشیدم شکست. من را عفو بفرمایید. بعد سر راه عابربانک ایستاد و گفت: شماره کارتتان چند بود؟ و سریع رفت کارت‌به‌کارت کرد. گفتم: این چی بود؟ گفت: این سهم شما از نفت بود. از امروز ماهانه خودم کارت‌به‌کارت می‌کنم. رفتیم اداره که دیدیم همه کارگران تشکل و سندیکا تشکیل داده و اعتصاب کرده‌اند. گفتم: اوه‌اوه... اینارو... که طرف گفت: چه حرفیست؟ اینها تاج سر ما هستند. اعتصاب که حق مسلم آنهاست، تشکل و سندیکا هر تصمیمی بگیرد همه باید گوش کنند.
بعد همان‌طور که من قلمدوشش بودم، رفت توی جمع کارگران و دست و پای آنها را بوسید. این وسط دوتا دختر و پسر جوان داشتند آن‌طرف خیابان روی نیمکت با حالت ازدواج با هم حرف می‌زدند. طرف که من قلمدوشش بودم، دوید سمت جوان‌ها و بهشان گفت: عزیزانم این نشانی منزل ما... سر راه محضر هم هست که بگید از طرف منید و مجانی عقد کنید. شماره کارتتان را هم بدهید که تا شغل پیدا کنید، من ماهانه برایتان پول بریزم. خلاصه من یک ماه قلمدوش طرف بودم و کیف دنیا را می‌کردم تا یک روز در راه یک صندوق دیدم. گفت بنداز این تو. من هم انداختم. بعد تا انداختم، طرف از آن بالا من را یکهو انداخت پایین و دوید و رفت. داد زدم: چی شد یهو؟ پشتم را دیگر نمی‌خارانی؟ طرف داد زد: تو دیگه رأی دادی... فعلا خودت، خودت رو باید بخارونی...

بیخ قضیه

مردم ایران هر چهار سال یک ماه می‌روند ماه‌عسل. بعدش فقط بشوربساب.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    عالی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج