۵۱۶۱۷۰
۱ نظر
۵۰۰۹
۱ نظر
۵۰۰۹
پ

طنز؛ ایام یا روزها؟

دهخدا ایستاد نزدیک تخته‌سیاه و گفت: «درس امروز درباره‌ پوشش بدن جانورهاست، مثلا بدن مرغ با پر پوشیده شده» بعد رو کرد به احمدی‌نژاد و پرسید: «حالا شما بگو پوششت چیه؟» احمدی‌نژاد خندید و پاسخ داد: «کاپیشن» کواکبیان....

حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

دهخدا ایستاد نزدیک تخته‌سیاه و گفت: «درس امروز درباره‌ پوشش بدن جانورهاست، مثلا بدن مرغ با پر پوشیده شده» بعد رو کرد به احمدی‌نژاد و پرسید: «حالا شما بگو پوششت چیه؟» احمدی‌نژاد خندید و پاسخ داد: «کاپیشن» کواکبیان فریاد زد: «پوشش احمدی‌نژاد خزه!» دهخدا نگاهی به کاپشن احمدی‌نژاد انداخت و پرسید: «شما توی این گرما چرا کاپشن پوشیدی؟» احمدی‌نژاد خندید و پرسید: «من از شما می‌پرسم، چرا در این ایام باید کاپیشن پوشید؟» دهخدا اخم کرد و گفت: «بهتره به جای ایام بگی روزها» میرسلیم با دلخوری گفت: «می‌شه این‌قدر به پوشش احمدی‌نژاد توجه نکنید؟» رضایی یکهو برخاست و در‌حالی‌که به نقطه‌ای ناپیدا خیره شده بود، گفت: «شرمنده‌ام که دل هوادارانم را شکستم».
دهخدا جا‌خورد و به آرامی از لاریجانی پرسید: «این با کی حرف می‌زد؟» لاریجانی نیشخند زد و پاسخ داد: «والا من درباره‌ این‌گونه امور زیاد سر رشته ندارم، بهتره برین سراغ مشایی». دهخدا سوی نیمکت مشایی رفت و دید روی شقیقه‌اش یک شکوفه گذاشته و مدام با لبخند به بقایی و‌احمدی‌نژاد چشمک می‌زد. دهخدا عصبانی شد و گفت: «خجالت نمی‌کشی گل سر زدی؟» بقایی انگار که عصا قورت داده باشد، گفت: «مشایی درخته، الانم شکوفه داده. در این ایام درختان شکوفه می‌دهند».
دهخدا با خشم گفت: «همین چند دقیقه پیش گفتم که بهتره به جای ایام بگین روزها، مگه پارسیش چشه که از عربیش بهره می‌برین؟» رضایی دوباره از جایش برخاست و با همان حالت پیش گفت: «تو رو خدا ببخشین. من شرمنده‌ محبت شمام. دیگه نشد که بیام». دهخدا با کلافگی از مشایی پرسید: «شما می‌دونی این بنده‌خدا با کی حرف می‌زنه؟» مشایی گردن افراشت و گفت: «من در این ایام با هیچ چیز و هیچ کسی جز احمدی‌نژاد و بقایی ارتباط ندارم و سرم به فتوسنتز گرمه!» این را گفت و شکوفه‌ای از توی سوراخ بینی‌اش آویزان کرد. غرضی فریاد زد: «داره خالی می‌بنده. خودم دیدم داشت یواشکی روی ماشین روحانی آب می‌پاشید و اجی‌مجی لاترجی می‌خوند، اون هم در این ایام پر رقابت». دهخدا فریاد زد: «این چه وضعشه.
چرا هی به جای روزها می‌گین ایام؟ چرا هی حواس من رو از درس پرت می‌کنید؟». بعد رو کرد به روحانی و پرسید: «موضوع درس امروز چی بود؟» روحانی پاسخ داد: «پوشش جانداران» دهخدا لبخند زد و گفت: «آفرین؛ مثلا پوشش ماهی‌ها پولکه، پوشش آدم‌ها هم پوسته، پس حالا پوشش شما چیه؟» روحانی پاسخ داد: «جهانگیری!» دهخدا نفسی عمیق کشید و پرسید: «شوخی کردی دیگه؟» روحانی لبخند زد و پاسخ داد: «بله، بله» دهخدا گفت: «پس بی‌زحمت کلاس رو اداره کن تا من برم آبی به سر و صورتم بزنم». دهخدا این را گفت و رفت شمال!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    بهش بگید آب رو بریزه همونجا
    و بگید اون .... رو لولو برد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج